به گزارش ایکنا، خبر پرواز ملکوتی محمدعلی لسانیفشارکی، استاد برجسته علوم قرآنی، دوستان و شاگردانش را در اندوه فرو برده است، ولی خوش دارند که استاد، اکنون در محضر حضرت قرآن به سر میبرد، که عمری را در فهم کلمه به کلمه و حرف به حرف مصحف شریف غور کردهاند. مرحوم لسانیفشارکی به تاریخ دوم اسفندماه سال 1394 در جمع صمیمی دوستان و شاگردانش که به بهانه نشستی با عنوان ظهر دلنشین در خبرگزاری قرآن حضور یافته بودند با اشاره به آیات «لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ* فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِی اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» گفت: اگر گفته شود زندگی من، براساس این دو آیه است، درست است. چند دهه است که در پرتوی غنا، ثروت، عزت و عظمت قرآن هستم. «فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِی اللّهُ» من به عمرم هیچ وقت ولی نعمت نداشتهام. خیلیها بزرگترین نگرانیشان این است که اگر ولینعمتها مرا رها کنند، من چه کنم؟ اما من آموختهام، صندلیها هر چه عظمت داشته باشند در مقابل عرش عظیم الهی هیچ هستند.
کلمه رئوف در آیات فوق، مرا به یاد یکی از توصیههای عارفانه و سالکانه به خصوص از ناحیه بزرگی که از آیات قم بودند، میاندازد، ایشان میگفتند اگر شما هفتاد بار بگویید: «یا رئوف» همزمان میتوانید سه کار انجام داده باشید و این سه ارتباط را به صورت یک مجموعه به جای آورید و از آثار و برکات متنوع این ارتباط استفاده کنید. چون به استناد قرآن کریم رئوف هم از اسماءالحسنی خداوند است و طبق آیهای دیگر اسم پیامبر هم هست و وقتی شما به مشهد میروید و از دور، آستان ثامنالائمه(ع) را میبینید، میگویید «السلام علیک یا امام الرئوف». هنگام گفتن یا رئوف همزمان متوسل به اسماء الحسنی خداوند میشوید و توسلتان به خود پیامبر اکرم(ص) خواهد بود و همزمان به امام رضا(ع) هم متوسل میشوید و من این را گفتم که یادگاری برای این جلسه باشد.
در این جمع جا دارد تا از مجاهد شهید آیتالله سیدمحمدباقر حکیم یاد کنم. چند بار نام «صبحی صالح» آمد که جا دارد، نام ایشان نیز برده شود. صبحی صالح نیز شهید انقلاب اسلامی است و شهید گمنام هم است. ایشان در سوریه کتابی زیر چاپ داشت و کارهای دیگری کرده بود که در حمایت نزدیک از ایده انقلاب اسلامی بود و ایشان را به همین جرم شبانه و نابهنگام شهید کردند.
ترجمه کتاب «علوم قرآن» سیدمحمدباقر حکیم نیز به برکت فتوحات روح مرحوم صبحی صالح بود که به دست آمد. شبهنگام بود در منزل ما را زدند، توضیح دادند که تأکید فراوان آیتالله حکیم این است که به ملاقات ایشان بروم. من فردای آن شب به محضر آیتالله رسیدم که فرمودند: کتاب علوم قرآنی مرا مانند کتاب علوم قرآنی صبحی صالح ترجمه کنید. این کتاب چاپ شد. اما معلوم نشد، کجا رفت و اخیرا مجبور شدیم آن کتاب را از روی نسخههای معدودی که داشتیم، تجدید چاپ کنیم. کتاب علوم قرآنی، ایشان را من با افتخار ترجمه کردم و این پاداشی است که از صاحب قرآن دریافت میکنم و این بدان معناست که ترجمه صبحی صالح من قبول شده است.
در اینجا باید از مرحوم آیتالله محمدرضا مهدویکنی تجلیل کنم. دوستان حضور جدی من را در دانشگاه امام صادق(ع) دیدهاند، اما پشت پرده این حضور را ندیدهاند. من استادی در حوزه اصفهان داشتم که زمانی که من در خصوص برخی مسائل اجتماعی بیقرار میشدم به محضر ایشان میرسیدم. وقتی که میخواستم به تهران بیایم به محضر ایشان رسیدم و کسب تکلیف کردم که ایشان گفتند: هیچ نگران نباش هر وقت چنین حالتی به تو دست داد، نگاه کن و ببین آیتالله مهدویکنی کجا هستند؟ همانجا باش و ببین که ایشان چگونه کار میکنند، تو هم همانگونه کار کن و همین باعث شد با اینکه من عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس بودم، بیشتر در دانشگاه امام صادق(ع) بودم و احساس میکردم، آنجا جایی است که من باید کاری کنم.
در ادامه مراسم ظهر دلنشین، ابوالفضل خوشمنش، استاد دانشگاه تهران، به عنوان نخستین شاگرد استاد طی سخنانی گفت: ما در محضر انسان و استاد ارجمندی هستیم که همه عمر خود را در راه قرآن، نثار کرده است و محفل امروز نیز به یک معنا، محفل انس با قرآن به صورت کامل آن است. امروز کسانی که اینجا هستند، تنها در رشته علوم قرآنی تحصیل نکردهاند و هر یک تخصص متفاوتی دارند، اما استاد لسانیفشارکی به مدد قرآن، آنها را به یکدیگر پیوند داده است و این بدان معناست که قرآن، تنها در چارچوب رشته علوم قرآنی نمیگنجد. ایشان در جلسه اول که به معارفه اختصاص داشت، نظر دوستان را در خصوص حفظ قرآن پرسیدند و پس از معرفی کوتاه خود در این زمینه گفتند که من خود تمام قرآن را حفظ کردهام، اما الان فراموش کردهام و از نو قرآن را هر روز میخوانم تا حفظ کنم و اگر روزی اجل من فرا رسیده باشد و من هنوز آن را حفظ نکرده باشم، اشک فراوان خواهم ریخت.
دیگر شاگرد ایشان مرادیزنجانی با خواندن بخشی از پایاننامه خود گفت: استاد ما را به قرآن دعوت کردند در زمانی که همگان نوعاً ما را به خود دعوت میکردند. در اولین جلسه درس، ایشان به ما یک جزوه ارائه کردند و ما را به قرآن رجوع دادند. هنر ایشان در معلمی حذف خودشان بود. هنر ایشان، حذف هنرهای خودشان بود. ایشان خود را حذف کردند تا شاگردانشان مجال هنرنمایی پیدا کنند. در آن زمان، چنین قلمداد میشد که اگر قاری، مفسر، مترجم و خطاط نباشد، قرآن حرفی برای گفتن نخواهد داشت و این در حالی بود که تاکید ایشان این بود که ما باید به خدا، آفرین بگوییم. استاد، راه را باز کردند تا ما خدا را ببینیم.
آرام، شاگرد دیگر استاد با بیان اینکه آنچه از شما یاد گرفتیم استادپروری بود، گفت: آنچه از شما یاد گرفتم، شکوفا کردن افراد براساس استعدادهایشان، برای رسیدن به ساحت قرآنی است. شما عیب شاگردان را نمیگرفتید و تنها راه را نشان میدادید تا قرآن ما را اصلاح کند. تجلیل از شما تجلیل از شیوه قرآنی شماست و مهدی غفاری نیز با بیان اینکه استاد لسانی قرآن را بسیار جدی گرفتهاند، گفت: تاکنون کسی را سراغ نداشتهام که مانند استاد لسانی قرآن را جدی گرفته باشد.
بخشهایی از سخنان شاگردان به تاریخ دوم اسفند 1394 در وصف استاد محمدعلی لسانیفشارکی در ذیل قابل مشاهده است؛
انتهای پیام