به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «درسهایی از تجربه متفاوت فرق شیعه در همزیستی و وحدت اسلامی» امروز دوشنبه 10 مهرماه از سوی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی برگزار شد.
سیدعلی موسوینژاد؛ عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید؛
این از سنتهای الهی است که انسانها، دارای دیدگاههای مختلف هستند و این لازمه تکامل انسان است و اگر اصل اختلاف را بپذیریم، نوع مواجهه ما متفاوت خواهد بود. این نکته را هم نباید منفی در نظر بگیریم. البته اگر انسانها با هم هیچ اختلافی نداشتند از جهاتی خوب بود اما از جهت دیگر، آزمون و تکامل بیمعنی میشد ولی آنچه نباید در از بین بردن آن تردید داشته باشیم اختلاف و تفرقه است چون اختلاف در همه حوزههای بشری وجود دارد و فقط در امر دین نیست. حال اگر در مسائل دینی با ادیان و مذاهب دیگر اختلاف داریم نباید این را دستمایه تنازع کنیم. قرآن کریم هم فرموده است «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ و همه پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپویید که در اثر تفرقه ترسناک و ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلکه همه باید یکدل، پایدار و صبور باشید، که خدا همیشه با صابران است» (انفال/ 46)
تنازع باعث ضایع شدن توانمندیها، انرژیها و استعدادها میشود بنابراین قبول اصل اختلاف و پرهیز از تنازع اهمیت زیادی دارد. لذا منظور از وحدت، تقریب، انسجام، همزیستی مطلوب، و همگرایی و اتحاد اسلامی، روش صحیح حل اختلافات است و به نظرم تفاسیر دیگر از وحدت، نادرست است. مثلاً یکی از تفاسیر نادرست از وحدت، نادیده گرفتن اختلاف و از بین بردن اصل اختلاف است. بلکه باید بپذیریم که برداشتهای ما از دین و مذهب با دیگران متفاوت است و وحدت و تقریب بدین معنی است که ما با این اختلافات برخورد عاقلانه داشته باشیم.
بنده سه نوع روش برخورد با اختلافات را در تجربه شیعیان در برابر مخالفان و دیگر مسلمانان مورد اشاره قرار میدهم و اگر به این تجربه امتیاز دهیم و آن را مثبت و منفی کنیم گامی درست برای تحقق وحدت و انسجام اسلامی است لذا باید از شعارهای کلیشهای و صرفا سیاسی پرهیز کرده و یک مطالعه دقیقِ تاریخی داشته و درباره محورهای اختلاف نظریهپردازی کنیم. یکی از انواع برخورد با اختلافات و تفاوتهای فکری از سوی شیعیان، برخورد امنیتی است چون جریاناتی از شیعیان در طول تاریخ از دریچه حفاظتی و طبقهبندی شده با دیگران برخورد کردهاند. روش دوم، برخورد سیاسی است چراکه در طول تاریخ جریاناتی از شیعیان را دیدهایم که در مورد اختلافاتی که با دیگر مذاهب داشتهاند با روشهای سیاسی و معادلات قدرت و تلاش برای حفظ خود در برابر قدرت دیگری اقدام کردهاند. روش سوم نیز روش فکری است. در اینجا به شیوه علمی و فرهنگی با دیگران برخورد شده است.
قبل از اینکه وارد توضیح بیشتر این سه نوع روش شده و مصادیق آن را بیان کنم لازم است اشارهای به دو نکته داشته باشم؛ اول اینکه وقتی میگوییم فلان جریان برخورد امنیتی داشته است منظور جریان غالب است نه اینکه برخورد سیاسی یا فکری نداشته است. نکته دیگر اینکه تلفیق اینها هم اتفاق افتاده و گاهی یک جریان از هر سه روش استفاده کرده است. در مورد برخورد امنیتی باید گفت که این روش گاهی در قالب پنهان کردن اعتقادات در برابر مخالفین، تقیه شدید و گاهی تلاش برای از صحنه بیرون کردن مخالفان انجام شده است. حال سؤال این است که آیا این برخورد در طول تاریخ از سوی جریانات و فرقههای شیعی وجود داشته است؟ جواب مثبت است و هنوز هم برخی از شیعیان سعی دارند از این روش استفاده کنند و معتقدند باید تقیه پیشه کرده و باورهای خود را پنهان و مخالفان را به طرق مختلف از صحنه بیرون کنیم.
سیاست درهای بسته و محیط بسته دینی و مذهبی ایجاد کردن، از دیگر روشهای این جریان است و امروزه هم برخی جریانات شیعی را مشاهده میکنیم که دور خود حصار کشیده و به همان باورهای خودشان دلخوش هستند و سعی میکنند حتی المقدور این باورها به بیرون درز نکند که مبادا برای آنها منجر به مشکلی شود. در طول تاریخ، جریانات باطنی و غالیانه شیعی را اینگونه میبینیم که بعضا اقدام به لعن مقدسات دیگر مذاهب میکنند و البته این کارها را بعضاً مخفیانه و کدگذاری شده انجام میدهند.
از دیگر روشهای برخورد امنیتی، تقویت هرچه بیشتر و فعالتر کردن حوزههای غیریتساز، آئینها و باورهایی است که فاصله آنها را با دیگر مسلمانان بیشتر میکند. از خصوصیاتِ دیگرِ جریان اول، روی آوردن به بیرون کردن مخالفان از صحنه با استفاده از روشهای امنیتی، ترور و حذف فیزیکی است. ما در جریانات باطنی شیعی همانند اسماعیلیه، سازماندهی گروههای ترور برای از صحنه بیرون کردن مخالفان را هم مشاهده کردهایم که صرفا جنبه سیاسی هم نداشته است بلکه در بسیاری از موارد مسئله اعتقادی در میان بوده است. از جمله اشکالات این روش که برای ما درسآموز است این است کسانی که سراغ این روش رفتهاند هرچه بیشتر از بدنه اصلی جامعه اسلامی جدا شدهاند و این قطعاً آسیبی بزرگ است. ایراد دیگر کمتأثیر شدن روش آنها است چراکه اگر دنبال نشر صحیح معارف اسلامی و شیعی هستیم با تقویت باورهای غیریتساز، دیگر به شکل مطلوبی تأثیرگذار نخواهیم بود و به همین دلیل است که مشاهده میکنیم تأثیر جریانات باطنی بر دیگران بسیار کم شده و بسیاری از افراد از آنها گریزان شدهاند. از دیگر ایرادات فراهم کردن شرایط و دادن بهانه به دست مخالفان برای سرکوب آنها است.
جریاناتی از شیعیان هم در برخورد با مخالفان از روش سیاسی استفاده کردهاند که این روش دارای خصوصیاتی است. از جمله تجدیدنظر در اصول اندیشه و نادیده گرفتن و کم جلوه دادن اختلافات است. مثلاً برخی گفتهاند پرونده اختلافنظرها را میبندیم و اساسا درباره آن اظهار نظر نمیکنیم که اسم اینها را متوقفین میگذاریم در حالیکه عرض کردم برای تقریب و وحدت، باید اصل اختلاف را بپذیریم. گروههایی در طول تاریخ گفتهاند اصلا اختلافی نبوده بلکه اصل ماجرا، یک سوءتفاهم بوده است. شاخههایی از زیدیه معتقدند که حق با حضرت علی(ع) بود اما خود ایشان با دیگران بر سر قدرت، دعوایی نکردند بنابراین ما هم نباید بر وجود اختلاف تأکید کنیم. گروهی دیگر منکر اختلافات نیستند اما میگویند ادامه اختلاف به صلاح نیست چراکه مسئلهای مربوط به صدر اسلام بوده است. شاخهای از زیدیان به نام سلیمانیه، از این دسته هستند.
به نظرم این دیدگاههای سیاسی تفسیری اشتباه از وحدت دارند چراکه در این روش، صورت مسئله را پاک میکنیم و اصلِ تاریخ را نادیده میگیریم. آسیب دیگر، بیمحتوا کردن آموزه امامت شیعه است چون اگر بگوییم اختلافی وجود نداشته یا اهمیت ندارد در ادامه دیگر نباید اسم خود را شیعه بگذاریم چون دیگر امامت معنایی ندارد بلکه امامت باید در فرزندان پیامبر(ص) ادامه پیدا کند تا زمانیکه امام عصر(عج) ظهور کند. اشکال دیگر این روش این است که فضای هویتسازی و گفتمانی را به شدت تضعیف میکند و باعث میشود شیعیان به دیگر جریانات بپیوندند.
در آخرین روش هم پایبندی به اصول با روش تبیین علمی و مدارا یعنی برخورد فکری وجود دارد چراکه ماجرای اختلافات را فکری میدانیم. بخش زیادی از امامیه این روش را در پیش گرفتهاند. در اینجا با دیگران معاشرت وجود دارد همانگونه که ائمه(ع) و علمای ما چنین روشی را در پیش گرفته و در اهداف مشترک، با دیگر مذاهب همکاری کرده و حضور خود در جامعه اسلامی را حفظ کردهاند.
امامان ما با پیروان دیگر مذاهب گفتوگوی صحیح و سازنده داشتند و بر اهداف مشترک همانند قرآن، پیامبر و سنت نبوی، حج و قبله تأکید داشتند لذا باید باورهای غیریتساز را در درجه دوم اهمیت قرار داده و بر سر اندیشههای ناصواب وارد درگیری نشویم بلکه اگر لازم بود درباره آن گفتوگو داشته باشیم. به نظر میرسد هرچه بیشتر این روش تقویت شود به نفع ماست و روشهای قبلی آسیبزا هستند.