به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین ابوالفضل هاشمی، محقق و پژوهشگر اخلاق 29 آبانماه در کرسی ترویجی «نسبت اخلاق و عرفان عملی»، گفت: مباحث اخلاقی امروزه اهمیت بسیار زیادی در سراسر دنیا پیدا کرده و رشتههایی هم در این راستا تأسیس شده است و در مورد اخلاق، قرائتهای مختلف نقلی و عرفانی و عقلانی وجود دارد، اما برخی اخلاق عرفانی را همان عرفان عملی میشمارند و البته برخی هم سعی دارند این دو را تفکیک کنند.
وی با اشاره به رابطه اخلاق و عرفان عملی تصریح کرد: در طول قرون متمادی، پیشرفتهایی در عرصه علم اخلاق ایجاد و دامنه آن گسترده شده است. همین مسئله سبب شده تا ملاصدرا در مباحث اخلاق و حکمت عملی مطالبی بیان کرده که شبیه عرفان عملی است و بحث فنا در آن وجود دارد. همچنین فلسفه به عرفان نظری خیلی نزدیک شده است و همین را میتوانیم وام گرفته و بگوییم مباحث اخلاقی و حکمت عملی هم در مباحث عرفانی وجود دارد.
هاشمی در تعریف عرفان عملی گفت: مجموعه دستورالعملهایی که معطوف به اعمال و احوال قلبی است و در آن موضوعاتی ارائه میشود که تبعیت از آن سبب فنای انسان و معرفت شهودی و توحیدی خواهد شد.
این پژوهشگر حوزه اخلاق افزود: اخلاق سنتی و فلسفی بیشتر درباره ملکات درونی و نفسانی انسان صحبت میکند، اما در اخلاق جدید و عمدتاً مغربزمین، رفتارها مورد ملاحظه است و خیلی با ملکات درونی کاری ندارد. استاد مصباح ملکات را هیئتهای درونی که جزء شخصیت انسان است میداند که البته ممکن است برخی صفات از روی عادت باشد و در وجود انسان راسخ نباشد که باز هم در قالب ملکات بحث میشود.
این پژوهشگر اخلاق تصریح کرد: علم اخلاق علمی است که از انواع صفات خوب و بد انسان بحث میکند و نحوه اکتساب صفات خوب و زدودن صفات بد را به بحث میگذارد؛ پس موضوع اخلاق صفات و رفتارها است، در اخلاق ارسطو هم او از رفتارها حرف میزند، و موضوع اصلی و اولیه اخلاق تشخیص رفتارهاست.
هاشمی با بیان اینکه استاد مصباح، رفتارهای اخلاقی را به چهار دسته فردی، اجتماعی، زیست محیطی و الهی تقسیم کرده است، اظهار کرد: موضوع عرفان عملی، منازل و مقامات سلوکی و کیفیت سپریکردن سلوک است و ریاضیتهای مشروع را به انسان آموزش میدهد؛ اینکه چه ذکرهایی انسان را به مقامات میرساند و مقولاتی از این دست و اگر عرفان عملی در اخلاق مطرح است، زیرا تعریف اخلاق دامنه گسترده پیدا کرده است.
در ادامه سیدعبدالله اصفهانی به عنوان ناقد، گفت: درست است که توسعه علم و دانش و دقت علمی در رشتههای مختلف رو به رشد و فزاینده بوده است، اما هدف از نسبتسنجی بین اخلاق و عرفان عملی چیست؟ و دنبال چه هستیم؟ ما میخواهیم بین اخلاق و یکی از شعوب عرفان رابطه برقرار کنیم، اما اگر این را ندانیم، چه چیزی را از دست میدهیم.
وی افزود: مسئله دیگر در بحث نسبتسنجی میان این دو این است که تنظیم رابطه اخلاق و عرفان عملی با توجه به مکاتب فلسفی و اخلاقی مختلف و مبانی و پیشفرضهای متفاوت چگونه ممکن است، ضمن اینکه در مکاتب غربی عمدتاً با توجه به آموزههای عقلی بر رفتار در اخلاق حساب باز میکنند، ولی خروجی کار چیست؟
هاشمی در سخنان مجدد تصریح کرد: قصد من تبیین بیشتر این مسئله است که اخلاق از عرفان جدا نیست. مگر ممکن است کسی وارد مباحث عرفان عملی شود، ولی از مباحث اخلاقی سر در نیاورد؟. این دو در طول هم هستند. البته عرفان عملی مبتنی بر متون اسلامی و نه هر نوع عرفان عملی.
وی با بیان اینکه در اخلاق هم بحث ریاضتها را داریم و صرفاً منحصر به عرفان نیست، گفت: در اخلاق فردی یک نوع ریاضت و در رفتار با خدا ریاضتهای دیگری داریم.
وی تأکید کرد: در حال حاضر با اخلاق کاملاً پیشرفته روبرو هستیم که همان اخلاق اسلامی است و در سطوح مختلفی وجود دارد.
همچنین جواد فرامرزی به عنوان دیگر ناقد گفت: در محدوده عرفان اسلامی چه عملی و چه نظری مفهوم دیگری به نام زهد و اخلاق هم داریم و انتظار بود که در بحث شما روشن شود.
وی افزود: آنچه به عنوان تصوف و عرفان اسلامی مطرح است، از زهد بیرون آمده است؛ مثلاً در قرن 5 با اندیشه غزالی روبرو هستیم که کیمیای سعادت را نوشت، اما از طرف علمای شیعه نقدهایی بر آن وارد شد. فیض کاشانی و ملااحمد و محمدمهدی نراقی هم در دوره متأخر آثار اخلاقی نوشتند و عمدتاً معراج السعاده برای سالکان راه عرفان و اخلاق توصیه میشود، زیرا این مفاهیم اخلاقی و عرفانی خیلی در هم تنیده هستند.
فرامرزی با بیان اینکه اخلاق اسلامی دارای دهها سرفصل است که یکی از آنها زهد و دیگری تصوف است، گفت: در بحث شما نسبت اخلاق با عرفان به خصوص عرفان عملی روشن نشد، همچنین نسبت تقدم و تأخر این دو هم روشن نشد که کدام مقدم هستند. دوره غزالی با غلبه اخلاق شروع شد و اوج آن را توسط ابن عربی در قرن هفتم با مقوله عرفان نظری شاهدیم.
هاشمی در سخنان مجدد اظهار کرد: زهد، مقدمه عرفان عملی هست، اما ما در طول تاریخ علم زهد نداشتیم، گرچه علم تصوف را داشتیم؛ ما معتقدیم تصوف کم کم در طول زمان تغییراتی کرده است و متصوفه هم تعالیم نظری و هم عملی داشتند، و البته اوایل عمدتاً عرفان آنها نظری بود، ولی به تدریج عرفان نظری از عرفان عملی جدا و دو علم مستقل در قرن 4، 5 و 6 تبدیل شد.
وی با بیان اینکه چیزی که از ابتدا رشد کرد، اخلاق بود و تصوف هم شامل اخلاق، عادات و عبادات شد، گفت: اخلاق مقدمه عرفان است و عرفان عملی بدون اخلاق ممکن نمیشود. متصوفه هم مسائل عرفانی را بخشی از اخلاق خود میدانستند. پس اخلاق میتواند طوری تعریف شود که شامل اخلاق عملی هم شود. ما میتوانیم اخلاق بدون عرفان عملی داشته باشیم، اما این اخلاق کافی نیست و عرفان عملی بدون اخلاق ممکن نیست.
انتهای پیام