حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر نوری، از همراهان علامه طباطبایی، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا، به بیان نکاتی درباره شخصیت، منش و ابعاد علمی ایشان پرداخت و گفت: آشنایی بنده با نام علامه طباطبایی به دوران دبیرستان برمیگردد چون وی شوهر خواهر استاد روزبه، مدیر دبیرستان علوی بودند که بنده هم در آنجا درس میخواندم. برخی اساتید هم میخواستند که ما با ایشان آشنا شویم و برخی تابستانها که به مشهد مشرف میشدیم در جلسات ایشان شرکت میکردیم. در ابتدای طلبگی هم با مرحوم آیتالله خوشوقت آشنا شدیم که از شاگردان علامه طباطبایی بود و خودِ علامه هم به کسانیکه دنبال سیر و سلوک اخلاقی بودند آدرس آیتالله خوشوقت در تهران را میدادند.
وی ادامه داد: صحبت کردن درباره علامه طباطبایی از دو جهت مشکل است؛ یکی از جهت جامعیت فوقالعاده ایشان، چراکه هم به علوم مرسوم حوزوی و فقه و اصول که برای اجتهاد لازم است، هم بر مقدمات آن یعنی زبان و لغت عرب، حدیث شناسی، رجال و نیز علوم معقول همانند فلسفه و عرفان نظری تسلط داشتند و از سوی دیگر متخلق بودند به اخلاق الهی، قدم زدن در وادی سیر و سلوک و تربیت شاگرد، تالیفات بینظیر همانند المیزان و آگاهی به علوم غریبه از نشانههای بزرگی علامه طباطبایی است. لذا صحبت کردن درباره ایشان سخت است بنابراین کسانی که شاگردی ایشان را کرده باشند میتوانند درباره بخشی از ابعاد وی صحبت کنند. جهت دوم این است که شخصیتهای زیادی از شاگردان علامه طباطبایی درباره ایشان مقالات متعددی نوشته و سخنرانی کرده و کتابهایی نوشتهاند بنابراین برای افرادی همانند بنده از این دو جهت راه بسته است که در این زمینه صحبت کنم اما از آنجا که چند صباحی در خدمت ایشان بودم مطالبی عرض میکنم.
وی ادامه داد: یکی از ویژگیهای مرحوم علامه طباطبایی، ادب ایشان بود که این ادب فقط در مقابل شخصیتها و عالمان نبود بلکه در مقابل طلبههای جوان و نوجوان هم نهایت رعایت ادب را داشتند. حتی یکبار برای دیدن علامه به احمد آباد دماوند رفتم. قبل از بنده کودکی حدود هفت ساله از همسایهها خدمت ایشان رسیده بود که وقتی نوع نشستن علامه را میدیدید گمان میکردید عالمی بزرگ در مقابلشان قرار دارد یعنی در مقابل این کودک هم نهایت ادب را رعایت میکردند. نمونه دیگر اینکه یکبار در حرم مطهر حضرت رضا(ع) بودیم که وقتی یک روحانی روستایی با ایشان مواجه شد ایشان به گونهای متواضعانه با این روحانی پیرمرد روستایی برخورد کردند که انگار با یک مرجع تقلید مواجه شدهاند. ایشان حتی نسبت به بنده که دائماً همراهشان بودم رعایت ادب را کنار نمیگذاشتند چراکه ادب در تک تک سلولهای وجودشان بود.
نوری افزود: از اساتیدم شنیدهام که مرحوم علامه طباطبایی وقتی در مجالس روضه شرکت میکردند به گونهای به همه حرفهای روضه خوان توجه میکرد که اگر کسی ایشان را نمیشناخت تصور میکرد این آقا هیچ چیزی بلد نیست لذا از همه چیز کمال استفاده را میکرد و این نشان دهنده این است که در مسائل اخلاقی و سیر و سلوکی به اینجا رسیده بود که با تمام وجود، خود را در مقابل خداوند فقیر بداند. بنابراین علتی برای آن باقی نمیماند که تکبر داشته باشد یا تواضع لازم را در مقابل بندگان خدا به خرج ندهد.
وی بیان کند: از دیگر مواردی که بنده مشاهده کردم این بود که یکبار، شخصی از علمای مشهد به محضر ایشان رسیدند و سؤالی راجع به یکی از آیات سوره کهف بیان کرده و علامه هم نظر مستدل خود را بیان کردند. آن شخص در نظر علامه خدشهای کرد که حتی بنده هم که طلبه بودم متوجه شدم این اشکال وارد نیست اما علامه طباطبایی با کمال فروتنی پاسخ را تکرار کردند اما برای بار سوم که آن شخص سوال پرسیدند علامه سکوت کردند چون این قاعدهای است که حتی برای اثبات حرف حق نباید روی حرف خودمان زیاد پافشاری کنیم.
شاگرد علامه طباطبایی ادامه داد: شنیدم حتی در نجف اشرف وقتی در محضر استاد مطلب خندهداری گفته میشد ایشان به همراه برادرشان جلسه را ترک میکردند چون حتی خندیدن در محضر استاد را درست نمیدانستند. مسئله دیگر اینکه آنقدر نسبت به شأن پیامبر و ائمه حالت تواضع داشتند که هرگاه اسم آنها را میآوردند یا دیگران نامی میآوردند چهره علامه تغییر کرده و حالت ادب، خضوع و خشوع پیدا میکردند. خصوصیت دیگر علامه طباطبایی این است که هم برای سؤال و هم سؤال کننده احترام قائل بودند.
نوری با بیان اینکه صبوری، تحمل درد و مشکلات از دیگر خصوصیات علامه طباطبایی بود، افزود: برای مثال یکبار برای ایشان ماشین گرفتیم که به حرم امام امام رضا(ع) بروند. راننده تاکسی مقداری بیتوجهی کرد و قبل از اینکه علامه سوار ماشین شود درب ماشین را محکم بست و فشار دردناکی به علامه وارد شد اما هیچ عکسالعمل نامناسبی نشان ندادند. نکته دیگر این بود که هر وقت از صحبت با مخاطب خود فارغ شده و جواب سؤال طرف را میدادند به همان نقطهای که قبل از سؤال متمرکز بودند همانند توجه به خود یا خدا برمیگشتند یعنی حالت تعطیل در ساعات ایشان وجود نداشت.
وی ادامه داد: خصوصیت دیگر علامه طباطبایی این است که با چهره خندانی با افراد آشنا یا غریبه مواجه میشدند و مخصوصاً در منزل با کمال خندهرویی با فرد ملاقات میکردند. خصوصیت دیگر با حیایی ایشان بود. فردی در مشهد خدمتشان رسیده بود و ذکری میخواست و برای علامه سخت بود که ذکری بدهد اما آن فرد اصرار کردند و چون علامه بسیار با حیا بودند آن ذکر را گفتند ولی بعدها ملاحظه کردیم آن فرد راه دیگری طی کرد. نکته دیگر سخاوتمندی علمی ایشان بود. علامه طباطبایی هر وقت حس میکرد طرف مقابل اهلیت دارد اهل بخل نبود بلکه مطالب علمی خود را در اختیار طرف قرار میداد.
حجتالاسلام نوری یادآور شد: در آخرین لحظات عمر به حالت اغما رفته بودند اما یکباره به هوش آمدند و حدود چهل بار کلمه مبارک «الله» را بر زبان آوردند. آن آخرین دیدار ما با مرحوم علامه بود چراکه بعد از آن اتفاق دکترها وارد اتاق شدند و گفتند شما باید بیرون بروید. خود بنده خصوصیتی دارم و معمولا خجالت میکشم در جمع چیزی بخورم. یکبار که همراه وی به با هواپیما به مشهد مشرف شدیم در هواپیما پذیرایی کردند و بنده دیدم فرقی بین خود و مردم عادی نمیگذارد و مشغول تناول شدند لذا بنده هم گفتم خوردن در جمع ایرادی ندارد چون علامه هم همین کار را میکند.
وی در ادامه گفت: از خصوصیات دیگرشان این بود که هیچ وقت اجازه نمیدادند کسی به ایشان اقتدا کند. حتی علامه سیدمحمد حسین تهرانی یکبار اصرار کردند اجازه دهید به شما اقتدا کنیم اما در نهایت علامه به وی اقتدا کرد. در منزل هم نماز را به صورت فرادی میخواندند و ما توفیق نداشتیم پشت سر ایشان نماز بخوانیم. بعد از نماز عشا صد بار سوره توحید و همچنین آیات آخر سوره واقعه را بعضاً چند بار میخواندند.
نوری درباره شیوه زیارت رفتن علامه طباطبایی گفت: وقتی به زیارت امام رضا(ع) میرفتیم مشاهده میکردم که حرکات ایشان با پیرمردها و پیرزنهای روستایی تفاوتی ندارد. مرحوم شیخ مرتضی حائری هم هر وقت به مشهد میرفتند گاهی با عبا و عمامه در جایی در صحن میخوابیدند. علامه طباطبایی یک بار گفته بود کاش ما هم مثل ایشان آزاد بودیم. لذا دنبال فرار از وابستگیها و تعلقات بودند.
وی در پایان گفت: به یاد دارم روز اول ماه رمضان روزه گرفته بودند که مرحوم آقای قدوسی و آقای مناقبی آمدند و گفتند که روزه دیگر بر شما واجب نیست لذا حاضر شدند روزه خود را بشکنند. علامه هر پنج شنبه در قبرستان حاج شیخ بر سر مزار همسرشان حاضر میشدند.
گفتوگو از محسن مسجدجامعی
انتهای پیام