خداوند متعال در سخنان خود، راه سعادت و نیکبختی انسانها را در دو جنبه مطرح مینماید: ابتدا ویژگیهای گوناگون انسانهای کامل و خداجو را در عرصههای مختلف زندگی بیان نموده و ضمن بیان آثار ارزشمند این صفات، انسانها را به فراگیری و بهکارگیری آنان تشویق مینماید و در این کلام آسمانی نیز الگوهایی را ارائه میدهد که انسانهای کامل و شایسته آنها را در سراسر زندگی توحیدی خویش به کار بستهاند.آشنایی با الگوهای برتر و اسوههای شایسته که سرسلسله آنان در بین مردان حضرت محمدمصطفی(ص) است که پروردگار بزرگ ایشان را «اسوه حسنه» نامید و در بین زنان حضرت فاطمهزهرا(س) است.
ما معتقدیم که در عرصه جهان حتی در جوامع اسلامی چهره حضرت فاطمهزهرا(س) محجوب است، پس از گذشت 14 قرن از تاریخ حیات و ممات ایشان با وجود کتابها و سخنرانیهای فراوان، هنوز تصویری کامل از حیات و شیوههای زندگانی ایشان ارائه نشده است.
در میان بحثها و سخنرانیهای پیرامون شخصیت ایشان از ناشناخته بودن قبر او، گریههای طولانی بر مرگ پدر خبر میدهد ولی از حیات او در زمینههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که سراسر از الگوهای قرآنی است کمتر سخن به میان آمده است.آنچه باید مدنظر قرار گیرد، این است که رسیدن به تکامل در ابعاد مختلف بشری نیازمند بینش صحیح و آگاهانه از سیره و عملکرد معصومین(ع) و بهویژه حضرت فاطمهزهرا(س) است.
حضرت فاطمهزهرا(س) عصاره پرورش قرآنی و نمونه عینی کسی است که رفتار و کردارش معرف مفاهیم قرآنی است. آنچه در این مقاله پژوهشی مدنظر است تطابق سیره فردی، اجتماعی و سیاسی حضرت زهرا(س) چه در درون خانواده و چه در جامعه، با آموزهها و الگوهای قرآنی است و اینکه الگوهای قرآنی که حضرت زهرا(س) در هر سه بُعد از زندگی خود جاری نمودهاند و برای ما نیز الگو است، کدام است.
در پایان این بر ما مبرهن میشود که فاطمهزهرا(س) در ایمان و عقیده فردی، فکر و اندیشه، اخلاق اجتماعی و سیاسی و دفاع از ولایت از آموزههای قرآنی الهام گرفته و آنرا در سراسر زندگی کوتاه خویش به ظهور رسانیده است.
در فرهنگنامه فارسی «الگو و اسوه» بهمعنای نمونه و طرح معنی شده است. اسوه معادل الگو میباشد، در لغتنامه دهخدا درباره واژه اسوه چنین آمده است: مقتدا، پیشوا، اسوه، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی و پیشوایی میگردد.اسوه، اسم ثلاثی مجرّد است که معنای مصدری نیز از آن فهمیده میشود. کلمه اسوه در لغت بهمعنای سرمشق، پیشوا، حالت و روشی که شایسته پیروی است. در فرهنگ اسلامی، اسوه به معنای پیروی نیک و سودمند است.
در فرهنگ علوم اجتماعی درباره اصطلاح الگو چنین گفتهاند: الگو بهمعنای مدلی و گونه هنجاری از آن برمیآید. «الگو چیزی است شکلگرفته در یک گروه اجتماعی به این منظور که بهعنوان مدل یا راهنمای عمل در رفتارهای اجتماعی به کار آید». در تعریفی که درباره اصطلاح الگو آمده است، «الگو بیانی از نظم است و به مجموعهای از روشهای رفتاری و ساختههای قابلرؤیت انسان دلالت میکند».کاربرد اسوه در قرآن با وصف «حسنه» و در برخی از روایات بدون وصف حسنه در پیروی از الگوهای شایسته، مانند پیامبر(ص) میتواند گواه بر این معنا باشد.
واژه اسوه در قرآن کریم سه بار آمده است: یکبار در آیه 21 سوره احزاب در مورد پیامبر اسلام(ص) و دو بار در آیات 4 و 6 سوره ممتحنه درباره ابراهیم خلیل(ع) و همراهان او. برخی واژههای متقارب و مرتبط با اسوه در قرآن کریم عبارت است از: «اقتدا»، «امام»، «شهید»، «مثل». واژه «اقتدا» که از امر به آن در آیه 90 سوره انعام امر به تأسی فهمیده میشود به مفهوم اسوه نزدیک است.
در این آیه خداوند متعال پس از نام بردن از چند پیامبر و برشماری صفات و ویژگیهای آنان، به رسول گرامی خویش میفرماید: به هدایت آنان اقتدا کن. افزون بر عنوان اسوه و اقتدا در برخی موارد از عناوین دیگری مفهوم اسوه برداشت میشود؛ مانند: «امام»(بقره / 124 ، انبیاء / 73) که در مورد حضرت ابراهیم و انبیا بهکار رفته است و به مقتدا و پیشوا بودن آنان اشاره دارد و «شهید» (نحل / 89 ، بقره /143) که به یک معنا بر الگو اطلاق شده است، چنانکه معنای دیگر آن گواه است و نیز مواردی که خداوند متعال افرادی را بهعنوان مَثَل و نمونه برای مؤمنان معرفی میکند.(تحریم /11 و 12).
سیره در زبان عربی از ماده «سیر» است، سیر یعنی حرکت، رفتن، راه رفتن. همچنین نوع راه رفتن. سیره بر وزن «فِعله» است و در زبان عربی، دلالت بر نوع میکند راغباصفهانی سیره را بهمعنای حالتی دانسته که انسان یا غیر انسان بر آن حالت باشد، طریحی نیز سیره را به طریقه، هیئت و حالت معنا کرده است. ابنمنظور نیز میگوید: سیره از کلمه «سیر» بهمعنای رفتن است و خود کلمه سیره بهمعنای روش، رفتار، سنت، طریقت و هیئت است.
«سیره» اصلی است که دلالت بر گذشت و جریان دارد از «سار، یسیر، سیراً» و «سیر» بهمعنای سیر در روز و شب است.«سیره» روش در چیزی و بهمعنای سنت است؛ زیرا حرکت میکند و جریان مییابد. بیشتر کتب لغت «سیره» را بهمعنای روش و راه دانستهاند، بنابراین در معنای سیره گونهای دوام و استمرار نهفته است. استاد شهید مرتضی مطهری مینویسد: «سیره در زبان عربی از ماده «سِیر» است؛ «سیر» یعنی حرکت، رفتن، راه رفتن، «سیره» یعنی نوع راه رفتن، سیر یعنی رفتن، رفتار، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار».
آنچه مهم است شناخت سبک رفتار پیغمبر است.آنها که سیره نوشتهاند، رفتار پیغمبر را نوشتهاند[و نه سبک و اسلوب پیغمبر در رفتار را] این کتابها که ما به نام سیره داریم؛ سِیر است نه سیره ... رفتار پیغمبر نوشته شده است، نه سبک پیغمبر در رفتار، نه اسلوب رفتار پیغمبر، نه متد و روش پیغمبر. همانطور که ملاحظه میشود «سیره» به اصل رفتار و حالت اطلاق میگردد و حال اینکه «سبک» روش را بیان میکند، البته برخی هر دو واژه «سبک و سیره» را به یک معنا به کار میبرند، تصور میکنند که سیره نیز نوع روش و سبک میباشد، ولی این دو تفاوت چشمگیری با هم دارند.
«سیره» از قرن اول و دوم هجری بین مسلمانان رایج گردید و ریشه عربی دارد و عبارت است از تداوم و استمرار سیرت و روش عملی مردم یا جمعی از آنان بر انجام دادن یا ترک کاری. از سیره در اصول فقه بهعنوان یکی از راههای دستیابی به احکام شرع سخن به میان آمده است تا جاییکه در بابهایی از فقه نیز در مورد احکام گوناگون، بدان استناد و استدلال کردهاند. سیره در اصطلاح به آن بخش از رفتار و روش عملی هر شخص گفته میشود که از حالت وحدت و یکبار یا چند بار محدود انجام گرفتن بیرون آمده باشد و به مرحله تکثر و مداومت رسیده باشد و بهصورت یک سبک و روش درآمده باشد.
کودکی: اکثر علمای امامیه نوشتهاند که فاطمه(س) پنج سال بعد از بعثت پیامبراکرم(ص) تولد یافت؛ مدرک آن روایتی است که ابوبصیر از امام جعفرصادق(ع) روایت کرده که فرموده: مادرم فاطمه در بیستم جمادیالثانی در هنگامی که پیغمبر چهل و پنج ساله بود، به دنیا آمد؛ هشت سال با پدرش در مکه بود و ده سال در مدینه با پدرش زندگی کرد.حضرت فاطمه(س) در حالی که دوران کودکی را میگذرانید، یاری غمخوار و نوازشگری مهربان برای پدر بود.رنجهای پدر را از نزدیک میدید و برای پدر دعا میکرد. پنج ساله بود که با رحلت جانسوز مادرش خدیجه روبهرو شد. حضرت فاطمه حدود سه سال همراه مادر و پدرش در شعب ابیطالب در محاصره مشرکان بود و سختی و گرسنگی و گرمای سوزان و رنجهای آن سه سال را از نزدیک دید و چشید و در رنجها بزرگ شد.
حضرت زهرا(س) در اول ذیالحجه، سال دوم هجرت، در حالیکه هنوز 9 سال از عمر شریفش نگذشته بود به همسری علی(ع) که حدود 25 سال داشت درآمد. ازدواج آنها به فرموده قرآن، تلاقی دریای نبوت و امامت بود. از این کانون فرزندانی همچون امام حسن، امام حسین، حضرت زینب، امّکلثوم(ع) بیرون آمدند. فاطمه(س) پس از پیامبراکرم(ص) با تمام وجودش به دفاع از حریم ولایت پرداخت و با تحمل مشقات فراوان، سیلی نامحرمان، سرانجام خود و فرزند عزیزش را در این راه ایثار نمود. سرانجام، پس از گذشت هجده سال از عمر ایشان، در سیزدهم جمادیالاول یا سوم جمادیالثانی سال 11 هجری به جوار حق شتافت.
اسلام، حضرت زهرا(س) ـ آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی ـ را بهعنوان نمونه و اسوه زن معرفی میکند. آن زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و فداکاری و شوهرداری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همه میدانهای سیاسی و نظامی و انقلابی او که مردهای بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار میکرد.الگوی زنی که اسلام میخواهد بسازد، این است.شخصیت زهرایاطهر در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی شخصیت ممتاز و برجستهای است.
واژه اخلاق در لغت بهمعنای سرشت و سجیّه است. اخلاق فردی گونهای از اخلاق است که در خصوص فضائل و رذایلی صحبت میکند که در ارتباط انسان با خودش صدق مینماید. آیتالله مصباح یزدی در توضیح اخلاق فردی مینویسد: «منظور از رابطه با خود در واقع رابطه شئون و ابعاد نفس با یکدیگر است؛ یعنی روح انسان گرچه موجودی واحد و بسیط است، معالوصف، باید توجه داشته باشیم که همین موجود واحد از شئون مختلفی برخوردار و با تعبیری روشنتر دارای ابعادی گوناگون است که این ابعاد با هم ارتباطاتی دارند و ارتباطات ابعاد و شئون گوناگون نفس منشأ انتزاع یک سلسله مسائلی در اخلاق میشود».سیره و اخلاق فردی حضرت زهرا(س) طیف وسیعی از الگوهای قرآنی و تربیتی پیشروی انسانها قرار میدهد که به بررسی و تبیین برخی از آنها پرداخته میشود:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ».
(حجرات / 13)
تقوا اسم مصدر از ریشه «و ـ ق ـ ی» در لغت بهمعنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوقالعاده میباشد. «تقوی» همان احساس مسئولیت و تعهدی است که بهدنبال رسوخ ایمان در قلب بر وجود انسان حاکم میشود و او را از «فجور» و گناه بازمیدارد، به نیکی و پاکی و عدالت دعوت میکند، اعمال آدمی را خالص و فکر و نیت او را از آلودگیها میشوید.
فاطمهزهرا(س) دارای ملکه تقواست و به این خاطر همواره هوشیار است که معصیتی پدید نیاید و جز در مسیر فضایل حرکت نکند. هوای حق را بر هوای دل ترجیح میدهد و در این راه به جایی میرسد که برای افراد عادی جامعه قابل تعلیل نیست. همچون فردی عادی از پدر تقاضای خدمتکاری میکند و برخلاف آن درخواست پیامبر خدا به او تسبیح ویژهای برای تکبیر و ستایش خدا میآموزد و فاطمه(س) خدا را بر این عطای پیامبر سپاس میگذارد.
عمل و رفتار فاطمه(س) برخلاف مقتضای تقوا نیست و بدین خاطر هرگز مرتکب امری خلاف تقوی نیست و هرگز اسیر حرص و طمع نیست، از شأن و موقعیت خود، پدر و همسر سوءاستفاده نمیکند. در مسیر خود دچار گمراهی و سردرگمی نمیشود. او راه تقوا را در پیش میگیرد و در خور شأنی میگردد که خدای برای او راه دررُو و نجات از مشکل را که در قرآن وعده داده است فراهم میسازد: «و من یتق الله یجعل له مخرجا»(سوره طلاق/2)، پس وعده الهی درباره او محقق میگردد.
«یا أیُّها الَّذینَ ءامنُوا استَعینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللهَ مَعَ الصابِرینَ».( بقره / 153)
صبر در لغت بهمعنای حبس است. مجمعالبحرین صبر را اینگونه تعریف میکند: «هو حبس النفس عن إظهار الجزع؛ صبر، حبس نفس از جزع نمودن است» و در اصطلاح علم اخلاق، آرامشی است که هرگاه در شخص پیدا شود موجب استحکام دین اوست.در برابر آن بیصبری و بیثباتی است که موجبات هواهای نفسانی را فراهم میسازد. ازجمله صفات و خصایل وجودی حضرت زهرا(س) صبر و استقامت است.
وی از کودکی همآغوش حوادث و محرومیتها بود.حوادث غمانگیزی از آغاز زندگی برای او پدید آمدند که در برابر آنها بسیاری از بزرگسالان ذوب میشوند و دشواریهایی در حیات ایجاد شدند که هر یک بهتنهایی برای بهزانو درآوردن آدمی کفایت میکردند. بهعنوان نمونه به موارد زیر اشاره میکنیم:
تحمل فراق مادر: زمانی که ایشان در خردسالی نیازمند مادر بودند، اما دست اجل مهلت نداد و فاطمه(س) خیلی زود از نوازش و سرپرستی مادر محروم شد آنهم مادری که زجردیده و زحمتکشیده بود و یادآوری صحنههای تحمل این مادر برای فاطمه(س) خود مصیبتآفرین بود. گرد یتیمی بر سرش نشست او و پدرش تنها غمخوار خود را از دست دادند و ازآن پس با دشواریهای بیشتر مواجه شدند که تنها صبر و تحمل فاطمه(س) در این زمینه چارهساز بود
تحمل آزار پدر: او از همان خردسالی به همراه پدر بود.در خانه کعبه حضور مییافت و صدمه و آزار مشرکان را تماشا میکرد زخمزبانهای آنها را میشنید و زجر دادن و سنگ زدن آنان را بر پدر میدید.او تماشا میکرد که پدرش را در مسجدالحرام کتک میزدند و ناگزیر به صبر و تحمل میشد و گاهی هم میکوشید خود را سپر پدر قرار دهد و سنگ دشمن را بر سر و روی خود تحمل کند و برای اسلام آنها را بپذیرد.
تحمل مشکلات زندگی: حضرت میبایست از بیرون برای خانه آب فراهم کند و در این راه چندان تلاش کرد که بند مشک روی سینهای اثر گذارد.باید خانه را جاروب و نظافت کند، باید به فرزندان خود برسد، در عینحال باید جو خانه را مساعد روح و پرواز امام علی(ع) بسازد و تازه اگر فرصتی بیابد به کاری اقتصادی برای ترمیم زندگی اقدام کند. چون پیامبراکرم(ص) او را در حالی مینگرد که روی زمین نشسته، با یک دست فرزند خویش را در آغوش گرفته شیر میدهد و با دستی دیگر با آسیاب دستی، گندمها را آرد میکند، اشک در چشمان رسولالله حلقه زده میفرماید: «دخترم! تلخیها و مشکلات دنیا را به یاد شیرینی و سعادت بهشت بر خود گوارا ساز».در این حال، زهرای بردبار، بدون آنکه سخنی از تلخیهای زندگی بر زبان آرد، با نگاهی آسمانی به سختیهای زمینی نگریسته میگوید: «ای رسول خدا! خدا را سپاس میگویم بر نعمتهای او و میستایم به خاطر الطاف بیکران او».
تحمل شکست حضرت علی(ع): امام علی(ع) عزیز جان پیامبر و همسر والای فاطمه(س) است، تحمل همه چیز برای فاطمه آسان است، اما تحمل نامرادی علی و شکست خوردن او در صحنه سیاست برای ایشان بسیار سخت است بهویژه که ببیند امت، اجماع بر حذف علی(ع) کردهاند؛ و حق او را که حق خدا و حق مردم بود نادیده گرفتهاند و این خود قلب زهرا(س) را شدیداً میفشرد و فاطمه برای خدا آن را تحمل کرد.
تحمل غصب حق: فاطمهزهرا(س) گمان نمیکرد که دشمن با این سرعت در حق او و شوهرش طمع کند و با آن همه سفارش پیامبراکرم(ص) درباره او، از ارث محرومش دارند. فدک را که خالصه پیامبر و واگذاشته به فاطمه(س) بود از او گرفتند و فریاد فاطمه ایشان که در واقع دفاع از حق مردم بود بهجایی نرسید او درآمد فدک را در راه خدا صرف میکرد آن را از او دریغ داشتند تا مردم از دورش پراکنده شوند و فاطمه(س) ناگزیر آن را تحمل کرد و به فلج اقتصادی تن در داد.
تحمل آزار جسمی: او ضربه خورد، ضربهای سخت، بدان حد که فرزندش در رحم شهید شد.او را بین در و دیوار فشردند، بر بازویش ضربه زدند، بر پهلویش لگد زدند و در کل شرایطی پدید آمد که فاطمه(س) به بستر کشانده شده و در شرایط مرگ قرار گرفت.روح لطیف حضرت زهرا(س) بهگونهای بود که باید گفت تنها مرگ پدر آن را کفایت میکرد دیگر آزار مشرکان برای او زیادی بود.ولی آن آزارها را هم صبورانه متحمل شد.
«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ». (زمر / 9)
سفارش و تأکید بسیار اسلام بر علمآموزی، تا جایی است که نخستین آیاتی که بر پیامبر بزرگوار اسلام نازل شد، سفارش به خواندن بود، همچنین هدف برانگیخته شدن ایشان را تعلیم دانسته است.علم حضرت فاطمه(س) از سنخ علم لدنی است.«وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْما».
توجه ایشان به امر آموزش و رفع احتیاجات و پرسشهای مردم از نمونههای بارز اثبات مقام علمی آن حضرت است.مصحف حضرت فاطمه(س) را باید یکی از نشانههای علمی ایشان دانست.بهترین نمونه و شاهد بر علم بیکران زهرا(س)، همان خطبهها و سخنرانیهای اوست. بهویژه خطبه آن حضرت در مسجد مدینه در مقابل مهاجر و انصار، در احتجاج با ابوبکر.
عفاف واژهای عربی است که با فرهنگ اسلامی و دینی وارد زبان فارسی شده است.عفاف را بهمعنای خود نگهداری و بازداشتن نفس انسانی از محرمات و خواهشهای شهوانی، دانستهاند.
عفت گفتاری: در آیه 23 سوره احزاب، درباره وظایف زنان در لزوم رعایت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم میفرماید: «يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا؛ پس در گفتار خود، نرمی و طنازی [چنانکه عادت بیشتر زنان است] نداشته باشید تا کسی که بیماردل است طمع کند و سخن پسندیده و شایسته گویید».خضوع در اینجا بهمعنای این است که زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف نکنند تا مردان بیماردل را دچار ریبه و خیالهای شیطانی کنند و شهوت آنها را برانگیزانند. منظور از بیماری دل، نداشتن نیروی ایمان است؛ آن نیرویی که آدمی را از میل بهسوی شهوت بازمیدارد و «قولاً معروفا» یعنی سخن معمولی و مستقیمی بگویند که به دور از کرشمه و ناز باشد و شرع و عرف اسلامی آن را پسندیده دارد.
این آیه اشاره به کیفیت و محتوای سخن گفتن و حرمت صحبت کردن با ناز و عشوه دارد و صحبت کردن با نامحرم باید عفیفانه و به دور از نرمش و خضوع و خودنمایی باشد.همچنین بر اجتناب از هرگونه سخنان بیهوده و غیرضروری و شهوتانگیز تأکید دارد و متذکر میگردد در صورت عدم رعایت این امر ممکن است در اثر نمایش جاذبههای زنانه و سخنان هوسآلود، افرادی که از سلامت روحی و روانی و اعتدال نفسانی برخوردار نباشند به فکر گناه و فحشا بیفتند و امنیت جامعه را به خطر بیندازند. عفت در گفتار از منظر اسلام اهمیت زیادی داشته و یکی از صفات مهم اخلاقی بهحساب میآید.عفت در گفتار به معنای پاکیزه بودن سخن از آلودگیها و آراستن به زیباییهاست.
اخلاق اجتماعی، صفات و ملکاتی است که در رابطه بشر و اجتماع مطرح میگردد، به طوری که اگر بر فرض جامعه و اجتماعی در کار نباشد، آن صفات مفهومی نداشته و تحقق نمیپذیرد. در اهمیت اخلاق و تزکیه نفس همین بس که قرآن کریم رمز موفقیت رسول خدا(ص) را در ایفای رسالت خویش و گسترش توحید، اخلاق نیکوی آن حضرت میداند و در آیه 159 سوره آلعمران میفرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک» رسالت اصلی انبیاء الهی واهلبیت(ع) حضور در متن جامعه است و رفتار اجتماعی حضرت فاطمهزهرا(س) چه در درون خانواده و چه در جامعه دارای ویژگیهای مهمی است که سراسر برگرفته از آموزههای قرآنی و تربیتی است. بیشک در این مجال نمیگنجد که به تمام جوانب اخلاق کریمانه اجتماعی ایشان اشاره نماییم؛ از اینرو به قطرههایی از این اقیانوس بیکران معرفت اشاره میکنیم تا از این چشمه زلال حقیقت و آفتاب عالمگیر روشنایی توشهای برای زندگی اجتماعی خویش اخذ کرده باشیم.
مهربانی و محبت: محبت و مشتقات آن در کتابهای لغت و تفسیر، اخلاق و... به صورتهای گوناگون تبیین شده است از آن جمله: «حُب» نقیض بُغض (کینه و دشمنی) است. مهربانی به محبت، نوازش، شفقت، رأفت، عطوفت، نیکی و خوشرفتاری معنا شده است. در قرآن کریم کلمه حُب و فعل و مشتقات آن هشتاد و سه بار به کار رفته است که در برخی از آنها حُب ممدوح و در برخی حُب مذموم مراد است.
حضرت زهرا(س) میدانست که سپهسالار نیرومند و شجاع اسلام در صورتی در میدان نبرد پیروز میگردد که از جهت اوضاع داخلی خانه، فکرش آزاد و از تشویقات و مهربانیهای همسرش دلگرم باشد.از این رهگذر میتوان گفت: هنگامیکه علی بن ابیطالب(ع) با تنی خسته و کوفته، از میدان نبرد به خانه بازمیگشت از مهربانیها و دلگرمیها و نوازشهای همسر عزیزش کاملاً برخوردار میشد.زخمهای تنش را پانسمان میکرد. لباسهای خونآلود جنگ را میشست و خبرهای جنگ را از او میشنید. چون زهرا(س) نسبت به شوهرش امیرمؤمنان در نهایت شفقت و مهربانی بود، او را «هانیه» میگفتند. وجه تسمیه هانیه: به معنی مشفق و مهربان در حق شوهر است.
تواصی به حق که از ارکان سعادت انسان و جامعه است و مورد سفارش قرآن کریم قرار گرفته خصلتی است که از ایمان و درون پاک خیرخواهانه نشئت میگیرد و با پیمودن سیر مراحل تکاملی، به مرحله ایثار و تقدم دیگران بر خویشتن، انسان را در مقام بلند و درخشانی قرار میدهد. واژه ایثار در لغت بهمعنای «برگزیدن، دیگران را بر خویش مقدم داشتن و مانند آن است»، ایثار در اصطلاح عبارت است از «بخشش به کسی در مورد چیزی که خود فرد به آن نیاز دارد».
قرآن کریم با بیان شواهد و نمونههایی، ایثار و ایثارگران را ستوده است ازجمله در آیهای ایثار مالی خاندان پیامبر(ص) را چنین میستاید: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْکيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً؛ و غذای(خود) را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» میدهند».تجلی این دو خصلت متعالی را در موارد مختلف زندگی حضرت فاطمهزهرا(س) بارها میتوان یافت که به سه نمونه اشاره میشود:
ایثار و از خودگذشتگی در دعا: امام حسین(ع) از برادر خود امام حسنمجتبی(ع) روایت میکند که شب جمعهای مادرم را مشاهده کردم که در محراب عبادت خویش در حال نماز پیوسته رکوع و سجود انجام میداد تا سپیده صبح طلوع کرد، من میشنیدم که وی برای مردان و زنان باایمان، زیاد دعا میکرد و هرگز برای خویش دعایی نکرد! گفتم: مادر جان! من هرچه گوش دادم برای دیگران دعا میکردی، چرا برای خود دعا نکردی، فرمود: «الجار ثم الدار؛ همسایه حق تقدم دارد».
ایثار و از خودگذشتگی در مال: ابنجوزی روایت کرده است: رسول خدا(ص) برای شب عروسی فاطمه(س) که پیراهن او کهنه و وصلهدار بود، پیراهن نویی خریداری کرده بود، در آن شب فقیر تهیدستی به خانه فاطمه مراجعه کرد و ناله سر داد: که من از اهلبیت نبوت، پیراهن کهنهای میخواهم، فاطمهزهرا(س) تصمیم گرفت پیراهن کهنه خود را به او بدهد، ناگاه به فکر آیه قرآن افتاد که میفرماید: «لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛ هرگز به نیکی نمیرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید». بدینجهت، در شب زفاف پیراهن نو شب عروسی خود را به فقیر داد.
إِذَآ أَرَدْنَآ أَن نُّهْلِکَ قَرْیةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَـهَا تَدْمِیرا»(اسرا / 16)
قناعت در لغت، بسنده کردن به اندک از امور دنیایی است که مورد نیاز انسان باشد و در اصطلاح، ملکهای نفسانی است که موجب بسنده کردن به میزان نیاز و ضرورت از مال میشود، بدون اینکه تلاش و رنج برای به دست آوردن بیش از میزان نیاز به کار گرفته شود.یکی از زیباترین و شاخصترین ویژگیهای اخلاقی حضرت فاطمهزهرا(س) بهرهمندی از روحیه قناعتپیشگی و سادهزیستی در زندگی است این موضوع را بهخوبی میتوان در سیره زندگانی این بانوی گرامی مشاهده کرد.
سلمان فارسی میگوید: روزی حضرت فاطمه(س) را دیدم که چادری وصلهدار بر سر داشت، در شگفتی ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و روم بر کرسیهای طلایی مینشینند و پارچههای زربافت به تن میکنند و این دختر رسول خداست نه چادرهای گرانقیمت بر سر دارد و نه لباسهای زیبا فاطمه(س) پاسخ داد: ای سلمان! خداوند بزرگ، لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما، در روز قیامت ذخیره کرده است. حضرت سپس به خدمت پدر گرامیاش رفت و شگفتی سلمان را مطرح کرد و گفت: ای رسول خدا، سلمان از سادگی لباس من تعجب نمود، سوگند به خدایی که تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندی است که روزها بر روی آن شترمان علف میخورد و شبها بر روی آن میخوابیم و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پرشده است.
«الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»(فرقان / 74)
تربیت مصدر باب تفعیل از مادّه «ر ـ ب ـ ب» یا «ر ـ ب ـ و» و بهمعنای پروردن و پرورانیدن و تهذیب است.(دهخدا).از دیدگاه راغب و برخی واژهپژوهان معاصر، تربیت، ایجاد کردن تدریجی چیزی تا رسیدن آن به سر حدّ کمال است.
حضرت زهرا(س) بهعنوان الگوی مادر مسلمان، در تربیت کودکان نقش عمدهای داشتند و ناشی از معرفت عمیق و صحیح ایشان از دستوراتی بود که اسلام درباره انسان ارائه کرده است و روش تربیتی و اخلاقی حضرت فاطمه(س) بهترین شیوه و تجربه برای ساختن نسلی پاک و سعادتمند است.
اخلاق سیاسی بهمعنای مجموعهای از رفتارها، گزارهها و ارزشگراییهایی چون حقجویی، عدالتمحوری، ابزارانگاری قدرت، تقوای سیاسی، کرامت انسانی، مردمگرایی، صلحمداری، پایبندی به عهد و پیمان، تدبیر و مصلحتسنجی در عرصه کشورداری بوده است. اخلاق سیاسی در اصطلاح نگرشی اخلاقی به سیاست باهدف رشد و هدایت و کسب کمال و سعادت است. رفتار سیاسی حضرت زهرا(س) به آن دسته از فعالیتها و مبارزاتی اطلاق میشود که در قالب ایراد خطبه، اعتراض به غصب فدک و خلافت، سکوت در برابر خلیفه به خاطر وحدت سیاسی و مانند آن صورت گرفتهاند. این رفتارها حاکی از این مدعا هستند که حضرت زهرا(س) آگاهی عمیقی نسبت به مسائل اسلامی و سیاسی داشتهاند.
«إنَّمَا وَلِیُّکمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاه وَیُؤْتُونَ الزَّکاه وَهُمْ رَاکعُونَ»(مائده / 55)
ولاء، ولایت (به فتح «واو» در ولایت)، به کسر «واو» در «ولی مولی، اوّلی» و امثال اینها همه از مادّه «ولی» (و، ل، ی) اشتقاق یافتهاند.«ولایت» واژهای عربی است که از کلمه «ولی» گرفته شده است. در لغت عرب، «ولی» بهمعنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر، بیآنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توالی و ترتبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است.
زهرایمرضیه(س) در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود میدانست. حضرت زهرا(س) هم که در بطن مسائل سیاسی جامعه و بحرانها رشد کرده و تربیت یافته بود و رسالت دفاع از حق و حقیقت را بر عهده داشت، با بصیرت و آگاهی عمیق نسبت به توطئهای که مسیر امامت را منحرف ساخته بود، هوشیارانه وارد عرصه جامعه شد و بهصورت یک سیاستمدار آگاه و مدافع حریم امامت، در صحنه جامعه حضور جدی و فعال یافت و رهبری دفاع از امامت را بر عهده گرفت.
دفاع از ولایت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه حضرت زهرا(س) در خطاب به زنان مهاجر و انصار شیوه مبارزاتی دیگر فاطمهزهرا(س) دادن آگاهی و رشد سیاسی به زنان مهاجر و انصار بود که به این وسیله، آتش مبارزه در خانوادههای مدینه وارد میشد.این مبارز سیاسی شکستناپذیر که تمام تاب و توان خود را در دفاع از حریم ولایت و امامت قرار داده بود، بهعلت تلاش بیش از حد، ناتوان شد.به همین دلیل، پس از مدتی فاطمهزهرا(س) بهعلت بیماری و ضعف، در خانه بستری شد. وقتی خبر بیماری آن حضرت در مدینه پیچید، زنان مهاجر و انصار که وامدار تعلیم و تربیت فرهنگی آن حضرت بودند، برای عیادت او به خانهاش آمدند.وقتی از حال آن حضرت جویا شدند، از حال خود نگفت، بلکه در دفاع از حریم ولایت به سخن پرداخت و از سستی مردانشان سخن راند که حق را فراموش کردهاند و سکوت اختیار نمودهاند. بازتاب سخنان دخت پیامبر بهتدریج، در درون خانهها آتشی به پا کرد و انقلابی پرخروش را جهت داد که به حریم خانهها راه یافت و نطفههای آگاهی و شعور را بارور کرد.
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِالْمُنْکَر»(توبه 71)
امر به معروف و نهی از منکر از مهمترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان بهشمار میرود؛ چنانکه از مهمترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناختهشده و ضامن بقای اسلام است.با توجه به ضرورت نهی از منکر و الگو بودن حضرت زهرا(س) در این زمینه، بررسی شیوههای عملی نهی از منکر در سیره و سخن آن حضرت، امری پسندیده و مناسب مینماید.
یکی از شیوههای مهم در موضوع نهی از منکر، آگاهی دادن به مردم از طریق آیات قرآن است؛ زیرا بسیاری از مردم در اثر عدم اطلاع از دستورهای خداوند و آشنا نبودن به آیات قرآن، بهسوی منکرات تمایل پیدا میکنند، اما اگر به آنان کاملاً توضیح داده شود که خداوند متعال چه کارهایی را دوست دارد و چه اعمالی را نمیپسندد، بسیاری از مردم از ارتکاب منکر خودداری میکنند؛ که به این نمونه در سیره حضرت برمیخوریم: عدهای در ستمی آشکار «فدک» را که پیامبراکرم(ص) آن را برای حضرت فاطمه(س) به ارث گذاشته بود، به او ندادند.استدلال این افراد کجاندیش این بود که پیامبران از خود مال دنیا به ارث نمیگذارند و بنابراین فدک به حضرت فاطمه نمیرسد. اما حضرت فرمود: شما که میگویید پیامبر ارث نمیگذارد، به کتاب خدا بنگرید.در آنجا خداوند میفرماید: «وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ؛ سلیمان از پدرش داود ارث برد». همچنین در سوره مریم از زبان زکریای پیامبر میفرماید: «خداوندا به من فرزندی عطا کن که از من و آلیعقوب ارث برد».
«فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».(توبه / 5)
در سیره پیشوایان دینی بهعنوان الگوهای رفتار مؤمنان، عدم مداهنه به معنای عدم سازشکاری در حق، اصلیترین ویژگیای است که اهل حق و باطل را در کلیه عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از یکدیگر متمایز میسازد.«دُهن» به معنای روغنمالی و بهاصطلاح فارسی «ماستمالی» کردن و روی خوشنشان دادن یا نرمی کردن درجایی است که نباید روی خوشنشان داد و نرمی کرد.
پرهیز از ادهان و نرمش نشان دادن در برابر آنچه جنسش از ستم و فساد و حماقت است بهحدی اهمیت دارد که خداوند متعال به پیامبر اعظم(ص) در آیات قرآن به صراحت گوشزد میکند.
پس از ماجرای زشت تهاجم به خانه امام و جسارتهای فراوان درون مسجد و غصب فدک، ابابکر و عمر در روزهای واپسین حیات دختر پیامبر(ص) برای جلب افکار عمومی، به فکر عیادت و دلجویی از حضرت زهرا(س) افتادند و زبان به عذرخواهی گشودند و فکر میکردند آن تنها معصومه امت با آنان دشمنی خصوصی دارد ولی پاسخ قاطع را دریافت نمودند: سوگند به خدا بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نمیگویم تا به ملاقات خدا بشتابم و شکایت شما دو نفر را به خدا میبرم و توضیح خواهم داد که شما با خدا و دین او و با من چه کردید و چه اعمالی را مرتکب شدید.
حضرت ابتدا با عدم پذیرش آنان مشروعیت آنان را زیر سؤال برد و با اظهار تنفر و انزجار از آنان که خود را خلیفه رسول خدا(ص) در میان مردم جا زده بودند و این عنوان را با خود یدک میکشیدند، ضربه سختی بر اعتبار و وجهه سیاسی آنان وارد نمود و این سؤال را در اذهان توده مردم ایجاد نمود که ابابکر چگونه خود را خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) میداند، در حالی که فاطمهزهرا(س) تنها یادگار به جا مانده از رسول خدا بر او خشمگین و از او ناراضی میباشد، به گونهای که تا آخرین لحظات زندگی از سخن گفتن و رویارویی با او ابا دارد آنان ناچار به امام علی(ع) متوسل شدند، حضرت زهرا آنگاه که با وساطت امام علی(ع) روبهرو گردید، ضمن اطاعتپذیری خویش از ولایت، آنان را به حضور پذیرفته، سپس خطاب به آنان فرمود: آیا اگر حدیثی از رسول خدا(ص) برایتان بخوانم که آن را بدانید، به آن عمل میکنید؟ گفتند: آری. فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا از رسول خدا(ص) نشنیدهاید که فرمود: رضایت فاطمه، رضایت و خوشنودی من است و خشم فاطمه خشم من است، هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر کس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود کرده و هر کس فاطمه را به خشم درآورد، مرا به خشم آورده است آنان گفتند: آری این فرمایش را از رسول خدا(ص) شنیدهایم. سپس حضرت فرمود: همانا خداوند و فرشتگان را شاهد و گواه میگیرم که شما مرا به خشم آورد و از خود خشنود نساختهاید، هرگاه رسول خدا(ص) را ملاقات کنم، از شما به آن حضرت شکایت خواهم کرد.
حضرت فاطمهزهرا(س) اسوه کامل قرآنی است. ایشان در سیره فردی خود آنچنان الگوهای قرآنی از قبیل تقوا، عصمت، اخلاص، عفت، علم و صبر را نشان داد که سراسر زندگی ایشان را فراگرفت و به ما نحوه پیاده کردن آن الگوها را در متن زندگی نشان داد.
همچنین در ارتباط با دیگران اخلاقی بس نمونه و قرآنی داشتند، نحوه مدارا و مهربانی و محبت به همسر و رفتاری توأم با عطوفت و با اطرافیان، انفاق و ایثار خوراک و داراییهای خود به دیگران، شروع زندگی خود با نهایت سادگی و امتداد آن در سراسر زندگی مشترک با حضرت علی(ع) و تربیت بهترین و نمونهترین فرزندان که سرآمد افراد زمان خود و زمان حال و آینده ما میباشند، همگی اخلاق و رفتاری است که جز از دخت گرامی رسولاکرم(ص) در ارتباط با دیگران برنمیآید.
گامهای سیاسی و دفاعی حضرت گویای آن است که مشی سیاسی ایشان، آگاهانه و توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حساب شده، گزینش شده و مبتنی بر الگوهای قرآنی از قبیل دفاع از ولایت، امر به معروف و نهی از منکر، صلابت و قاطعیت و عدم سازش با دشمنان میباشد. سیاست اگرچه در نظر حضرت زهرا(س) هدف نیست، اما قدرت و حکومت وسیلهای است برای رسیدن به هدفی بالاتر که هـمان قرب الیالله و سعادت انسان و جامعه میباشد. از اینرو، در این راه تلاش میکنند و جان شریف خویش را در راه این اهداف فدا میسازند. بنابراین، با یک نگاه کلی، میتوان پی برد اگر این مبارزات مستمر نبودند، امروز شیعه دارای ایدئولوژی اعتراض و مقاومت و مبارزه نبود و سر تسلیم در مقابل هر ظلمی فرود میآورد.
اما حضرت زهرا(س) بهعنوان بنیانگذار مکتب «اعتراض» در شیعه، نسبت به بدعت و تفسیر غلط، راه روشنی برای عموم شیعیان ترسیم نمود.از سوی دیگر، با ترسیم الگوی «مشارکت سیاسی» برای زنان، به آنها میآموزند که یک زن مسلمان با آگاهی و اعتقاد و ایمان، حق دارد در سرنوشت خود و جامعه خویش سهیم باشد و اسلام هیچگاه برای حضور او در صحنه سیاست محدودیتی قائل نمیشود، مگر حجاب و پایبندی به ارزشهای توحیدی .حضرت با حیات و مماتش دفاع از ولایت را به ما میآموزد و بـه ما میفهماند که جدایی از ولایت،ذلت همیشگی و حمایت از ولی زمان،عزّت ابدی است.از ایـن رو، بر هر فردی که داعیۀ اسلام و مسلمانی دارد واجب و ضروری است که برای حیات و حفظ دین الهی،همچون مقتدای خویش حضرت صدیقهکبری(س) با تمام توان از ولی و رهبر عصر خویش اطاعت و دفاع نماید.
منابع و مآخذ