کتاب «بحث حول المهدی علیهالسلام» از شهید سیدمحمدباقر صدر، گزینه مناسبی برای کسانی است که علاقهمند هستند درباره مهدویت از منظر علمی و منطقی آشنا شوند. این کتاب در حدود ۹۰ صفحه است که مؤلف در آغاز آن را بهعنوان مقدمهای بر کتاب شاگرد خود با نام «موسوعه الامام المهدی(عج)» نوشت و بعدها به جهت غنای محتوا بهصورت اثری مستقل به چاپ رساند و سیدابوالقاسم حسینی(ژرفا) آن را به زبان فارسی برگرداند و با عنوان «پژوهشی درباره امام مهدی علیهالسلام» منتشر کرد.
این کتاب علیرغم حجم اندکش، بحثی عمیق، علمی و نوآورانه درباره حضرت مهدی(عج) با محوریت هفت پرسش زیر به مخاطب ارائه میکند:
- چگونه این عمر بلند برای مهدی(عج) فراهم شده است؟
- چرا این همه پافشاری برای بلندی عمر مهدی(عج) است؟
- آمادهسازی راهبر منتظر چگونه به انجام رسیده است؟
- چگونه باور کنیم که مهدی(عج) وجود یافته است؟
- چرا هنوز این راهبر ظهور نکرده است؟
- آیا یک فرد میتواند این همه نقش ایفا کند؟
- روش تغییر در روز موعود چیست؟
شهید صدر در مقدمه کتابش با عنوان «اندیشه مهدویت و ریشههای آن در تاریخ» به اختصار ریشه این آرمان را در ادیان الهی و حتی مکاتب مادی به ما نشان میدهد و میگوید «مهدی(عج) فقط تجسم یک باور اسلامی با ماهیت دینی نیست» و وقتی درباره باور به موعود در اسلام توضیح میدهد میگوید که اسلام به این اندیشه چه خدمتی کرد و به آن چه سر و وضعی بخشید: «هر چند اندیشه مهدویت از اسلام کهنتر و فراگیرتر است، اما شاخصههای جزئی آن که اسلام مشخص نموده، بیش از هر مکتب دیگری...، آرمانها و امیدهای پیوسته به این موضوع را برآورده کرده است. اسلام این اندیشه را از جهان غیب به واقعیت درآورد و از آینده به اکنون کشاند و از چشم دوختن به نجاتبخشی که در آیندهای دور و ناشناخته میآید، به وجود نجاتبخشی زنده و حاضر رهنمون شد.»
شهید صدر، حضور امام و پیوند معنوی با او را یکی از اثرات این تجسمبخشی به موعود میداند و مینویسد که «وجود حضرت برای ما بهعنوان اندیشهای که ولادتش را انتظار بکشیم یا یک پیشبینی که به تحقق مصداقش چشم بدوزیم، نیست بلکه او برای ما واقعیتی است که منتظریم تا فعالیتش را آغاز کند، انسانی است معین که با گوشت و خونش میان ما زیست میکند و او را میبینیم و او نیز ما را میبیند و در اندوه و شادی ما مشارکت میکند و شاهد همه عذابهای دردکشیدگان و رنجهای رنجدیدگان و ستم ستمگران به روی زمین است.» (ص 31)
شهید سیدمحمدباقر صدر، انتظار فرج را زمینهساز برقراری ارتباط روحانی با امام و آرمانهای ایشان میداند. به گفته شهید صدر، این تجسمبخشی اسلام به موعود، تأثیری تازه به این اندیشه بخشیده و آن را مبنع دهش و توان فزونتر کرده است.
شهید صدر شجاعانه باور به مهدی(عج) را در معرض پرسشهای انسان مادیگرای امروز قرار میدهد و عالمانه به آنها پاسخ میدهد:
1. راز طول عمر امام زمان(عج) چیست؟
مؤلف در پرسش اول «چگونه عمر بلند برای حضرت مهدی(عج) فراهم شده؟» امکان عمر بلند برای انسان را از نظر «عملی»، «علمی» و «منطقی» بررسی میکند. این بخش، مفصلترین بحث کتاب را تشکیل میدهد و در آن شهید صدر، امکان عمر بلند برای امام زمان(عج) را از منظر علمی و منطقی قابل اثبات میداند:
منظور از «امکان عملی» کارهایی هستند که بالفعل امکان عملی دارند و کسانی هستند که در حال حاضر به شیوههای گوناگون این کارها را انجام میدهند. مانند صعود به ماه و رفتن به ژرفای اقیانوسها. «امکان علمی» نیز در مورد کارهایی صدق میکند که بهصورت بالفعل نمیتوان با امکانات معاصر به آنها دست یافت، اما از لحاظ علمی دلیلی وجود ندارد که این کارها را ناممکن بدانیم؛ مثلاً صعود به سیاره زهره، کاری نیست که علم، دلیلی برای ناشدنی بودن آن داشته باشد، بلکه رویکردهای علمی، آن را ممکن میدانند، گرچه انجام آن اکنون میسر نیست. «امکان منطقی» نیز به این معناست که عقل انسان دلیلی نمییابد که آن را ناممکن بشمارد. مثلاً تقسیم سه پرتقال به دو قسمت مساوی، بدون دو نیم کردن یکی از آنها، امکان منطقی ندارد، اما اینکه انسان در آتش پای نهد و نسوزد از لحاظ منطقی، محال نیست، زیرا تناقضی در این فرض نیست.
شهید صدر پس از تعریف این سه نوع امکان، توضیح میدهد گسترش عمر انسان تا هزار سال از لحاظ منطقی امکان دارد؛ زیرا این از منظر عقلانی ناممکن نیست و در فرض، چنین چیزی تناقضی وجود ندارد، چراکه بیشک زندگی بهعنوان یک مفهوم در دل خود معنای مرگ سریع را به همراه ندارد. نیز شک نداریم که این عمر بلند برای انسان دارای «امکان عملی» نیست؛ زیرا علم با ابزارها و امکانات موجودش که از رهگذر تجربه بشری معاصر فراهم آمده، نمیتواند عمر انسان را تا صدها سال بیفزاید.
اما از لحاظ «امکان علمی» امروز هیچ دلیلی برای انکار بلندای عمر از جنبه نظری وجود ندارد. مؤلف در ادامه به موضوع نوع تفسیر زیستشناسانه از پدیده پیری و کهنسالی در انسان میپردازد و در این زمینه دو دیدگاه را طرح میکند:
پیری از نظر علم
مطابق یک دیدگاه پیری عبارت است از قانونی طبیعی که بر بافتها و سلولهای جسم انسان حاکم است و حتی اگر آنها از تأثیر هرگونه عامل بیرونی دور نگه داریم، باز هم آن قانون، بافتها و سلولها را وا میدارد که خود پس از رسیدن به او رشدشان، به تدریج از کار بیفتند.
دیدگاه دوم این است که پیری و ناکارآمدی بافتها و سلولهای جسم برای ایفای نقش فیزیولوژیک خود، نتیجه نبرد با عوامل بیرونی همچون میکروبها و بیماریهایی است که از طریق عوامل مختلف به جسم انسان راه مییابد. اینکه کدام دیدگاه درست است پرسشی است که امروز علم، پیش روی خود دارد. اگر بپذیریم پیری نتیجه نبود درگیری با عوامل اثرگذار بیرونی است؛ امکان دارد وقتی بافتهای بدن انسان از آن عوامل برکنار نگه داشته شوند، زندگی در آنها امتداد یابد و بهطور قاطع بر پدیده پیری پیروز شوند. دیدگاه دیگر معتقد است کهنسالی قانون طبیعی خود سلولها و بافتهای زنده است؛ یعنی اینها درون خود، بذر فنای حتمی خویش را به همراه دارند و از مرحله پیری میگذرند و سرانجام به مرگ میرسند. اگر این دیدگاه را بپذیریم باز هم به این معنا نیست که هیچ انعطافی در این قانون طبیعی روا ندانیم؛ بلکه این قانون به فرض وجود، انعطافپذیر است، چراکه در زندگی معمولی خویش میبینیم و دانشمندان نیز در آزمونهای علمی خود مشاهده میکنند که پیری بهعنوان یک پدیده فیزیولوژیک(نه یک بازه زمانی) گاهی زودتر فرا میرسد و گاهی به تأخیر میافتد. حتی دانشمندان توانستهاند در عمل از انعطافپذیری این قانون طبیعی فرض شده، استفاده کنند و عمر برخی از حیوانات را تا صدها برابر نسبت به عمر طبیعی آنها افزایش دهند.
پس از لحاظ علمی اثبات میشود که به تأخیر انداختن این قانون با ایجاد محیط و عوامل معین، از جنبه علمی امکان دارد و اگر هنوز علم نتوانسته این تأخیر را درباره موجودی پیچیده و خاص همچون انسان، انجام دهد تنها به دلیل تفاوت درجه دشواری این کار در مورد انسان نسبت به دیگر موجودات زنده است. پس علم از جنبه نظری و به اندازهای که جریانهای پویای علمی به آن گواهی میدهند هرگز دلیلی در دست ندارد که امکان طولانی کردن عمرانسان را انکار کند.
پس از اثبات امکان علمی و منطقی گسترش عمر انسان، تنها چیزی که میتواند جای شگفتی باشد این است که حضرت مهدی(عج) در این مورد از علم پیشی گرفته و آن امکان نظری درباره شخص وی به امکان عملی تبدیل شده باشد. اما چگونه؟
پاسخ شهید صدر به این سؤال چنین است: این تنها زمینهای نیست که در آن اسلام از حرکت علم پیشی جسته است. آیا شریعت اسلامی چندین قرن از حرکت علم و پیشرفت طبیعی فکر انسانی پیشی نگرفته است؟ آیا با آرمانهایش طرحهایی را برای اجرا پیشنهاد نکرده که انسان در حرکت مستقل خویش صدها سال بعد آمادگی دستیابی به آنها را یافت؟ اگر به همه اینها ایمان داشته باشیم چرا نپذیریم که خداوند بهعنوان مبدأ این رسالت در طرحریزی عمر حضرت مهدی(عج) از علم پیشی گرفته باشد؟ برای نمونه اسلام به ما خبر میدهد رسول خدا(ص) شبانه از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برده شد اگر بخواهیم این انتقال شبانه را در چارچوب قوانین طبیعی دریابیم به این معناست که در آن بهگونهای از قوانین طبیعی بهره گرفته شده است که علم بعد از صدها سال توانست آن را تحقق ببخشد.
عمر بلند که خداوند به آن منجی عطا فرمود در چارچوب عمرهای بشری تا امروز مایه شگفتی است اما مگر نقش تحولآفرین و سرنوشتسازی که این منجی برای انجام آن آماده شده در محدوده آشنای زندگی بشر و تحولات تاریخی که پشت سر نهاده عجیب نیست؟ اگر این آمادهسازی برای ایفای چنین نقش بزرگی دارای برخی جلوههای غیر معمول و بیرون از چارچوب معهود همچون بلندی عمر آن منجی باشد چرا باید آن را شگفت بشماریم؟
معجزه و عمر بلند
شهید صدر در ادامه توضیح میدهد حتی اگر فرض کنیم که عمر بلند از لحاظ علمی برای انسان امکان ندارد این فرض به معنای این است که این حالت بهعنوان معجزهای بهشمار میآید که قانون طبیعی را در موردی معین از کار انداخته تا زندگی شخصی را حفظ کند که پاسداری از رسالت آسمانی به حیات او وابسته شده است. این معجزه در نوع خود بینظیر نیست. قانون پیری و کهنسالی از قانون انتقال حرارت از جسم دارای دمای بیشتر به جسم با دمای کمتر، قطعیتر نیست، اما این قانون هنگامی که روش دیگری برای حفظ جان ابراهیم(ع) نبود برای پاسداری از زندگی او از کار افتاد.
جز این نیز بسیاری از قوانین طبیعی از کار افتاد تا شماری از پیامبران و حجتهای خدا بر زمین پاسداری شوند؛ مثلاً دریا برای موسی(ع) شکافته شد یا برای رومیان چنین وانمود گشت که عیسی(ع) را دستگیر کردند در حالی که وی را دستگیر نکرده بودند. همه اینها نمونههایی برای از کار افتادن قوانین طبیعی در حمایت از فردی است که حکمت ربانی پاسداری از زندگی وی را اقتضا میکرد. پس قانون پیری و کهنسالی نیز میتواند یکی از همین قوانین باشد.
2. چرا بر طولانی بودن عمر امام زمان(ع) پافشاری میکنیم؟
چرا خداوند تا این اندازه اهتمام دارد که فقط همین فرد معین، عمرش بلند شود و در نتیجه قوانین طبیعی برای او از کار بیفتد؟ چرا راهبری روز موعود به فردی واگذار نمیشود که در آینده زاده شود و نقش مورد انتظار خویش را ایفا کند؟ فایده این غیبت طولانی چیست و چه توجیهی دارد؟
شهید صدر با بیان اینکه پرسشگران در پی تفسیر اجتماعی برای این مسئله در پرتو و حقایق محسوس آن تحول بزرگ هستند، بر این پایه، سؤال را به اینگونه طرح میکند: آیا درباره فرایند تحول مورد انتظار در روز موعود به اندازهای که در پرتو سنتها و تجارب زندگی قابل فهم است میتوانیم این عمر بلند را برای پیشوای ذخیره شده آن روز، یکی از عوامل موفقیت وی بدانیم که او را بیش از پیش در ایفای این نقش توفیق میبخشد؟
وضعیت روحی بیمانند امام زمان(عج)
شهید صدر در توضیح این مطلب میگوید آن فرایند بزرگ تحول، نیازمند «وضعیت روحی بیمانند» در رهبری است که آن تحول را رقم میزند؛ وضعیتی که باید سرشار از درک حقایق ابرقدرتهایی باشد که آن رهبر آماده شده است تا آنها را سرنگون کند.
این راهبر باید احساس کند تمدنی که با آن میستیزد، خوار و فرومایه است و این حس را داشته باشد که آن تمدن تنها به منزله یک نقطه بر خط طولانی تمدن انسانی است. هر قدر قلب آن راهبر تحولبخش از این احساس آکندهتر باشد، از لحاظ روحی، قدرتی بیشتر برای رویارویی در برابر آن تمدن مییابد.
این بخش کتاب شهید صدر، فصلی خواندنی برای آشنایی با روح بزرگ مردی است که در دل تاریخ حضور داشته و تک تک مراحل رویش و گسترش و چیرگی و افول تمدنها را به چشم دیده و به آنها از لابه لای کتابهای تاریخی نمینگرد. شهید صدر در این چند صفحه ما را به تماشای افق بلندی میبرد که منظر و مرآی دائمی حضرت حجت(ع) است.
3. آمادهسازی امام منتظر، چگونه انجام شده است؟
شهید صدر در پاسخ که «آمادهسازی موعود چگونه انجام شده در حالی که وی تقریباً پنج سال در زمان پدرش امام عسکری(ع) زیسته است و دوره کودکی برای پرورش کامل شخصیت یک راهبر کفایت نمیکند؟» به چند نکته تاریخی در باب امامت اشاره میکند که از جمله آنها شرایط دشوار و شایستگی امامت، پایگاههای مردمی که در راه پایداری بر عقیده خویش در موضوع امامت فداکاریهای بزرگی کردند، رابطه گسترده میان امام و پایگاههای گسترده مردمی و دشمنی دستگاه خلافت با امامان است.
شهید صدر این نکات را توضیح میدهد و چنین نتیجهگیری میکند که دقت در این نکات نشان میدهد پدیده امامت زودهنگام، یک پدیده واقعی بوده و امامی که در سن کودکی خود را پیشوای معنوی و فکری مسلمانان میخواند میبایست مقدار عظیمی از دانش و معرفت را میداشت، چراکه اگر چنین نبود، آن پایگاههای مردمی به امامتش رضایت نمیدادند و از طرفی سکوت دستگاه خلافت آن دوره و عدم استدلال بر ناکارآمدی امام به دلیل سن کم، نشان میدهد که آنها میدانستند امامت زودهنگام پدیدهای حقیقی است؛ نه چیزی ساختگی. تاریخ برای ما روایت کرده که آنها کوششهایی از این دست انجام دادند و به شکست برخوردند.
این پدیده واقعی ریشههایی همانند در میراث رسالتهای آسمانی و راهبریهای ربانی دارد و یحیی(ع) مثالی است که برای پدیده امامت زودهنگام در میراث ربانی اهل بیت(ع) کفایت میکند.
4. چگونه باور کنیم که امام زمان(عج) زنده است؟
آیا چند روایت که در دل کتابها از رسول خدا(ص) نقل شده برای باور به وجود حضرت مهدی(ع) کافی است؟ شهید صدر در پاسخ به این سؤال، مینویسد، تجسم اندیشه مهدویت در امام دوازدهم، دلیلهای کافی و روشن دارد که میتوان آنها را به دو دسته ادله اسلامی و علمی دستهبندی کرد. او در توضیح دلیل اسلامی میگوید این دلیل در صدها روایت رسول خدا(ص) و امامان اهل بیت(ع) (شمار احادیث از رسول خدا(ص) از طریق برادران اهل سنت 400 سخن است. نیز مجموعه احادیث رسیده از طریق شیعه و سنی، بیش از شش هزار روایت است) نمود مییابد. این احادیث از نظر فراوانی و گسترش به حدی انبوه رسیداند.
دلیل علمی این مسئله نیز از تجربهای شکل میگیرد که گروهی از مردم تقریبا 70 سال با آن زیستهاند و به دوران غیبت صغری مشهور است. در جایگاه نیابت امام در این دوره چهار تن قرار داشتند که آن پایگاههای مردمی به اتفاق نظر، پرهیزگاری و درستکاری آنان را در زندگی پذیرفته بودند. پدیده غیبت صغری میتواند به منزله تجربه علمی برای اثبات واقعیت عینی آن شمرده شود تا حقیقت ولادت و زندگی و غیبت آن امام راهبر را بپذیریم.
5. چرا هنوز امام زمان(عج) ظهور نکرده است؟
توفیق هر فرآیند تغییر اجتماعی با اوضاع و احوال عینی خاصی، ارتباط دارد و تنها هنگامی این فرآیند به اهداف خویش دست مییابد که آن اوضاع و زمینهها فراهم شود. سنت خداوند در فرآیند تغییر ربانی همواره چنین جریان یافته است که در جنبه اجرایی، به شرایط عینی که فراهم آورنده فضای مناسب و جو عمومی برای فرآیند تغییر هستند، مقید باشد. به همین روی اسلامی ظهور نکرد، مگر در پی فاصلهای دراز از ظهور رسالتها و گذشت چندین قرن.(ص 80) رسالت حضرت مهدی(ع) نیز یک اقدام اجتماعی محدود و یا تغییر در یک بخش معین از جهان نیست، بلکه تغییری فراگیر در جهان و بیرون آوردن همه بشریت از تاریکی به سمت روشنایی است. پس موضع امام مهدی(ع)، همانند هر فرآیند تغییر اجتماعی، از جنبه اجرایی نیازمند فضای مناسب جهانی و جو عمومی سازگاری است که اوضاع عینی مطلبوب برای تغییر جهانی را محقق کند.
6. آیا یک نفر میتواند این همه نقش ایفا کند؟
به گفته شهید صدر، دیدگاه نهفته در این پرسش به رویکردی معین در تاریخ ارتباط دارد که آن را بر این اساس تفسیر مینماید که انسان، عامل درجه دوم در رویدادهای تاریخی بهشمار میرود و نیروهای عینی پیرامون وی، عامل اساسی هستند. او به اختصار شرح میدهد که تاریخ دو قطب دارد؛ یکی انسان و دیگری، نیروهای مادی اطراف وی. همان سان که نیروهای مادی و وضعیت تولید و طبیعت در انسان اثر میگذارند، انسان نیز در نیروها و وضعیت پیرامون خود اثر میگذارد. این همان چیزی است که در تاریخ نبوتها و بهطور ویژه در تاریخ نبوت حضرت محمد(ص) تحقق یافته است. ایشان به حکم پیوند رسولانهاش با آسمان، مهار حرکت تاریخ را در دست گرفت و گسترش تمدنی را رقم زد که وضعیت عینی پیرامون او هزگز نمیتوانست آن را به ارمغان آورد.
7. روش تغییر در روز موعود چیست؟
پاسخ مشخص به این پرسش با شناخت زمانه و مرحلهای ارتباط دارد که قرار است امام مهدی(عج) در آن حضور یابد. در اینجا تنها یک فرض اساسی را میتوان در پرتو احادیث مربوط و تجارب ناظر به فرایندهای تغییر بزرگ در تاریخ پذیرفت. آن فرض این است که مهدی(عج) در پی یک خلأ بزرگ که نتیجه «نگونساری و بحران نفسگیر تمدنی» است رخ خواهد نمود. این خلأ زمینه را فراهم میکند تا آن رسالت تازه گسترش یابد و این شکست و نگونساری، فضای روانی را برای پذیرش آن رسالت مهیا میکند. این نگونساری رخدادی نیست که بهصورت تصادفی در تاریخ تمدن انسان روی داده باشد، بلکه پیامد طبیعی تضادهای «تاریخ گسسته از خداوند متعال» است که سرانجام راهحلی نهایی برای آن یافت نمیشود و بدین روی آتشی برافروخته میشود که همه چیز را از بین میبرد. در آن حال نوری میدرخشد و آن آتش را فرو مینشاند و عدل را بر زمین استقرار میبخشد.
تنظیم: کامله بوعذار