صفحه تقويم بی نام شما خوش‌رنگ نيست
کد خبر: 4008019
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۲

صفحه تقويم بی نام شما خوش‌رنگ نيست

خیرالله محمدیان در یادبود شهدای حمله موشکی مدرسه راهنمايی شهید حمدالله پيروز بهبهان که در چنین روزی در سال ۱۳۶۲ رخ داد، شعری سرود که در اختیار ایکنا قرار داد.

شهدای حمله موشکی مدرسه راهنمايی شهید حمدالله پيروز بهبهان

به گزارش ایکنا از خوزستان، چهارم آبان سالروز شهدای حمله موشکی مدرسه راهنمايی شهید حمدالله پيروز بهبهان است. این حادثه در ۱۳۶۲ رخ داد و طی آن ۶۹ دانش آموز نوجوان و ۴ معلم و یک خدمتگزار مظلومانه به شهادت رسیدند.

شعر زیر، اثری از خیر الله محمدیان، شاعر و پژوهشگر بهبهانی در یادبود این شهدا است:‌

قصّه تكراری  است، اما می‌نويسم باز هم

تا بخوانی شرح مظلوميت لوح و قلم

می‌نويسم تا كه شايد درد دل دارو شود

تا ز عطر آن شهيدان خاطرم خوشبو شود

ای دل شيدايی من! دستم و دامان تو

ای قلم! شرمنده‌ام از چشم خون افشان تو

ياد كن از لاله‌های پرپر معصوم، باز

ناله سر كن، بزم غم را با دلی محزون بساز

بوی مظلوميت آمد، كربلا را ياد كن

داغ روييده است، روح لاله‌ها را شاد كن

چار آبان بود و مغرب نم نم از ره می‌رسيد

رنگ از رخسار روز چارشنبه می‌پريد

در غروبی غم نشان و تلخ، همرنگ خزان

گرد غم می‌ريخت از دامان سرخ آسمان

لكه ننگی دگر تا رو شود از روی كين

دست شيطان داشت می‌آمد برون از آستين

شيرمردان غيور بهبهان در جبهه‌ها

تنگ می كردند بر روباه بعثی عرصه را

دشمن مستأصل از ميدان و افتاده به دام

در پی آن بود تا گيرد ز ملت انتقام

موشكی ناخوانده بر يك سقف مهمان شد، نشست

پيش چشمم ناگهان مدرسه ويران شد، شكست

سقف پايين آمد اما ناله‌های مادران

رفت بالا... تا به اوج آسمان بيكران

دود و خاكستر فضای شهر را تسخيركرد

انفجاری هولناك آمد، زبر را زير كرد

كربلا اين بار در «به از بهان» تكرار شد

گلشن «پيروز» قربانگاه و لاله زار شد

بال خونين كبوترها جدا افتاده بود

سر ز تن، پيكر ز دست و پا جدا افتاده بود

غنچه‌های نوشكفته بر درخت انقلاب

با دلی سرشار ايمان، سينه ای چون آفتاب

پاك مثل قدسيان بارگاه كبريا

صاف‌تر از چشمه‌های جاری صدق و صفا

لاله‌ها در بوستان مدرسه پرپر شدند

جان نثار انقلاب و امّت و رهبر شدند

پيكر آلاله‌ها افتاده زير خاك‌ها

باغبانان، اشكريزان و گريبان چاك ها

شيونی كز باغ گل در باغ گل‌ها پاگرفت

آه جانسوزش پرِ دامان دنيا را گرفت

شور پرواز پرستوها ز قلب بهبهان

شورشی انداخت بين ساكنان آسمان

آن شب از چشم افق در كهكشان خون می‌چكيد

چشم نرگس در كنار ارغوان خون می‌چكيد

آن شب جانسوز رهبر بر شهيدان گريه كرد

آسمان با چشم خيس ابر و باران گريه كرد

اين جنايت را كدام انسان باوجدان ستود؟

راستی جرم شهيدان به خون غلطان چه بود؟

اين جنايت عمق كينه توزی صدام را

كرد ثابت بر امام و امّت مظلوم ما

اين جنايت مايه ی رسوايی صدام شد

روز استكبار هم تاريك مثل شام شد

اين جنايت ملّت ما را مصمم‌تر نمود

عزم ما را ز آهن و پولاد محكم‌تر نمود

ای كه قاب عكستان تصوير مظلوميّت است

نامتان عين شرف، عين شكوه و عزّت است

لحظه‌ای كه جسمتان در خاك پنهان مانده بود

چشم‌های بهبهان در زير باران مانده بود

وقتی از شرم زمين در خاك و خون پنهان شديد

سبز شد تقديرتان، پيش خدا مهمان شديد

گرچه تنها يادی از آن روز بر جا مانده است

نقشتان بر قاب دل‌ها خوب زيبا مانده است

شمع خاموشيد، اما شعله ور در يادها

نامتان را كوچه كوچه می‌زند فريادها

چار آبان گرچه دل‌ها بی سبب دلتنگ نيست

صفحه تقويم بی نام شما خوش رنگ نيست

تا ابد سجّاده دل غرق نجوای شماست

يادتان پيوسته در محراب دل اوراد ماست

حرمت خون شما را پاس می داريم ما

تا بمانيد و بماند نامتان در هر كجا

انتهای پیام
captcha