حجتالاسلام والمسلمین یحیی جهانگیری، استاد حوزه و دانشگاه، در گفتوگو با ایکنا، به بیان نکاتی درباره تفاوت سلبریتی و قهرمان پرداخت و گفت: حال که سلبریتیها راهبران فکری و اجتماعی مردم هستند و مردم از قهرمانها به سمت سلبریتیها گرایش پیدا کردهاند باید به تفاوت این دو در دنیای جدید اشاره کنیم. از سال 2010 به بعد جستوجوی واژه سلبریتی در گوگل زیاد شده و این موضوع نشان میدهد که این پدیده از پدیدههای یک دهه اخیر است، اما باید ریشه آن را همزمان با ظهور صنعت عکس و سینما در یک سده اخیر بدانیم. در واقع شکلگیری صنعت سینما، گریم و پرتره سبب رشد سلبریتیها شد، اما رشد جدی آن از دهه اخیر بوده است، چراکه در این دهه شبکههای اجتماعی به معنای رسانه جدید با محوریت خاصی که دارند، توانستند فضای سلبریتسیم را توسعه دهند.
جهانگیری ادامه داد: برای اینکه بررسی کنیم که چه شد جهان از قهرمانمحوری و پهلوانمداری به سلبریتیمداری رسید، باید در ابتدا تفاوت آنها را بدانیم. قهرمانان از شهرت گریزان بوده و اصلاً به دنبال شهرت نبودهاند و اگر به رفتارهای قهرمانان حوزه اخلاق یا احسان و خوبی نگاه کنیم، متوجه میشویم که از شهرت گریزان بوده یا حداقل به دنبال شهرت نبودهاند، اما برای سلبریتیها، شهرت محوریت دارد و گاه حاشیههای فیک میسازند تا معروفتر شوند؛ مثلاً با طلاق یا سفر دروغین فالوور جذب میکنند، چون معیار آنها مشهور شدن است، حتی از ابزارهای غیراخلاقی استفاده میکنند، در حالی که قهرمان به دنبال چهرهای موجه از خود است. در دوره جدید شبکههای اجتماعی کمک زیادی کردند که سلبریتیها از آن استفاده کنند تا به شهرت بیشتر برسند.
وی تصریح کرد: تفاوت دیگر این است که قهرمانان دستنیافتنی هستند و به راحتی الگوبرداری نمیشوند. لذا آدمهای مقدس و بزرگ و قابل تجلیلی هستند. این افراد دستنیافتنی هستند یا گاهی خودشان را از دسترس جامعه دور میکنند، اما سلبریتیها الگو میشوند و هرگز مقدس نمیشوند. سلبریتیها دستیافتنی هستند و همیشه خود را در کف خیابان در میان مردم قرار میدهند، اما پهلوانان نمیخواهند به راحتی در دسترس قرار بگیرند. فرق سوم این است که قهرمانان ظرفیت الگوسازی را برای جامعه ندارند، اما تبدیل به قدیس میشوند و سلبریتیها قدیس نمیشوند، ولی قابلیت الگوبرداری دارند.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: فرق چهارم این است که فقط جنبههای مثبت قهرمانان روایت میشود و اگر زندگی آنها را مطالعه کنیم، انگار هیچ مشکل خانوادگی و ... نداشتهاند و گویی مردم دوست ندارند از قهرمانانشان چیز بدی گفته شود، چون برای آنها قدیس هستند، اما زندگی عادی سلبریتیها برای مردم روایت میشود؛ مثلاً به راحتی طلاق میگیرند یا میگویند فرزند طلاق هستیم و مردم همین زندگی عادی آنها را دوست دارند. آنها همه هستی خود را برای مردم رو میکنند، اما زندگی خصوصی قهرمانان برای عموم مردم روایت نمیشود. تفاوت دیگر این است که وجود سلبریتیها به هواداران و تکثر پیروان آنهاست و بدون فالوور هویت ندارند، اما مردم معیار قهرمانان نیستند بلکه مردم بر مدار آنها میچرخند، ولی سلبریتیها بر مدار پیروان خود میچرخند و سلبریتی به هوای مردم، کنشهای خود را تعریف میکند.
جهانگیری اظهار کرد: تفاوت دیگر این است که سلبریتیها خودشان نیستند و اگر به زندگی آنها دقت کنیم، متوجه میشویم که زندگی آنها آن چیزی نیست که در تصویر میبینیم؛ مثلا بسیاری از آنها مستأجر هستند، اما ناچارند با ماشینهای مدل بالا رفت و آمد کنند و عکسهای آنچنانی در فضای مجازی میگذارند. خودشان هم میدانند که خودشان نیستند، ولی برای طرفدارانشان باید اینگونه باشند. لذا گاهی اوقات لباسی را که دوست دارند نمیتوانند بپوشند و گاهی اوقات دیگران آنها را مدیریت میکنند، اما قهرمانان خودشان هستند و هرچه به آنها نزدیکتر شوید خودِ وجودی آنها را میبینید.
وی ادامه داد: فرق هشتم این است که قهرمانان خودشان را مدیریت میکنند و محور خودشان هستند، اما سلبریتیها از سوی مدیر برنامههایشان مدیریت میشوند. پس سلبریتیها با گریم و پرتره زنده هستند. آنها باید جراحی پلاستیک کنند، اما قهرمان با کت پاره خود هم عکس میاندازد و از آن ابایی ندارد. بدین ترتیب سینما، عکس، فتوشاپ، جراحی پلاستیک و گریم همگی کمک کردهاند تا صنعت سلبریتیسم خود را نشان دهد. تفاوت نهم این است که قهرمانان با کارهایشان شهرت دارند و بسیاری از قهرمانان در طول تاریخ وجود دارند که کار آنها مهم است و گاه اسم آنها فراموش میشود و مثلاً معلوم نیست که فلان کار باارزش را چه کسی انجام داده است. در شعر آمده: «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد» اما برای سلبریتیها اسم بسیار مهمتر از کار و شخصیت است.
جهانگیری در پایان گفت: تفاوت دهم این است که سلبریتیها با استعدادهای ذاتیشان همانند زیبایی، پول، موقعیت پدر یا توان جسمی چهره میشوند، اما قهرمانان با استعدادهای کسبی خودشان بزرگ میشوند، لذا خودشان زحمت میکشند تا به جایی برسند. به همین دلیل سلبریتیها در نیمه اول زندگیشان چهره میشوند، اما قهرمانان معمولا در نیمه دوم زندگی خودشان را نشان میدهند. از سال 1900 تا 1950 بازیگران در انگلستان 24 درصد توجه مردم را به خود اختصاص داده بودند و نویسندگان 9 درصد. در سال 2010 توجه به بازیگران از 24 درصد به 37 درصد رسید؛ یعنی نقشآفرینی آنها چهار برابر بیشتر از دانشمندان شد. این موضوع نشان میدهد که در دنیای جدید آدمهایی که حرفی برای گفتن دارند به آنها توجه نمیشود و آنهایی که مورد توجه قرار میگیرند حرفی برای گفتن ندارند.
انتهای پیام