چهار سال از شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گذشت؛ فرماندهی که نه تنها محبوب ایران زمین بود بلکه به دلیل خلوص نیت، صلابت، عطوفت و مهربانی که داشت، محبوب دلهای بسیاری از آزادیخواهان و جبهههای مقاومت و ایستادگی در فرامرزهای ایران زمین نیز شد.
ایشان نه تنها در دوران جنگ هشت ساله دفاع مقدس و در نبرد با اشرار جنوب شرق کشور با فرماندهی دقیق و مثمرثمر نیروهای تحت امرش، امنیت را به ایران بازگرداند بلکه بیش از 40 سال، لحظهای لباس جهاد را از تن درنیاورد و این امنیت را در سطح منطقه نیز به ارمغان آورد.
به منظور آشنایی بیشتر با ناگفتههایی از زندگی فردی و اجتماعی، خلقیات و خصلتهای شخصی و فرماندهی سردار دلها به سراغ یکی از دوستان دیرین ایشان، سردار سرلشکر پاسدار محمدعلی (عزیز) جعفری، فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رفتیم.
در ادامه متن گفتوگوی تفصیلی ایکنا را میخوانیم و میبینیم:
ایشان روستازادهای بود که به این روستازادگی افتخار میکرد. او فردی است که با تحصیلات عالیه نه جور بوده و نه وقت داشته که به دنبال تحصیلات دانشگاهی برود. پیش از اینکه به سن 18 سالگی برسد وارد بازار کار میشود و از نوجوانی به منظور تکمیل تحصیلات از روستا به شهر آمده است و در کنار آن با شاگردی قصابی، مکانیکی و فعالیت در بازار وارد میدان عمل و کار شده است.
طبیعی است که یک مایه مذهبی و لطف و عنایت خداوند، لقمه حلال پدر و شیر پاک و حلال مادرش، خمیرمایه اصلی وجود حاج قاسم بود و این در مسیر رشد و پرورش استعداد ذاتی اولیه، زمینهای برای ساخت قهرمان ملی و فردی با عظمت شد.
لطف و اراده الهی است تا حاج قاسم، حاج قاسم شود
اما قطعا بسیاری از جوانان ما این ویژگی و خمیرمایه اولیه را دارند ولی عامل بعدی عنایت، لطف و اراده الهی است تا حاج قاسم، حاج قاسم شود و این نیز به دلیل چند ویژگی برجسته ایشان چون اخلاص و اهل عمل صالح بودن، است. ایمان بدون عمل صالح مورد پذیرش نیست و قطعا عمل صالح در کنار ایمان درهر درجهای، آن را رشد میدهد و همین موجب ارتقای سطح معنوی و رشد اعتقادی فرد میشود.
بنابراین حاج قاسم با لقمه حلال پدر، شیر پاک مادر و اخلاص و صداقت و اهل عمل بودن، زمینه حاج قاسم شدن خود را مهیا کرد. این پنج عامل در بسیاری میتواند باشد اما اهل عمل صالح بودن کمی سخت است. عمل صالح ایشان برگرفته از ایمان و اعتقاد راسخ ایشان نسبت به دین، ولایت و اهداف شهدا است.
پیش از انقلاب در مبارزات حضور فعال داشت و اهل آزادیخواهی، مبارزه با ستمگر و ظلم بوده است و در فرایند پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک جوان در شهر کرمان حضور فعالی داشت و پس از انقلاب نیز وارد مجموعهای میشود که آن مجموعه براساس مأموریتهای محوله، میخواهند عمل صالح انجام دهند چرا که مأموریت سپاه پاسداران اسلامی؛ دفاع از انقلاب اسلامی، دفاع از امنیت مردم، دفاع از آزادی و اقتدار کشور در برابر تمام تهدیدات است.
پیش از جنگ در سپاه آموزشهای لازم را میبیند و هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز میشود، حاج قاسم از اولین افرادی است که داوطلبانه وارد میدان نبرد، جنگ و عملیات میشود و در این عرصه نیز نقشآفرینی میکند.
نقطه آشنایی من با حاج قاسم در عملیات طریقالقدس است که حاج قاسم، فرماندهی چهار گردان از شهر کرمان نیروهای بسیجی و مردمی را برعهده داشت و در جبهه سوسنگرد، عملیات بستان آمد. طی این عملیات یکی، دو گردان را مأمور به تیپ عاشورا کرد و خودش نیز با دو گردان دیگر به تیپ کربلا پیوست. این نقطه و استعداد اولیه حاج قاسم که نخستین حضورش در جبهه با فرماندهی دو گردان و یک محور است، مهم است. این توانمندی ذاتی اولیه است که به دلیل آموزشها و دورههای کسب شده در بدو ورودشان به سپاه بوده است.
سپس سردار سلیمانی در طول جنگ فرماندهی تیپ ثارالله را عهدهدار میشود که تقریبا حساسترین مسئولیتی است که درباره جبهه فرمانده لشکر میتوانست به عهده بگیرد و مردم یک استان را در جنگ هدایت و نقش آنها را تعیین کند.
باز میگردم به عامل پنجم «عمل صالح»؛ اینها عملهای صالح حاج قاسم است. ایشان یک لحظه از جهاد دست بر نداشت و تمام زندگیاش از زمانی که خود را شناخت تا هنگامی که شهید شد، جهاد بود و آن هم جهاد در سختترین و تعیین کنندهترین عرصههای حفظ انقلاب اسلامی که در آن نقش آفرینی کرده است.
پس از اینکه جنگ تمام میشود، به دلیل ناامنیهای جنوب شرق کشور با عملیاتهای متعدد، تمامی مسلحین و اشرار جنوب شرق تسلیم میشوند و تماماً اسلحههایشان را زمین میگذارند و امنیت خوبی در آنجا برقرار میشود. انجام این عملیاتها، نشان میدهد که ایشان توانمندی پذیرش مسئولیت قدس سپاه را دارد و این مسئولیت را میپذیرد و در عرصههای دفاع از مظلومان جهان و نهضتهای آزادیبخش در منطقه و ملل مستضعف منطقه. یعنی حیطه عمل صالح حاج قاسم از درون انقلاب به بیرون از مرزهای ایران کشیده میشود.
این نشان میدهد، ایشان در عرصه عمل صالح و در صحنههای عملیاتی و عملکرد و میدان عملش، صحنههای سرنوشتساز و تعیین کنندهای را در مقطع زمانی و جای خودش انتخاب کرده است. این فعالیت ایشان ادامه پیدا میکند تا زمانی که داعش به وجود میآید که خطر بزرگی برای کشور و منطقه بود. ایشان یک تنه در میدان میایستد و با داعش در سه پهنه کشور عراق، سوریه و بخشی از منطقه لبنان، طی چند سال مبارزه میکند تا اینکه حکومت داعش را از هم متلاشی میکند. سپس در مسائل سیاسی و امنیتی مربوط به عراق و آمریکا، با آمریکا درگیر میشود؛ چرا که آمریکاییها، پس از ساقط کردن صدام در عراق، در نظر داشتند تا بر عراق حاکمیت کنند و پل برمر، دست نشانده دولت آمریکا را همهکاره عراق کنند. فعالیتها و مبارزات سیاسی حاج قاسم از اینجا در عراق شروع میشود که با روشنگری در احزاب مختلف شیعه و اهل تسنن عراق انجام میدهد، نمیگذارد این اتفاق رخ دهد و قانون اساسی در عراق شبیه ایران نوشته میشود به طوری که شاهد هستیم حاکمیت عراق بسیار نزدیک به جمهوری اسلامی ایران و با محوریت مردم عراق است تا اینکه شبیه به حاکمیت آمریکا باشد.
در واقع یک انقلاب بزرگ و تحولات اجتماعی گستردهای در عراق ایجاد میشود که پس از سالها در طول تاریخ عراق که کمتر سابقه حضور تفکر شیعی در این کشور و عهدهداری نقشهای اجرایی مثل نخست وزیری در این کشور بودیم، شاهد هستیم که قدرت اجرایی و نخست وزیری در این قانون عراق، برعهده شیعه است که حاج قاسم در این موضوع نقش تعیینکننده داشته است.
عمل صالح در حاج قاسم بسیار برجسته بود
اگر بخواهم به سؤال شما برگردم، میگویم عوامل زمینهسازی که برشمردم؛ صداقت، اخلاص، شیر پاک، لقمه حلال حتما باید وجود داشته باشد تا زمینه جذب عنایت الهی مهیا شود اما در جذب اراده الهی به عامل پنجمی نیاز داریم که همان عمل صالح است و این موضوع در مورد حاج قاسم بسیار برجسته بوده است و نداریم فردی را به مانند حاج قاسم که از ابتدای جوانی تا زمان شهادتشان بتواند بیش از 40 سال، یکسره با نقشهای تعیینکننده و اصلی در جهاد باشد. توفیق عمل صالح را ـ که ظرفیت آن در وجود حاج قاسم بوده است ـ خداوند به دلیل اخلاص و صداقتشان، به ایشان عنایت کرده است همانطور که مقام معظم رهبری فرمودهاند «اخلاص و صداقت، دو ویژگی برجسته حاج قاسم است».
اما در عمل صالح پیوستگی و استمرار مهم است، موضوعی که در عمل حاج قاسم مشهود بود و مورد دیگر این است که مراد از این عمل صالح هر عمل صالحی نیست بلکه مراد سختترین عمل جهادی صالحی بوده است که حاج قاسم آن را انجام داده است.
این موضوع از منظر دین و قرآن، همان انفاق است. خداوند استعدادها و توانمندیهایی را در وجود انسان به خصوص مؤمنان به ودیعه قرار میدهد و انتظاری در مقابل آن است، چنانکه خداوند توفیق کسب مال و ثروتمند شدن به افراد میدهد اما انتظار دارد که فرد به اندازه نیازش مصرف کند و در مسیر انفاق و دستگیری نیز گام بردارد.
توجه داشته باشید، انفاق تنها محدود به مال نیست بلکه منظور خداوند متعال از انفاق ـ که شرط مؤمن واقعی بودن را انفاق میداند ـ بنابر آنچه در سوره انفال آمده است «اولئک المؤمنون حقا» یعنی مؤمنان واقعی اهل انفاق هستند اما اینکه از چه چیز انفاق کند؟! بنابر فرمایش رهبری براساس کتاب «طرح کلی اندیشههای اسلامی»، انفاق از هرچه خداوند به تو داده است، از هر استعداد، توانمندی در راه اسلام، مردم و خلق خدا خرج کنی اما نه هر خرج کردنی! خرج کردنی که نیاز و اولویت آن زمان جامعه و اسلام در آن مقطع زمانی باشد. یعنی نیاز اولویتدار را در هر مقطع زمانی باید تشخیص دهیم و سپس به انفاق آن بپردازیم.
حاج قاسم شجاعتش را در برابر دشمنان اسلام خرج کرد
خداوند خصلت و صفت شجاعت را در حاج قاسم قرار داد، چنانکه ایشان شجاعتش را در برابر دشمنان اسلام خرج کرد. بنابراین حاج قاسم هر توانمندی و استعدادی را که خداوند به ایشان داده بود در راه حفظ انقلاب، توسعه انقلاب و یاری دین خدا به بهترین شکل ممکن انفاق و در نیازهای اولویتدار صرف کرد.
قطعا نتیجه اینگونه عمل صالح کردن و بندگی خدا کردن، انفاق کردن، صداقت و اخلاص داشتن، مردمدار بودن، حاج قاسمی ملی و فراملی میسازد. این موارد نیز غیرقابل دسترس نیست. البته عمل صالح مستمر انجام دادن، جهاد مستمر کردن، سخت است اما در مقابلش این اجر و پاداش و محبوبیت جهانی را به حاج قاسم داده است که بینظیر بود.
پس از حضرت امام(ره) که آنگونه محبوبیت جهانی میان مسلمانان، آزادگان جهان، محرومین و مستضعفان جهان داشتند، این محبوبیت را حاج قاسم کسب کرد.
حاج قاسم سیاستش میدان عمل بود. اعتقادش این بود که تعیینکننده عرصه سیاست، میدان عمل هست؛ چه میدان عملی که فرد میتواند در آن نقشآفرینی کند و چه میدانی که میتواند مردم را در راستای سیاست مد نظر به عرصه بیاورد، یعنی مردم در میدان عمل، سیاست را تعیین میکنند. علت شکست سیاسی آمریکاییها در عراق، مکتب سلیمانی بود؛ مکتب اسلامی که حاج قاسم به آن عمل میکرد و همان عمل در میدان، سیاست را تعیین کرد. حاج قاسم به این اعتقاد داشت اگرچه رایزنیهای سیاسی میکرد اما هیچ گاه در قالبهای سیاسی رایجی که دیگران، غربزدگان و سیاستزدگان عمل میکردند، ورود نمیکرد و سیاستش میدان عمل بود و معتقد بود که میدان عمل سیاست را تعیین میکند.
امنیت، آسایش مردم و اقتدار نظام اسلامی، آنچه بود که حاج قاسم جانش را برای آنها داد. اینها نخستین دغدغههایش بود البته این موارد همراه با دغدغه دینی. در دل این موارد اهداف محقق نشده جمهوری اسلامی چون عدالت اجتماعی، طرفداری از محرومین و مستضعفین و ... نهفته است. چنانکه ایشان به محرومین و مستضعفین و فرزندان شهدا اهتمام داشت، این یعنی به آنچه که اعتقاد داشت، عمل میکرد.
ایشان تحجر را قبول نداشت و مخالفش بود، بهروز بود و مسائل بهروز را با تطبیق بر اصول و قواعد اسلامی میپذیرفت. اگر فردی، متعصب خشک بود یا حرف و عملش بوی تحجر میداد او را به مباحث روز و روشنگرانه توصیه میکرد البته ایشان با روشنفکری غربی نیز مخالف بود.
دو نکته در حاج قاسم برجسته بود؛ یکی مدیریت و دیگری توان فرماندهی و پیادهسازی آن تصمیمی که پس از بحث و مشورت به آن میرسید و ایشان آن را دنبال میکرد تا آن تصمیم در اجرا و عمل پیاده شود. برخی از مدیران و مسئولان مشورت نمیکنند و حال آنکه این موضوع حائز اهمیتی است. برخی دیگر از مدیران نیز در مرحله مشورت باقی میمانند و نمیتوانند تصمیم بگیرند.
سردار سلیمانی مشورت میکرد
حاج قاسم مشورت میکرد به تصمیم عملیاتی واحد خوب میرسید و سپس میان زیرمجموعهها هماهنگی ایجاد میکرد و در ادامه برای عملیاتی کردن آن تصمیم، پیگیر بود اما با حضور خود در میدان. پیگیری برای محقق شدن تصمیم مهم است.
پس توجه داشته باشید، حضوری در میدانی فایدهمند است که برای پیادهسازی تصمیمی بزرگ باشد. نظام ما امروز تشنه این است. حل مسائل اقتصادی و مشکلات مردم احتیاج به بررسی، مشورت و تصمیمگیری واحد، هماهنگی، پیگیری و حضور در میدان برای پیادهسازی دارد. کمتر فردی، تمام این موارد را به صورت جامع دارد اما در حاج قاسم این موارد جامع بود.
از ویژگیهای اخلاقی ایشان، اخلاص و صداقتشان بود که کاملا برجسته و مشهود است. اما دیگر ویژگی حاج قاسم، عطوفت و مهربانی و دل بسیار مهربانش بود «أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم». اگر در اقتدار فرماندهی گاهاً تندی میکرد، برخی از موارد برای اعمال فرماندهی و انجام درست امور لازم است اما بلافاصله حاج قاسم از دل طرف مقابل در میآورد که این حکایت از دل رئوف ایشان داشت.
فرماندهای بینظیر و در مرتبه شهدا و فرماندهان لشکرهایی که یا در زمان جنگ به شهادت رسیدند یا پس از آن، شهدایی چون احمد کاظمی، احمد متوسلیان، همت، باکری، زینالدین و علی هاشمی و سایر افردی که در این سطح فرماندهی بودند و زودتر از این شهید شدند.
حاج قاسم شهید زنده بود که شهید شد و اگر غیر از این بود، شهید نمیشد. حاج قاسم در انفاق و عمل صالح و انجام اقدام جهادی مؤثر، غفلت نمیکرد. البته بدانید حاج قاسم شدن غیرقابل دسترس نیست اما نه با حرف، بلکه با عمل جهادی مستمر قابل دسترس است. عمل جهادی سه ویژگی دارد؛ خالص برای خدا، همراه با تلاش و سختکوشی و اینکه مقابل دشمن یا عمل مخالف باشد. اعمال حاج قاسم معمولا در عرصههای دفاع و امنیت بود، پس مقابل دشمن بود و این سه شرط را داشت. اگر شهدایی که نام بردم زنده بودند و شهید نمیشدند و عرصه های عمل را پشت سر میگذاشتند و میدانهای مختلف عملیاتی را سپری میکردند و با همین اخلاص و سختکوشی تلاش میکردند آنها مثل حاج قاسم میشدند. این فراهم بودن زمینه برای فردی مثل حاج قاسم که پنج عامل را داشته باشد و فرصت نیز داشته باشد (پس از جنگ بیش از 43 سال فرصت جهاد پیدر پی و مستمر در عرصههای مختلف داشته است)، حاج قاسم میسازد.
جهاد بزرگ امروز، امر به معروف و نهی منکر است
امروز نیز همین شرایط است. درست است جنگ نداریم اما جهادی که در قرآن به آن ارزش گذاشته شده است صرفاً قتال و جنگ سخت نظامی و امنیتی نیست بلکه جهاد در راه خدا به فرموده مقام معظم رهبری شامل جهاد علمی، فرهنگی، فعالیتهای اجتماعی و .. است.
اما بزرگترین جهادی که قابل مقایسه با تمام کارهای خوب و جهادهای دیگر نیست، جهاد بزرگ امر به معروف و نهی منکر است که امروز جامعه ما به شدت به آن نیازمند است. براساس فرمایش امام علی(ع) جهاد امر به معروف و نهی از منکر ارزشش قابل قیاس با سایر جهادها و کارهای خوب دیگر نیست و این جهاد خیلی سختتر است. البته در این نیز شهادت است چنانکه بسیاری از شهدا، شهدای عرصه فرهنگی و امر به معروف و نهی از منکر هستند.
حاج قاسم خیلی خشک نبود بلکه فردی شوخ بود. در سختترین شرایط جنگ و عملیات، شوخی و مزاح میکرد، این شاید برای ارتقا و حفظ روحیه رزمندگان بود. ایشان دارای مروت، روحیه فتوت و جوانمردی، مردانگی و رفاقت بود. اگر با فردی دست رفاقت میداد تا پایان از او حمایت میکرد مگر اینکه از خطوط قرمز عبور میکرد. در خانواده نیز با فرزندان و نوهها و همسرش زندگی با محبتی داشت.
نیاز ایران امروز در عمل به گوشهای از خصلتها و درسهای زندگی حاج قاسم است. به عبارت بهتر جامعه ما به شدت به عمل به بخشهایی از مکتب شهید سلیمانی، نیازمند است و برای آشنایی نسل جوان با ایشان باید کارهای فرهنگی و هنری تهیه و تولید شود تا ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی حاج قاسم به جامعه معرفی شود.
اینکه جوانان چگونه میتوانند از زندگی ایشان درس و سرمشق بگیرند و در زندگی عملیاتی کنند، کاری سخت است که نیازمند فعالیت فرهنگی و رسانهای در ابعاد مختلف است.
این قدسیسازی فرد را دستنیافتنی میکند، به طوری که جوانان فکر میکنند ایشان که حاج قاسم بود، ما که حاج قاسم نمیشویم پس در این مسیر قرار نمیگیرند. باید مراقبت کنیم که این اتفاق نیفتد. چنانکه سعی کردم بگویم حاج قاسم از بطن و متن زندگی مردم است و زندگی عادی داشت اما ببینید چه میزان محتواهای گفتارش، پر معنا بود این نیز حکمتی بود که خدای متعال به ایشان از صحنه عمل صالح و جهاد داد.
بسیاری از جوانان که لقمه حلال و شیر پاک خوردهاند و در خانوادههای مذهبی بزرگ شدهاند و مبنای اولیه ایمانی، اعتقادی و زمینههای رشد را دارند، میتوانند به اینجا برسند حتی بعضا نیز میتوان از میانه راه شروع کرد. انتظار خداوند از بنده مسلمان مؤمن این است که دین خدا و جامعه را یاری کند. این کار برای خیلیها فراهم است و به آن عمل میکنند اما مهم این است که استمرار داشته و خالصتر باشد. این موضوع زمینه رشد و نزدیک شدن به درجهای که حاج قاسم داشت را مهیاتر میکند. مهم این است که شخص حاج قاسم، زندگی، رشدش و تلاشش دستیافتنی است.
جامعه امروز به شدت به فرهنگ اسلامی ـ قرآنی در برابر فرهنگ غرب، نیازمند است. سبک زندگی اسلامی و فرهنگ اسلامی بیش از هر زمان دیگر امروزه در گام دوم انقلاب نیاز است و کار خیلی سختی است اما شدنی است مشروط به اینکه کار وسیع و گسترده انجام شود. هر فردی در هر موضوعی میتواند فعالیت فرهنگی و اجتماعی انجام دهد، هر جمع کوچک تا بزرگ این مجموعه امت حزباللهی باید گروهی را تشکیل دهند و در هر عرصهای که توانمند هستند، فعالیت گروهی انجام دهند. این باید رواج پیدا کند این نوعی جهاد است و سخت نیز نیست.
تا مردم با توانمندیهایی که دارند وارد عرصههای نقشآفرین نشوند، مسائل و مشکلات حل نمیشود. مقام معظم رهبری نیز در بیانیه گام دوم انقلاب بر همین موضوع تأکید دارند که مردم در عرصه عمل وارد شوند و هر فردی براساس نیازمندی جامعه میتواند نقش آفرینی داشته باشد و این نقشآفرینی بزرگترین کار فرهنگی است.
کار فرهنگی حرفهای و تخصصی نیز هست اما در اینجا مدنظر نیست بلکه نقشآفرینی فرهنگی توده مردم متدین و دیندار مدنظر است که این از همه مهمتر است. این در کنار کارهای برجسته فرهنگی حرفهای و تخصصی میتواند اثرگذار باشد. توده مردم متدین و حزباللهی و متشرع اگر به صورت گروههای کوچک مردمی متحد شوند و نقشآفرینی کنند، بزرگترین تأثیر فرهنگی را بر جامعه و دولت میتوانند بگذارند. چنانکه در فرمایش رهبری لازمه دولتسازی اسلامی و حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی، همین تشکیل گروههای کوچک از توده مردم و نقشآفرینی آنها در کنار کارهای حرفهای تخصصی فرهنگی است.
اهتمام به عمق نگاه حاج قاسم به افراد. اینکه در چهره شهید سیدرضی موسوی میبیند و میگوید تو هم باید شهید شوی! چیزی در چهرهاش میبینید؛ آن خصلت، توانمندی و ویژگیهای سیدرضی را میبیند و میگوید باید شهید شوی! که شهید هم میشود!. انشاءالله ما هم شامل این لطف الهی شویم.
گفتوگو از محسن مسجدجامعی
انتهای پیام