به گزارش خبرنگار ایکنا، دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهدای قرآنی در سال جاری به ایستگاه سی و یکم رسید و این بار مسئولان کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ طبق روال چهارشنبههای هر هفته، روز گذشته به اتفاق جمعی از اهالی و مسئوان قرآنی همچون محمدرضا صلحجو، پیشکسوت قرآنی، حسن محمدی از اتحادیه مؤسسات و تشکلهای قرآنی، جلیل بیتمشعلی سرپرست سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور و مدیرعامل ایکنا با حضور در خانه شهید مدافع حرم محسن فرامرزی با خانواده او دیدار و گفتوگو کردند.
در میان شهدای مدافع حرم از جمله نامهایی است که احساس آشنایی بیشتری با آن دارم؛ شهید محسن فرامرزی و شاید یکی از دلایل این آشنایی تورق فرازی از زندگی او باشد در بخشی از کتابی به نام دلدادگان عقیله بنیهاشم، گردآوری آزاده حاجیغلامی که این نویسنده در آن کتاب علاوه بر او، به زندگی سه شهید دیگر مدافع حرم که از نیروهای سپاه انصارالمهدی(عج) بودند، پرداخته است.
جای خالی شهید در فضای خانه بیش از پیش احساس میشود و از میان سه فرزند به یادگار مانده او، دو فرزند پسرش به نامهای محمدرضا و محمدطه به اتفاق مادرشان به پیشواز میآیند و کمی که میگذرد، مردی جوان هم سن و سال شهید با تن و بدنی ورزیده به جمع ما ملحق میشود، علی بهادری؛ همرزم و همدوره شهید که بعدها خواهرش به ازدواج شهید فرامرزی درمیآید و اکنون دایی فرزندان شهید است. داییای که بچهها در نبود پدر به او خیلی تکیه دارند و شانه به شانه او نشسته و در کنارش گویا احساس امنیت بیشتری دارند.
پس از تعارفات معمول و توضیحاتی از سوی رحیم قربانی مبنی بر برنامههای کمیته شهدای قرآنی و به ویژه برگزاری قریبالوقوع یادواره شهدای قرآنی پایتخت، علی بهادری است که سخن آغاز میکند و از فضایل و خصوصیات بارز شخصیتی شهید میگوید.
بهادری پیش از پرداختن به وجوه شخصیتی و غالباً عرفانی و معنوی شهید که بیشتر به دلیل انس مثالزدنی او با قرآن بوده، از رشادت و روحیه سلحشوری او سخن میگوید؛ شهید از سال 76 جذب نیروی سپاه شده و در طی این سالها آنچنان مدارج ترقی و ترفیع را به سرعت و با قابلیت و لیاقت یکی پس از دیگری طی میکند که در هنگام شهادت در سال 94 در حالی که 34ساله بوده است، به درجه سرهنگ دومی سپاه میرسد که این از جمله استثنائات در حوزه رَستههای نظامی است.
برادر همسر شهید، خستگیناپذیری، داشتن برنامه مشخص ورزشی و رزمی را از جمله دیگر خصوصیات منحصر به فرد شهید برشمرد و گفت: محافظت از شخصیت، مقولهای مخصوص به خود است، اما اینکه فرد خواسته باشد مثلاً در حوزه عملیات نظامی و مستشاری شرکت کند وارد فاز جدیدی میشود که نیاز به اشراف و تسلطی مجزا دارد. زمانی که شهید تصمیم به اعزام به منطقه سوریه و مقابله با نیروهای تکفیری داعش را گرفت نیاز به این تغییر فاز داشت، چرا که حوزه محافظت از شخصیت یک مقوله کاملاً شهری است و مبحث نظامی و جنگ مرزی مسائل مربوط به خود را دارد. شهید با پشتکاری که داشت در فاصله بسیار کمی به شکلی کاملاً جدی وارد این فاز شد و با خود من که تکاور بودم، ساعتها در مورد مسائل کاملاً تخصصی وارد بحث و آموزش شد.
آنچه بیش از هر چیز دیگری علی بهادری؛ همرزم شهید به آن اشاره داشت، حفظ روحیه عرفانی و معنوی شهید در عین حالی بود که دمی از مسائل رزمی و نظامی نیز غافل نمیشد تا آنجا که به گفته او، شهید فرامرزی از هر فرصتی حتی معطل ماندن پشت رُل ماشین در چراغ قرمز، با قرآنی که همیشه همراه داشت، به مرور آیاتی که آنها را حفظ کرده بود میپرداخت و در تلفن همراهش هم جزء به جزء قرآن را به شکل صوتی در اختیار داشت و مرتب و در هر زمانی که فراغت از کار حاصل میشد، به مرور محفوظات خود میپرداخت.
دیدار به اینجا که میرسد حسن محمدی از اتحادیه تشکلها و مؤسسات قرآنی نیز در تأیید این مطلب به نقل از یکی دیگر از همرزمان شهید در سوریه به این نکته اشاره کرد که شهید فرامرزی بیش از خود عبدالباسط در مدت حضور در مناطق عملیاتی سوریه، اقدام به قرائت قرآن کرده و این مداومت و پشتکار و انس او با قرآن، چیز عجیب بوده که کمتر در میان نیروهای نظامی میتوان سراغ گرفت. همسر شهید نیز به این امر اذعان کرد و گفت: مسیر کار هر روزه ما محله بهارستان بود و در طول مسیر او از من میخواست که بر امر حفظ قرآن نظارت کند. من قرآن به دست میگرفتم و او در حال رانندگی قرآن را از حفظ تلاوت میکرد و تأکید داشت موارد اشتباه را با ذکر صفحه، آیه یا واژه در جایی یادداشت کنم.
وی ادامه داد: ما از 12 سال پیش دوره تفسیر و تدبر در قرآن را با هم آغاز کردیم و او به واسطه انس و قرابتی که با آیتالله امامی کاشانی داشت، در مراجعت به مدرسه عالی شهید مطهری مرتب کتابهای تفسیر با خود به خانه میآورد و ساعتی را با هم در این کار مداومت داشتیم.
همسر شهید که اینک به طور غیررسمی آموزش بیش از 700 قرآنآموز را به عهده دارد، این آرزو را نیز کرد که بتواند این روند را به شکل رسمی و با ثبت مؤسسهای به نام شهید فرامرزی سر و شکل نظاممندتری بدهد که حسن محمدی قول مساعد داد در این امر نهایت همکاری صورت گرفته و حتی غرفهای نیز در نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم در ماه رمضان آتی به این شهید، دستنوشتهها، یادگارهای صوتی و تصویری او به عنوان یک شهید قرآنی اختصاص یابد تا حتی معرفی از مؤسسه قرآنی شهید فرامرزی نیز در آن اتفاق بیفتد.
در بخشی دیگر از این دیدار، همسر شهید پرسشی که از سوی محمدرضا صلحجو؛ پیشکسوت قرآنی را که پرسید به نظر شما شهید با وجود آن که در زندگی شخصی و حرفهای خود همه چیز داشت، اما چرا عزم و اراده کرد که به دفاع از حرم حضرت زینب(س) پرداخته و عازم سوریه شود، این چنین پاسخ داد: او شیفته و شیدای حریم آلالله بود؛ به ویژه حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) و تصور میکنم، هیچ دلیل غیر از این منجر به این تصمیم او نشد.
وی تصریح کرد: دخترم فاطمه، بسیار وابسته به پدرش بود و اکنون نیز بسیار دلتنگ اوست؛ خاطرم هست پیش از اعزام آخرش به منطقه شهید اینگونه دخترش را قانع کرد و به او گفت که دخترم من تو را خیلی دوست دارم و تو باید خدا را شاکر باشی که پدر و مادر داری اما فرزندم، دختری هست که پدرش را به شهادت رساندهاند و اکنون نیز میخواهند به خود او جسارت کنند. من نمیتوانم ساکت بنشینم و ببینم که دختری که برخلاف تو پدر ندارد تا حامی او باشد، اینگونه مورد جسارت قرار گیرد. برای دفاع از او میروم و قول میدهم که زود برگردم، اما اگر برنگشتم هم قطعاً میدانم که پدر آن دختر (امام حسین(ع)) محافظ تو، مادرت و برادرانت خواهد بود. به همین راحتی با دخترش صحبت کرد و او نیز قانع شد.
همسر شهید از مواجهه خودشان، آن هم یک نوبت پس از شهادت همسرش با شهید حاج قاسم سلیمانی نیز گفت که با وجود آن که نمیدانستند حاج قاسم نیز قرار است در آن محفل حضور داشته باشد اما او آمد و ساعتها با فرزندان شهید مدافع حرم زمان سپری کرد و همگی آنها را در آغوش گرمش فشرد و مورد تفقد خود قرار داد که این امر موجب دلگرمی و بالا رفتن روحیه همه شد.
در بخش دیگری از این دیدار، محمدرضا؛ فرزند ارشد شهید در سخنان کوتاهی گفت: همه تصور میکنند که شهیدان آدمهایی متفاوت از جامعه هستند. روحیهای جدی دارند و خود را از خانواده و همسر و فرزند جدا کرده و تنها به فکر شرکت در عملیات و جنگ و مبارزه مسلحانه بوده و هستند در صورتی که این طور نیست. پدرم بسیار خانواده دوست بود. در اوقاتی که در کنار ما بود از وقت استراحت و شخصی خودش صرف نظر میکرد و با من و برادر و خواهرم ساعتها بازی و تفریح داشت و نقش پدری را به شکلی کامل به انجام میرساند. ورزش یک جزء ثابت در زندگی پدرم بود، مرتب با ما ورزش میکرد و حتی ما غیر از محیطهای ورزشی، در داخل خانه هم با هم فوتبال و بازیهای رایانهای انجام میدادیم.
در پایان این دیدار و پیش از اهدای یک جلد کلامالله مجید و لوح یادبود فرماندهی سپاه محمد رسولالله(ص)؛ محمدرضا صلحجو متأثر از سخنان فرزند شهید گفت: شما فرزندان شهید هم باید خضوع و خشوع به ارث رسیده از پدران شهید خود را سرلوحه رفتار و اخلاق خود قرار دهید. به عنوان یک نصیحت کوچک پدرانه از شما میخواهم که در عین رفتاری عزتمندانه و افتخارآمیز به واسطه آن که پدرتان به فیض شهادت نائل آمده است، نهایت صمیمیت، مردمداری را در مواجهه با هم سن و سالهای خود داشته باشید تا نسل جدید هم با شما احساس قرابت بیشتری داشته و این فرهنگ ایثار و شهادت و از خودگذشتگی که شاید در نسلهای جدید اندکی کمرنگ شده است به واسطه رفتار بخردانه شما مجدد به همان میزان و اوج خود برسد.
حُسن ختام این دیدار، تلاوت سوره «حمد» توسط محمدطه؛ فرزند کوچک شهیدمحسن فرامرزی بود.
انتهای پیام