به گزارش ایکنا، اولین کنفرانس دوسالانه بینالمللی «نظم منطقهای و ساختار اجتماعی در خاورمیانه: از نظریه تا عمل» به همت انجمن علوم سیاسی ایران و با همکاری دانشگاههای تربیت مدرس، علامه طباطبایی و خوارزمی، خانه اندیشمندان علوم انسانی، انجمن ژئوپلیتیک ایران، انجمن مطالعات صلح و خبرگزاری ایکنا، روز سهشنبه ۲۰ اردیبهشت به صورت مجازی برگزار شد.
بررسی وضعیت منطقه خاورمیانه به منزله عرصه نقشآفرینی بازیگران منطقهای
جابجایی قدرت در غرب آسیا به شکلی نه چندان آرام در حال رخ دادن است
در نشست دوم این کنفرانس که با عنوان «بازتعریف روابط میان دولت و شهروند خاورمیانهای» برگزار شد، مقاله مشترک محمدصادق کوشکی، استادیار مطالعات منطقهای دانشگاه تهران، تورج افشاری بدرلو، کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای دانشگاه تهران و احمد بروایه، دانشجوی دکتری مطالعات منطقهای دانشگاه تهران ارائه شد که در آن به بررسی سازوکار تأثير جريانات سلفی مصر بر تحولات سياسی اين کشور در حد فاصل خيزش مردمی 25 ژانويه 2011 تا سال 2014 پرداخته شده بود.
در این مقاله با اشاره به تأثیرگذاری جریانات سلفی در مصر آمده است: جریانات سلفی به عنوان یکی از جریانهای تأثیرگذار در جامعه مصر به شمار میآیند، با این وجود اکثر آنان از ورود به عرصه فعالیتهای سیاسی اجتناب کرده و این مسئله را مغایر با اهداف اصلی خود میپنداشتند.
اما با وقوع انقلاب 25 ژانویه سال 2011 در مصر به این حقیقت پی بردند که به منظور مطابقت با شرایط جدید جامعه مصر در دوران پسا انقلاب، نیازمند تغییر در عقاید و مواضع خود هستند، لذا در چرخشی آشکار تصمیم به حضوری فعال در عرصه سیاسی گرفتند.
سؤال اصلی این پژوهش این است که جریانات سلفی مصر به منظور ایفای نقشی پویا در عرصه سیاسی، در اثنای انقلاب 25 ژانویه و تحولات سیاسی بعد از آن تا سال 2014، از چه ساز و کارهایی و به چه صورت استفاده کردهاند. یافتههای این تحقیق به شیوه توصیفی ـ تحلیلی نشان میدهد که در گیر و دار انقلاب در مصر و تحولات سیاسی بعد از آن تا سال 2014، جریانات سلفی با عدول از مواضع و عقاید خود در دوران قبل از انقلاب، در راستای حضوری مؤثر و کارآمد در عرصه سیاسی این کشور از سازوکارهای اجتماعی، تحزب و رسانهای، بهره بردهاند.
بررسی ماهيت هويتخواهی علويان در ساختار سياسی ترکيه دیگر مقالهای بود که در این نشست ارائه شد. سیامک کاکایی، دکترای روابط بینالملل و پژوهشگر حوزه ترکیه در این مقاله با اشاره به نقش علویان در ترکیه آورده است: علویان ترکیه بزرگترین اقلیت مذهبی در این کشور قلمداد میشوند. اقلیتی متشکل از جماعتهای بکتاشی و قزلباشی و با قومیتی عمدتاً ترک و کرد که در ساختار اجتماعی ترکیه تنیده شدهاند. مطالبه دینی علویها در آناتولی سبب شده است تا آنان در کشمکشی تاریخی و هویتی در جمهوری ترکیه و پیش از آن در امپراتوری عثمانی قرار گیرند.
هر چند هنوز دولت آنکارا از پذیرش «خانههای جمع» به عنوان عبادتگاه علویان پرهیز دارد، اما تلاشها برای ایفای نقش آنان در ساختار اجتماعی و سیاسی ترکیه ادامه دارد. حزب عدالت و توسعه در دهه نخست حکومت خود کوشید با ارائه ایده راه حل دموکراتیک گامی بلند در پرداختن به مسائل کردها و علویان بردارد. اما این خواسته در حد طرح باقی ماند و ورود ترکیه به منازعات منطقهای و افزایش نارضایتی سیاسی و اجتماعی داخلی، بنبستهای جدیدی در مسیر تغییر گفتمانی هویت خواهی انجامید. اکنون هویتخواهی دینی علویان در ترکیه فعالیت سیاسی آنان را تحتالشعاع قرار داده است.
سؤال اصلی این پژوهش آن است که تلاش علویها در ترکیه برای بدست آوردن نقش سیاسی و اجتماعیشان چه چالشهایی در پی دارد؟ به نظر نویسنده تلاش جریانهای سیاسی و نهادهای مدنی علوی در ترکیه برای بازتعریفی از نقش خود در ساختار سیاسی نیازمند تغییری ماهوی در نگرشهای دینی در این کشور به علویان و حقوق مذهبیشان است.
محمد عثمانی، دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه، دانشگاه فردوسی مشهد مقاله خود را با عنوان «از اسلامگرايی به پسااسلامگرايی: برسازی نظم نوين در مناسبات ايرانی ـ عربی» ارائه کرد.
در این مقاله آمده است: انقلاب اسلامی در ایران، مناسبات سیاسی میان کشورها جهان از یکسو و منطقه خاورمیانه را از سوی دیگر با نگرش اسلامگرایی متحول ساخت. در پیش از این، حکومتهای سرزمینهای مسلمانان با رویکردی سکولار بر پایه بینش منافع ملی روابط خود را با دیگر حکومتها تنظیم میکردند؛ حتی در باب مسئله فلسطین، به دلیل این نگرش در میان کشورهای عربی اجماعی در سیاستورزی صورت نگرفت.
اکنون در ذیل گفتمان اسلامگرایی شیعی در کشوری چون ایران، مناسبات ارتباطی در منطقه خاورمیانه با فراز و نشیبهای بسیاری روبهرو شده است. به صورتی که هرگاه حکومتی در ایران برسرکار آمده که بعٌد ایدئولوژیک حکومت را پرٌرنگتر در سیاستورزی خود به کاربرده، نوعی از تضاد در تعامل با ایران در منطقه و جهان را روبهرو ساخته است.
این امر در سالهای اخیر، کشور ایران را در معرض مخاطرات بسیار زیادی قرار داده است. در این مقاله و با توجه به دشواریهای پیش روی کشور و مردم ایران این سؤال را مطرح میسازد که با کدام بینش میتوان سیاستورزی جهانی و منطقهای کشور ایران را در فرآیندی از مناسبات تعاملی مبتنی بر ثبت و پیشرفت قرار داد؟
در این راستا فرضیه مطرح این است که در راستای تحکیم انگارههای دولت و خروج از درکهای جنبشی و نهضتانگارنه باید در تحولی ایدئولوژیک از اسلامگرایی به سوی پسااسلامگرایی با پیشفرضهای دولتمحور حرکت کرد. اولویتبخشی به منافع ملی در ارتباط با کشورهای همجوار و عربی منطقه، میتوان نظم، ثبات و امنیت را برای ایران و منطقه خاورمیانه به ارمغان آورد.
امکان يا امتناع تکوين بلوک قدرت فراملی در منطقه خاورميانه از منظر اقتصاد سياسی، عنوان مقالهای بود که فرهاد دانشنیا، دانشیار روابط بینالملل، دانشگاه رازی کرمانشاه در این نشست ارائه کرده بود.
در این مقاله آمده است: سرشت قدرت و چگونگی ساختیابی آن در سطوح ملی و فراملی در فلسفه سیاسی به طور عام و نظریه اقتصاد سیاسی و روابط بینالملل به طور خاص با نوعی تطور مفهومی همراه بوده است. به تناسب گذار از پارادایم کلاسیک به صورتبندی مدرن، جوهره و ابعاد قدرت و نظم و چگونگی تکوین آن دستخوشی دگردیسی شده است.
منطق تحول یاد شده گذار از مفصلبندی قدرت و نظم به مثابه پدیدهای ساده و تک بعدی به نگرشی پیچیده و چند بعدی است. در کنار چرخشهای فلسفی ـ زبانی به لحاظ نظری، رخدادهای تجربی و عملی، بهویژه ظهور اقتصاد سیاسی جدید جهانی نیز به غلبه چنین نگاه و ساختار پیچیدهای از نحوۀ اعمال و بازتولید قدرت در سطوح ملی و فراملی مساعدت نموده است.
برآیند تحول یاد شده، غلبه نگرش ساختاری، ارگانیک، بلوکی و پیچیده به قدرت و قبض و بسط آن در تعامل بین بازیگران مختلف در عرصه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. وجه مشترک مفاهیم و نگرش های متأخر، تلقی از قدرت به مثابه نوعی موازنه بین نیروها در درون یک بلوک ورای درک کلاسیک از قدرت به مثابه نوعی توانمندی کمی در رابطه دو یا چند بازیگر دولتی غالب و مغلوب است. بر اساس مفصل بندی اخیر از قدرت و نظم، همواره نوعی از موازنه نیروها بین بازیگران مختلف در جریان است که شکلگیری هر نوع نظم فراگیر بین آنها و در رابطه آنها با دیگران، برآیند وحدت استراتژیک نیروها حول نوعی از مفصلبندی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مشترک خواهد بود. بالتبع در بستر متافیزیک یاد شده، تکوین قدرت در قالب یک بلوک مستلزم فراهم بودن ساختار مادی، نهادی و معرفتی همگرا و درهم تنیده در یک محدوده جغرافیایی و مناسبات و روابط حاکم بر آن است.
پژوهش حاضر به واکاوی این مهم میپردازد که مناسبات اقتصاد سیاسی خاورمیانه تا چه اندازه زمینه ساز شکلگیری و تکوین بلوک قدرت فراملی برای کنشگری در هندسه نوین قدرت جهانی است؟ مدعای پژوهش این است که شکل گیری یک بلوک قدرت در منطقه خاورمیانه به دلیل گسست ساختارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موجود در منطقه یاد شده با وضعیت امتناع مواجه است.
یافتههای تئوریک و تجربی مقاله حاضر نشانگر آن است که همسویی نظام باورها و ایدئولوژی بازیگران در کنار یکپارچگی نهادی و هم افزایی فرماسیون اقتصادی- اجتماعی کشورها میتواند زمینه ساز کنشگری منطقه در قالب نوعی بلوک بندی متوازن و پایدار قدرت ورای روابط شکننده و مقطعی موجود بین بازیگران دولتی و غیر دولتی حاضر باشد. فرضیه مقاله به شیوه اسنادی و با اتکاء به یافتههای نظری و داده های منابع و متون موجود پردازش میشود.
نقش طريقتها و گروههای دينی در ساخت سياسی قدرت در ترکيه با تمرکز بر دولت اردوغان آخرین مقالهای بود که در این نشست ارائه شد. در این مقاله محمد بابایی استادیار علوم سیاسی، دانشگاه خوارزمی و محمد علی دستمالی دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات خاورمیانه، دانشگاه خوارزمی طریقتهای عرفانی و صوفیگرانه در جهان اسلام و بهویژه در بین کشورها و جوامع اهل سنت را بررسی کردند.
در این مقاله آمده است: طریقتها از قدرت و جایگاه اجتماعی و توان سازماندهی بالایی برخوردار بودهاند. در این میان، ترکیه در ازای چندین سده، مأمن و کانون رشد عرفا و صوفیان آسیای میانه و کشورهای دیگر بودهاند. در این بین سران طریقتهایی همچون نقشبندیه و نورچیها با دهها نحله و شاخه و زیرمجموعه، به موازات محبوبیت و قدرت اجتماعی، از قدرت نفوذ سیاسی و اجرایی نیز برخوردار شدهاند و در سه دهه گذشته که احزاب اسلامگرا در کانون قدرت قرار داشتهاند، این طریقتها، امکان بیشتر و زمینه مساعدتری برای رشد، نفوذ و مداخله در ساخت قدرت در اختیار گرفتهاند.
یکی از برجستهترین نمونه نفوذ و قدرت گرفتن طریقت در ساخت سیاسی – اجرایی – امنیتی ترکیه، گروه موسوم به «خدمت» است که تحت امر فتح الله گولن، در دهههای اخیر از چنان قدرتی برخوردار شد که در سال 2016 میلادی، با کودتای نظامی عزم آن را داشت کل ساختار دولت را در دست بگیرد. اگر چه این کودتا شکست خورد اما زمینههای اجتماعی و اقتصادی قدرت و نفوذ دیگر طریقتهای دینی و عرفانی در ترکیه و در شعبات خارج از کشور آنان به قوت خود باقی است.
پرسشی که در این پژوهش به آن پرداخته شده این است که طریقتها و نحلههای دینی و در اینجا نحله «خدمت» در ترکیه از کدام سازوکارها برای قدرتیابی و یا تأثیر بر ساخت قدرت سیاسی و امنیتی این کشور بهره میگیرند؟
پژوهش با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی انجام شده و گردآوری دادهها نیز با روش مطالعه اسناد و منابع دست اول مدون و اینترنتی صورت گرفته است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که 1- طریقتهای دینی و گروهها و نحلههای وابسته به آنان، گاه در حوزههای آموزش و اثرگذاری بر نهاد خانواده به مراتب قدرتمندتر از احزاب سیاسی عمل میکنند و افزون بر تأثیرگذاری بر تفکرات مردم و سبک زندگی آنان، با شیوههای خاص خود قادرند بر ذائقه سیاسی مردم نیز تأثیر بگذارند و از همین رهگذر بخشی از سرنوشت انتخابات را در دست بگیرند .2- از منظر فرصت و تهدید، طریقتها و نحلههای دینی و عرفانی، با شکل دادن به کانونهایی قابل توجه برای اصلاح و تربیت، اشاعه همدلی و احسان، دفاع از ارزشهای اخلاقی و انسانی، توسعه امور عامالمنفعه توانستهاند به بهرهگیری از فرصتهای ایجاد شده بپردازند و همزمان به واسطه برخورداری از قابلیتهای نفوذ نهادی و امنیتی، تهدیدی جدی برای جامعه و دولت ترکیه به شمار بروند. 3-جمعآوری اعانه و کمک مالی مردم به عنوان منبع بیپایان مالی، قدرت و امکان عظیمی را در اختیار طریقتها قرار میدهد که به فعالیتهایی همچون کار، سرمایهگذاری و مناقصات بزرگ مالی ورود پیدا کنند و با استفاده از ابزار ثروت، قدرت بیشتری به دست بیاورند.
محمدعلی دستمالی، ضمن ارائه این مقاله در سخنانی گفت: در ترکیه گروههای فراملی متعدد و متکثری شامل 30 شاخه وجود دارند که هریک دارای زیرشاخهها و نحلههای بسیاری در مجموع 400 گروه شناسایی شده است.
ترکیه کانون بزرگ طریقتها شناخته میشود و از جمله شخصیتهای بارز طریقت اربکان مرتبط با نقشبندیه و فتح الله گولن، رئیس سازمان طریقت و مرتبط با جنبش عدالت و توسعه است.
وی افزود: گل بالجی، محقق لائیک معتقد است طریقتها امکانات فراوانی در اختیار دارند و استدلال میکند که فلسفه آموزش آنها با آموزشهای عادی تفاوت جدی دارد. او درباره آسیبهای طریقت به صورت جدی کار کرده و مشکلاتی را که طریقتها برای دانشآموزان ایجاد کردهاند، بررسی کرده است.
وی افزود: تمام طریقتها علاوه بر گولن و نورچیها در قدرت گرفتن عدالت و توسعه نفوذ داشتند. از جمله اسماعیل آقایی که با کمک آنها اردوغان در رأیگیریها بالا آمده است. اگرچه در چند سال اخیر آرای حزب عدالت و توسعه پایین آمده اما با ابزاری که طریقتها دارند و ارتباطات قوی، امکانات زیاد از توریسم، صنعت، آموزش، مراکز رفاهی و اعزام دانشآموزان خانوادههای مریدان به کشورهای دیگر و ... با همدستی هم توانستند اردوغان را روی کار بیاورند و معاملاتی هم بین طریقت و دولت اردوغان وجود دارد.
از دیگر سو ارتباط اسماعیل آقاییها با اردوغان نیز بسیار وثیق و عمیق است. آنها در ارکان قدرت هم نقش ایفا میکنند مثل کودتای 2016 که بعدها منتشر شد که عبدالله گولن از 1990 دانشآموزان را در ارکان قدرت جاسازی کرده تا 20 سال بعد که حالا ژنرالهایی در قدرت شدهاند برایش کودتا کنند. از 350 ژنرال ترکیه 170 نفر اخراج شدند که از مدیران گولن بودند. قبلاً زنان آنها لائیک بودند و هیچ کس اطلاعاتی از این گروه نداشته است. این گروه در حوزه سیاسی و اقتصادی کارهایی میکنند در حد تشکیلات غربی. در حال حاضر بنیان ارتش ترکیه بر طریقت است. نفوذ طریقتها در کشورهای همجواری مثل عراق، سوریه و ترکمان عرب هم شدید هست. دامنه ارتباطات طریقت حتی تا آسیای میانه در ژاپن هم رسیده و بر کردهای ایران هم نفوذ دارند البته شبکهای ندارند.
وی در پایان به ظهور پدیدهای جدید به نام شیخ نهرو در کردستان عراق اشاره کرد که در خانقاهی بسیار مدرن زندگی میکند و لباسهایی شیک و امروزی دارد و بر خلاف سران عرفانی و صوفیانه زندگی بسیار مجلل و مدرنی دارد. مسعود بارزانی و بزرگان سیاست عراق هم با او در ارتباط وثیق هستند و در حال حاضر خانقاه بزرگ و مجللی هم در سلیمانیه میسازد که قطب جدیدی از دراویش منطقه خواهد بود. این گروه هم دارای نفوذ سیاسی قوی هستند که باید از هستهای شدن روابط آنها و مسلح شدن ایشان نگران بود و از طرف دیگر هم به دلیل نقشآفرینی در امدادرسانی و کمک به مستمندان پایگاه قوی اجتماعی و بزرگی دارند. در مجموع طریقت در ترکیه به شدت آلوده سیاست شده و در حوزه رانتهای مالی عظیم به امتیازاتی رسیدهاند که در هیچ جا وجود نداشته است.
انتهای پیام