زیارت امام رضا(ع) همیشه توام با آرامش بوده و هست. بهطوریکه وقتی پا به این مکان روحانی میگذاری، حس و هوایت دگرگون میشود و فقط میخواهی از لحظه لحظه بودن در آنجا استفاده کنی و هر آنچه از دلت بر میآید را با خدا و امامت در میان بگذاری.
همواره در ایام پایانی صفر افراد بسیاری راهی مشهد شده و به زیارت امام رضا(ع) مشرف میشوند، طوریکه حال و هوای حرم در این روزها سراسر عارفانه است و عاشقانه و مناجات و راز و نیاز هرکس مختص خود او و برآمده از دلش است.
خبرگزاری ایکنای خراسان رضوی با تعدادی از زائران و مجاوران بارگاه منور رضوی در خصوص حال و هوایشان در حرم و حسی که به سراغشان میآید، گفت وگویی انجام داده که مشروح آن در ذیل آمده است.
70 ساله به نظر میرسد و با وجود قامت خمودهاش، خم میشود و به حضرت سلام میدهد. اشک در چشمانش حلقه زده و شور و اشتیاقی که برای زیارت دارد، آنقدر زیاد است که آن را به من هم منتقل میکند. جلو میروم و سلام میدهم. هم او و هم کسی که همراهش هست با سلام گرمی پاسخ میدهند. وقتی به او میگویم مشخص است حس و حالتان آنقدر زیاد است که به من هم منتقل شده است، میگوید: آخرین باری که به زیارت امام رضا(ع) مشرف شدم 27 سال پیش بود و بعد از آن به لحاظ مالی دیگر نتوانستم خدمت آقا برسم و همیشه حسرتش را در دلم داشتم و باز هم اشکهای بیشتری از چشمانش جاری میشود... همراهش که دختر اوست ادامه میدهد آقایی که همسرش به بیماری سختی مبتلا بوده نذر میکند که اگر همسرش شفا پیدا کند هرچند نفر را که در توانش باشد، راهی زیارت حضرت رضا (ع) کند و در این هنگام اشکانش جاری میشود و من میمانم و دنیایی از سوالها و حکمتها و بزرگی خدا و لطف امامش...
دخترش ادامه میدهد: تا اینکه خداوند لطفش را نشان میدهد و همسر این آقا که پزشکان امید چندانی به درمان همسرش نداشتند، مهربانی خداوند شامل حالش میشود و به گفته پزشکان که چیزی جز معجزه نبوده است، سلامتی خود را بازمییابد. این آقا به افرادی میسپارد که فرد یا افرادی را که در آرزوی زیارت حضرت رضا(ع) هستند، اما تمکن مالی ندارند به او معرفی کنند که لطف خداوند و کرم امام رضا(ع) شامل حال من و مادرم میشود و هنوز هم نمیدانیم که چه کسی ما را به این آقا معرفی کرده است.
مادر در ادامه میگوید: قربان بزرگی خدا و امامش بشوم که حواسش به همه بندگانش است و باز هم قطرات اشک، گونههای نحیف و چروکیدهاش را نوازش میکنند. به آنها التماس دعایی میگویم و میخواهم از آنها خداحافظی کنم که مادر با کلماتش چنان آرامشی به من میدهد که میتوانم بگویم از معدود دفعاتی در دوران زندگیم بوده است که فردی برایم دعا کرده باشد و آنگونه بر دلم نشسته باشد و زیر لب میگویم دلت دریایی است که دریایی از الطاف خداوند روانه دلت میشود.
کمی آنطرفتر دختری حدودا 10 ساله با چادر سفید گلدارش همراه با مادر و برادرش ایستاده است، سلامی میدهم و سوال میکنم مشهدی هستید یا زائر که مادر پاسخ میدهد از یکی از روستاهای یاسوج برای زیارت آمدهایم که دخترش ناگهان میگوید: مادرم همیشه دلش میخواست پیش امام رضا(ع) بیاید، اما پدرم پول نداشت که ناگهان مادر حرف دخترش را قطع میکند و میگوید: نمیشد دیگر با مخارج زیاد زندگی، وسعمان به سفر مشهد نمیرسید و تا همین هفته گذشته هم هیچ برنامهای برای سفر به مشهد نداشتیم، اما کسی که سالها پیش پولی به او قرض داده بودیم و پس نداده بود و ما هم دیگر امیدی به بازگشت آن پول نداشتیم، هفته گذشته، چند برابر آن مبلغ را در کمال ناباوری بازگرداند و عنوان کرد که سالها پیش ارزش پول شما خیلی بیشتر از آنچه الان پرداخت میکنم بوده است و... که در ابتدا من و هسرم قبول نکردیم، اما بعد با اصرار خود فرد و اینکه با پرسوجو از افراد آگاه در این زمینه متوجه شدیم ارزش پول ما سالها پیش، بیش از این بوده، این مبلغ را قبول کردیم و فقط لطف خداوند بود که زیارت امام رضا (ع) را برای ما فراهم کرد. الان نیز چنان انرژیای به من منتقل شده است که تا مدتها همراه من است، زیارت امام رضا(ع) سرشار از آرامش و عشق است.
کمی به اطرافم نگاه میکنم و آنچه بیش از همه خودنمایی میکند، زیارت و دعا و راز و نیاز هرکس به شیوه خودش است و فارغ از هر چیزی، فقط معنویت است و آن حال و احوال روحانی.
وارد صحن جمهوری اسلامی میشوم و چشمم به زوج جوانی میافتد که کم سن و سال به نظر میآیند، به سراغشان میروم و میپرسم این چندمین باری است که با یکدیگر به زیارت امام رضا (ع) مشرف میشوید؟ که میگویند اولینبار است که با هم به زیارت میآییم و از این بابت بسیار خوشحالیم که زندگیمان را با سفر به مشهد و زیارت امام رضا (ع) آغاز کردهایم و امیدواریم خداوند و امام رضا(ع) همیشه حامیمان در زندگی باشد.
زن جوان ادامه میدهد: طی ماههای گذشته نیز عزم سفر به مشهد را کرده بودیم که برنامه سفر هماهنگ نمیشد تا اینکه قسمت بر این بود در روز شهادت امام رضا(ع) در مشهد باشیم. این زوج جوان زائر امام رضا (ع)، از شهر سمنان به مشهد آمده بودند.
کمی جلوتر میروم و خانمی جوان را همراه با کسی مشاهده میکنم که سوار بر ویلچیر نشسته است، به سمتشان میروم. از همدان به زیارت امام رضا(ع) مشرف شدهاند. از حس و حالشان که میپرسم. مادر میگوید: سالها در انتظار چنین روزی بودم تا به زیارت حضرت رضا (ع) مشرف شوم و حالا انگار در بهشت هستم و هیچکجا آرامش این فضای روحانی را ندارد و از خداوند برای دخترش طلب خیر و عاقبت بهخیری میکند که باعث آمدن وی به مشهد شده است.
مادر ادامه میدهد: وضعیت جسمانی من بسیار نامناسب است و شرایط در سفر سختتر نیز میشود و شاید کمتر کسی حاضر باشد فردی با وضعیت مانند من را به سفر ببرد و امورش را مدیریت کند و به همین دلیل امیدوارم دخترم خوشبخت و عاقبت بخیر باشد، چرا که هیچ چیزی به اندازه زیارت حضرت رضا (ع) نمیتوانست من را خوشحال و حال و هوای ناخوشم را مساعد کند که در همین لحظه، دختر دست و صورت مادرش را میبوسد و میگوید: تا زنده هستم هیچوقت برایت کم نمیگذارم و من با حسی خوب از آنها خداحافظی میکنم.
همچنان میروم و افراد مختلف را مشاهده میکنم. شاید اغراق نباشد اگر بگویم معنویت خالصانه در تک تک آنها به چشم میخورد.
زن و شوهر میانسالی را میبینم که در گوشهای روی فرشها نشستهاند. مشهدی هستند و میگویند هفتهای یکبار را حتما به حرم مشرف میشوند. زن ادامه میدهد: این هفته را به دلیل ازدحام جمعیت در شک و تردید بودم که مشرف شوم یا نه. دلیلش نیز آن بود که من همیشه میتوانم به حرم مطهر مشرف شوم و اجازه دهیم این روزها مخصوص زائران باشد، چرا که ممکن است زائری بعد از چند سال مشرف شده باشد و ما مشهدیها حرم را شلوغتر نکنیم، اما باز هم دلم طاقت نیاورد و عهد بستم فقط وارد صحن شوم، سلامی بدهم، دعایی بخوانم و مرخص شوم.
در میان جمعیت، زائر دیگری را میبینم که در حال راز و نیاز با امام خویش است.
وی که خود را معصومه حمیدی معرفی میکند، یکی از زائران پیادهای است که شاید بیش از 10 سالی میشود که از شهرستان قوچان در این ایام با پای پیاده در این مسیر گام بر میدارد.
حیدری اظهار میکند: من 50 سال سن دارم و سالهایی را که تصمیم گرفتم این مسیر را طی کنم فراموش کردهام اما میدانم که بیش از 10 سال است که به عشق امام رضا(ع) پا در این مسیر گذاشتم، چون میدانم که امام رضا(ع) مهربانتر از آن چیزی هستند که ما میدانیم و این مهربانی را به جرأت باید بگویم که در طی این سالها با چشمان خودم در زندگی دیدهام.
این زائر پیاده میگوید: من همیشه مهربانی آقا را در زندگی خود لمس کردهام و شاید این حرف برای برخی از افراد باورکردنی نباشد، آخر مگر میشود به وجود امام رضا(ع) ایمان، اما به مهربانی ایشان باور نداشته باشیم؟ مگر میشود امامی به این مهربانی داشته باشیم اما این مهربانی را در زندگی خود لمس نکرده باشیم؟
حمیدی خاطرنشان میکند: به هر حال باید بگویم در طی این چند سالی که به عنوان زائر امام رضا(ع) به مشهد مشرف میشوم، زندگی من سراسر برکت شده و این برکت را مدیون نگاه مهربان آقا امام رضا(ع) هستم و امیدوارم که این نگاه مهربان ایشان همانگونه که در این دنیا همراه من بوده است در آخرت نیز همراه من باشد و امام رضا(ع) مرا مورد عنایت خاص خود قرار دهند.
رفته رفته بر تعداد جمعیت حاضر در حرم برای عرض ارادت به ساحت امام رضا(ع) افزوده میشود.
مجتبی زهگیر که 40 سال سن دارد و به شغل کشاورزی مشغول است هم یکی دیگر از زائران پیادهای است که از شهرستان شیروان برای شهادت امام رضا(ع) به مشهد مشرف شده است. وی بیان میکند: من 10 سالی میشود که برای ایام شهادت امام رضا(ع) با پای پیاده به مشهد میآیم و هر سال که میشود منتظر چنین ایامی هستم تا این مسیر را طی کنم.
وی تصریح میکند: البته که این مسیر سختیهای خود را نیز دارد به ویژه اینکه در سالهای گذشته هوا سردتر بود و راه رفتن در جاده برایمان سخت بود اما با وجود تمامی این سختیها و سردیها و امسال هم که هوا گرمتر بود، همچنان بر این تصمیم خود پافشاری کردم.
زهگیر اظهار میکند: من نیز همانند همه شیعیان، برکت وجود ایشان را در زندگی خود احساس کرده و همانگونه که دیگران ایشان را با عنوان مهربانی میشناسند و به این ویژگی ایشان ایمان دارند، من نیز این ویژگی را با تمام وجود باور دارم و در زندگی خود نیز سایه مهربان ایشان را حس کردهام.
در این حریم امن هرکس به تمنایی آمده است و آن را زیر لب زمزمه میکند
شهربانو دادگر 55 سال سن دارد و بیش از 15 سال است که از شهرستان بجنورد در ایام شهادت امام رضا(ع) با پای پیاده به مشهد مشرف میشود، وی اظهار میکند: خدا را شکر میکنم که از سن 40 سالگی به پابوس آقا میآیم و از این بابت نیز خوشحال هستم که امام رضا(ع) مرا لایق دانستند که این همه سال را به عنوان زائر پیاده ایشان باشم و این مسیر را قدم بردارم.
وی بیان میکند: من در طی این سالها چیز زیادی از ایشان نخواستهام، چرا که سایه لطف و مهربانی ایشان همیشه در زندگی من بوده و همین برایم کافی است، زیرا معتقدم همین نظری که ایشان به من و یا سایر زوار دارند، بهترین و باارزشترین نعمت در زندگی است و از این بالاتر نیست.
این زائر امام رضا(ع) خاطرنشان میکند: قربان این همه لطف، صفا و مهربانی ایشان شوم که هیچکس را از در خانه خود نا امید بازنمیگرداند و همیشه با زائران خود با مهربانی رفتار میکند و همین مهربانی ایشان است که این همه دلداده دارد.
به سراغ یکی دیگر از زائران امام رضا(ع) که از شهرستان نیشابور با پای پیاده به حرم مطهر رضوی مشرف میشود، میرویم. خود را یوسف بینا معرفی میکند و میگوید: من پنج سالی میشود که با پای پیاده به پابوس آقا امام رضاجانم میآیم. من چیز زیادی نمیتوانم بگویم، آخر مگر میشود شیعه باشی و امام رضا(ع) را بشناسی و بتوانی ایشان را با چند کلمه توصیف کنی؟ به نظر من هیچ کلمهای نمیتواند این امام را که تا این اندازه مهربان است؛ توصیف کند، همین.
حرم مملو از جمعیت است و هرکسی مشغول عبادت با دل و زبان مخصوص به خودش. حرم را ترک میکنم و از خداوند و امام رضا(ع) میخواهم آرزومندان زیارت را به حاجت دلشان برساند...
انتهای پیام