به گزارش خبرنگار ایکنا، عبدالکاظم صادقا نجفی، از اساتید خوشنویسی و کتابت قرآن متولد ۱۳۳۱ در نجف اشرف است. پدرش از ایرانیان مقیم نجف و شغلش صحافی بود، پدربزرگش هم از کاتبان برجسته قرآن بود. هفده سالش بود که به ایران مهاجرت کردند. او شهر نجف را ایرانی کوچکی میداند که ایرانیان بسیاری در آنجا بودند و هستند. حتی حوزه علمیه آن شهر که مهمترین مؤسسه در حوزه اهلبیت (ع) بود، را نیز علامه طوسی تأسیس و احیا کرده و همین امر تأثیر فرهنگی بسیاری در رابطه با مسئله اسلام و هنرهای مربوط به آن داشته است. این کاتب قرآن پس از مهاجرت به ایران، به تحصیلات دانشگاهی در رشته زبان عربی پرداخت و پس از دریافت لیسانس، برای تحصیلات تکمیلی به دانشگاه الازهر مصر رفت.
در ادامه گفتوگوی خبرنگار ایکنا با عبدالکاظم صادقا نجفی از کاتبان و خطاطان پیشکسوت قرآن را میخوانید.
استاد، در مورد سابقه خودتان در زمینه هنر خطاطی و کتابت قرآن صحبت کنید، این کار را از چه زمانی به صورت جدی آغاز کردید؟
من کتابت را از سال ۵۹ شروع کردم و قبل از آن علاوه بر اینکه خط را نزد پدربزرگم آموختم، اما برای آموزش خط نستعلیق نزد استاد حسین میرخانی رفتم؛ چرا که عاشق خط این استاد بودم و زمانی که کتابت قرآن را آغاز کردم، فرصت پرداختن به این خط کمتر شد. معروف نبودم و اسمی هم از من در میان خطاطان و خوشنویسان نبود، اما به واسطه ارتباطی که با ناشران داشتم، اولین سفارش قرآن را در همان سالها گرفتم.
با وجود اینکه تحصیلات تکمیلیتان در رشته عربی بود، چرا آن را ادامه ندادید؟
با توجه به اینکه کارشناسی ارشد رشته مترجمی زبان عربی را خوانده بودم، کار اصلیام نیز ترجمه بود، اما محیط و فضای زندگی خانوادگی باعث شد به سمت خطاطی و کتابت گرایش بیشتری داشته باشم، چرا که من نوه دختری میرزا احمد نجفی زنجانی، از خطاطان معروف معاصر بودم که ما در یک ساختمان زندگی میکردیم و همین نزدیکی من به ایشان، باعث شد که این هنر را دنبال کنم. از آثار معروف وی در چند دهه فعالیت، میتوان خطی که در ضریح قدیمی حرم امام رضا(ع) نوشته شده و بسیاری از کتیبههای مساجد در ایران و عراق را نام برد و آخرین قرآن کتابت وی در سال ۱۳۵۶ چاپ و منتشر شد. میرزا احمد نجفی که به «معصومی خوشنویس» مشهور بود، یک روحانی بود، اما بیشتر از راه خوشنویسی ارتزاق میکرد و توجه وی بر خط و خوشنویسی باعث شد من هم به سمت خط کشیده شوم؛ بنابراین محیط تأثیر بیشتری بر من گذاشت.
پس شما یک ژن خوب از کاتبان هستید؟
کسانی که مسئله ژن خوب را بیان میکنند، من چندان قبول ندارم، چرا که اینها اکتسابی است. البته شاید جاذبههای دیگری مانند ترجمه را هم در ذهنم داشتم و به آن مسلط بودم، اما خط مرا جذب خود کرد.
زمانی که سفارش کتابت قرآن را گرفتید، در اولین کارتان، مشکلی نداشتید، یعنی به اندازه کافی تسلط در کار هنری خود داشتید؟
اصولاً مشکل خوشنویسی و خطاطی این است که هر چه بیشتر کتابت میکنید و جلوتر میروید، در واقع همان کار شما، مشق کردن است و شاید خط سه ماه قبل خود را قبول نداشته باشید و این موضوع در کتابت نخست من وجود داشت و حدود ۲۰۰ صفحه اول قرآن را دوباره نوشتم تا خط اول و آخر قرآن، یکی باشد، اما اغلب ناشران به دنبال کار بازاری هستند و این موضوع اهمیت چندانی برایشان ندارد.
تا آن زمان کار دیگری در زمینه خط انجام نداده بودید؟
تا آن موقع کار کتابت قرآن را آغاز نکرده بودم، اما به صورت متفرقه تابلوهایی مینوشتم.
این کتابت شما بلافاصله برای چاپ میرفت یا بازخوانی و اصلاح هم میشد، چون ممکن بود اغلاطی در آن به صورت سهوی ایجاد شود؟
قرآنهایی که در ایران چاپ میشد، کشورهای عربی ایرادهای بسیاری میگرفتند، چرا که مؤسسه یا مرکزی نبود که آنها را بررسی کند و همین امر باعث میشد اغلاطی که در آنها وجود دارد، به همان صورت چاپ شود. اما پس از پیروزی انقلاب، سازمان دارالقرآن این کار را عهدهدار شد و اکنون هر قرآن، حدود ۵ بار خوانده میشود تا پس از چاپ، خالی از غلط باشد. اولین قرآنی هم که کتابت کردم، انتشارات رشیدی چاپ کرد و جوایزی هم برای آن گرفت. از آن موقع تاکنون این قرآن را در ۶ قطع چاپ کردهاند، اما من از خط خودم خجل هستم.
تاکنون چند قرآن کتابت کردهاید؟
چهار قرآن را برای چهار ناشر کتابت کردهام که اولین آن برای انتشارات رشیدی بود و سپس سفارشهایی را از انتشارات گلی، دهقان و حافظ نبی گرفتم.
جایگاه هنرمندان ایرانی را در زمینه خط و خوشنویسی چطور ارزیابی میکنید؟
خط یکی از مهمترین هنرهایی است که رابطه مستقیمی با مذهب دارد و اگر قرآن نبود خط به این درجه از ارزش و اهمیت نمیرسید. خط هنر مقدسی است؛ چرا که در نوشتار، مطالب پسندیده و زبان و قابل ثبت نوشته میشود و شاید هنرمندان بدانند که تار و پود یک خط با خود هنرمند مشخص میشود. ایرانیها ۶ نوع خط از جمله نسخ، ثلث، ریحان، نستعلیق و ... را دارند و از هنرمندان سایر کشورها جلوتر بوده و هستند و خط نستعلیق را در قرن هشتم ابتکار کردند که حادثه فوقالعادهای بود و با زبان و ادبیات فارسی هماهنگی بسیاری دارد و عربها، عاشق این خط هستند.
به نظرتان در حال حاضر خط نسخ ایرانی، پیشرفت خوبی دارد؟
پیشتر خط نسخ ایرانی به یاقوت مستعصمی نسبت داده میشد؛ چرا که این خط را بسیار زیبا مینوشت و خط یاقوتی هم گفته میشد. پس از وی علاءالدین تبریزی که یکی از خطاطان بزرگ بود تغییراتی در این خط داد و دگرگونیهایی به وجود آورد و پس از وی نیز میرزا احمد نیریزی و ابراهیم قمی تغییراتی در این خط دادند و از کاتبان شاخص دوره خود بودند و باعث شدند خط نسخ ایرانی از یاقوتی جدا شود. البته خط، همانند گذشته باید به نام یک هنرمند شناخته شود نه اقلیم خاص. چرا که خط مانند امضا است و ممکن است شبیه هم باشند، اما صد در صد یکی نیستند، بنابراین خط نسخ ایرانی که در حال حاضر کتابت میشود، قدری مشکلتر است، چون خشکتر بوده و تیزیهای بیشتری دارد.
شما هم در زمینه خط نسخ ابتکارهایی داشتهاید، در مورد آن بیشتر صحبت کنید؟
آخرین کتابت من ۱۲ سال پیش بود و پس از آن به نظرم آمد باید تغییراتی در خط ایجاد کنم تا برای قرائت و وضوح بیشتر، بهتر شود. در واقع نسبتها در خط تغییر دادم، به این معنی که در برخی موارد، حروف نسبت درستی ندارند، وقتی گردن (ف) از عرض قلم کمتر باشد، کور میشود و به همین دلیل در چنین حروفی تجدید نظر و روش خاص خودم را در نوشتارهای کنونی اعمال کردم.
کتابت جدیدی با این محاسبات نداشتهاید؟
اکنون پنجمین قرآن را با دیدگاههای خودم در دست کتابت دارم و محاسباتی را از نظر چینش انجام دادهام، به این معنا که اغلب کسانی که اول آیه و آخر آیه را در یک صفحه میپسندند، مشکل بزرگی را برای خطاطان به وجود آورده است، چرا که برخی از صفحات ۴ سطر از صفحه دیگری بیشتر است و ما میخواهیم همه را در یک صفحه جای دهیم و من بسیار فکر کردم که در حین نوشتم قلم کوچک شود و تداخل ایجاد نشده و خط یکدست باشد. از این رو چارهای اندیشیدم و آن را در این قرآن اعمال کردم و اکنون جزء بیست و پنجم تمام شده و پنج جزء دیگر باقی مانده است. در واقع کار نشدنی را میخواهم شدنی کنم.
با هنرمندان خطاط کشورهای دیگر هم ارتباط دارید یا سفارشی از خارج از کشور داشتهاید؟
سفارشی از کشورهای دیگر نداشتهام، اما با خطاطان بسیاری از کشورهای دیگر ارتباط دارم. کارهایم به عراق رفته و دربهای طلای حرم حضرت ابوالفضل(ع)، کار من است و به نام کاظم نجفی امضا کردهام. کشور عراق یکی از سرزمینهای مهمی است که در زمینه خط حاصلخیز بوده و خود پایتخت خط بوده است و اخیراً هم جایزه دو نوع خط ثلث و نسخ را دریافت کردند.
خود را ایرانی میدانید یا اهل عراق؟
من تعصب شدید ایرانی دارم، ما ایرانیهای مقیم نجف، ایران کوچکی را در این شهر ایجاد کرده بودیم و ایرانیها از بسیاری از جهات پیشتر از آنها هستند.
خوشنویسی کار هنری شما است یا به عنوان حرفه آن را ادامه دادید؟
این کار هنری، به تدریج برای من شغل هم شد. در ابتدا فقط مسئله هنری آن بود و قرار نبود شغل باشد، اما جاذبه زیاد آن، مرا در این هنر پابند کرد. بعد از اولین کتابت، تقاضاهای زیادی داشتم و این گونه نبود که چندین سفارش را همزمان بگیریم، باید یکی را تمام میکردم و سفارش دیگر میگرفتم، اما روزی شد که آن قدر فشار آوردند که همزمان دو قرآن را سفارش گرفتم و همین عوامل سبب شد، کارهای دیگر کنار بروند.
آیا از درآمد خود در این حرفه راضی هستید؟
با وجود اینکه مترجم ورزیدهای بودم، اما جاذبههای هنری خط و خوشنویسی مرا در این حرفه ماندگار کرد. هر چند ترجمه نیز هنر والایی است و وقت و زمانی که کتابت از من میگیرد، نمیتوانم به ترجمه هم در کنار این کار، بپردازم. قبلاً شعرهای عربی بسیاری را بلد بودم، اما به تدریج به فراموشی سپرده شد و این مسئله من را نگران کرده و اکنون محفوظات سابق را ندارم. پیشتر درآمدی که داشتم خوب بود، اما اکنون مشکل است، چون کار ما ارزش افزوده ندارد و برای یک اثر هنری وقتی سفارش میگیرید، ممکن است یک سال زمان از شما بگیرد، اما همان ابتدا قرارداد میبندید، در حالی که تورم جلوتر از شما حرکت میکند.
شعری در خاطرتان هست که برایمان بخوانید؟
ترکت حبیب القلب لا عن ملالة/ ولکن لامر اوجب الصد و الترک
حبیب دلم را ترک کردم، نه اینکه از او ملول باشم، ولی جنایتی کرد که منتهی به ترک شد.
اراد شریکا فی المحبة بیننا/ و ایمان قلبی قد نهانی عن الشرک.
چون او یک شریک خواست که بین ما باشد، اما ایمان قلب من میل به شریک داشتن ندارد.
خودتان هم شعر میگویید؟
زمانی شعر هم میگفتم و قریحه شعر و شاعری داشتم، اما آنها را جمع و ثبت نکردم.
غیر از کتابت قرآن و کتابتی که بر روی درب حرم حضرت ابوالفضل(ع) انجام دادهاید، کار دیگری هم داشتهاید؟
بله، کتیبه ۱۳۲ متری در فرودگاه مهرآباد که به خط ثلث بر روی چوب نوشته شده، کار من است. البته کارهای بسیاری داشتم که آنها را فهرست نکردهام و بسیاری از خاطرم رفته است.
اثر خاصی دارید که به آن وابسته باشید یا آن کار یادآور خاطره خاصی باشد؟
به نوشتن و تجریر قرآن وابستهام و آرامش خودم را با آن به دست میآورم، به همین علت تا دیر وقت کتابت قرآن را انجام میدهم و روز به روز هم بیشتر افسوس میخورم که کاش علوم قرآنی و تفسیر میخواندم، چرا که قرآن یک دنیای بیانتهاست و علوم جدیدی از قرآن کشف میشود. با وجود اینکه قرآن برای عمل کردن است، اما توجه ظاهری به آن بیشتر است و مشکلاتی هم که در جامعه ما هست، از این مسئله ناشی میشود.
به نظرتان یک اثر چگونه ماندگار میشود؟
اولین گام در یک اثر هنری، به ویژگیهای بصری آن مربوط است و اگر چشمنواز باشد، مخاطب جذب آن میشود و بعد خیره میشود و محتوا را درک خواهد کرد؛ بنابراین رسالت اول هنر، جذب مخاطب است و کم کم وارد مسائل دیگری میشود.
گفتوگو از سمیه قربانی