به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «معنویت به مثابه دانش مستقل» امروز چهارشنبه 20 مردادماه از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهریسیف، مدیر مؤسسه علمی- فرهنگی بهداشت معنوی برگزار شد. در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
امروزه مسائل معنوی بشر، روزافزون و بلکه ساعتافزون شده، یعنی دائماً مسائل جدیدی در حوزه معنویت مطرح میشود که پژوهشگران، آنها را در دسته مسائل معنوی بشر دستهبندی میکنند و در این قلمرو، به دنبال راه حل آن هستند و چون تعریف مشخصی از این نظم معنوی وجود ندارد، اندیشمندان حوزههای مختلف از الهیدان و جامعهشناس و حتی در حوزه علوم پرستاری و مراقبت و در بسیاری از صفحات علمی، درگیر این موضوع هستند و این باعث نوعی سردرگمی شده تا هیچ روششناسی یا پاسخ مشخص یا مبانی خاصی برای اینکه آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهیم، وجود نداشته باشد.
این تحیّر باعث سردرگمی دانشمندان شده و لذا دیدگاه مشخصی نیز وجود ندارد، لذا عدهای به ویژه در زمینه اندیشههای دینی و اسلامی منکر معنویت میشوند و میگویند راه حل مشکلات بشر در همین معارف و شریعت دینی است و نیازی به معنویت نیست. این فضایی است که هر روزه شاهد آن هستیم، اما به نظر میرسد میتوانیم قلمرو دانشی نوینی را شناسایی کنیم که این مسائل مرتبط با معنویت برطرف شود تا این مسائل در قلمرو مشخصی دستهبندی شوند.
تعاریف مختلفی از معنویت ارائه میشود و رشته اصلی پیوند این است که نوعی مواجهه با امر مقدس در این مسائل هست که فقدان آن گاهی باعث آسیبهای روحی میشود. جوهر اصلی مسائل معنوی بشر این است که انسان از مسائل مادی و عادی فراتر میرود و با حقیقتی فراتر از امور مادی و ظاهری و دنیوی مواجه و نوعی ادراک و مواجهه با امر معنوی را مشاهده میکند.
در فرهنگ اسلامی، ما میتوانیم معنویت را مشاهده کنیم. هر وقت درباره معنویت صحبت میکنیم و حتی تلاشها برای تعریف معنویت به نوعی به تعریف تجربههای معنوی بر میگردد و در واقع جستوجوی امر مقدس و ارتباط با خدا به معنای صحبت از تجربیات معیوب بشر است که حاصل شده است و به ترتیبی پای این تجربه در میان است. وقتی از تجربه معنوی صحبت میکنیم، در واقع سخن ما از نشانههای این تجربههای معنوی است و راهی نداریم غیر از اینکه با این نشانهها صحبت کنیم.
این نشانههاست که میتوانیم آن را دانش معنویت قلمداد کنیم. دانش از دل این نشانهها میآید و در حقیقت ما با دنیایی از کدها، دلالتها، درکها و تفاسیر مواجه هستیم و به شناسایی و طبقهبندی و نظریهپردازی درباره آنها میپردازیم و همین کار، دانش معنویت را شکل میدهد. این دانشی است که اکنون به آستانه تولد رسیده و بیشتر از این نمیتوان جلوی ورود آن به قلمرو علم را گرفت. این نشانهها با عشقهای سوزان معنوی، آرامش و گاهی اضطراب و افسردگی همراه است و انواع و اقسام نشانههای هیجانی و دردها و شناختها را به همراه دارد.
گاهی حس میکنیم حضوری همراه ماست و میتوانیم با وی گفتوگو کنیم و وارد این گفتوگو هم میشویم. به صورت استعاری هم میتوانیم در این زمینه صحبت کنیم، چراکه قرار است حقایقی ماورایی به زبان بیاید و آن رابطه نزدیک و صمیمی که گاهی قابل وصف است، به شیواترین روش ممکن بیان کنیم. گاهی در تنهایی گریه کرده و تنهایی خود را با وی در میان گذاشته و نیازهای خود را بیان میکنیم. این ارتباط و مواجهه قلبی برای لحظاتی انسان را لبریز میکند.
برخی از تحقیقات نشان میدهد تعداد زیادی از افرادی که قبلاً منکر اینگونه تجربیات متعالی بودهاند که آن را تجربیات عرفانی ملایم مینامیم، اما بعداً مواجهه با آن را گزارش کردهاند. معنویت دقیقاً درباره این موضوع صحبت میکند و موضوع آن شناخت تجربههای معنوی است.
واقعیت امر معنوی را در چند وجه میتوانیم مورد بررسی قرار دهیم. این واقعیت حداقل به دو صورت سالم و آسیبزا قابل شناسایی است. لحظاتی که وارد یک مناجات دلکش شده، به نهایت اضطرار میرسیم، خدا را صدا میزنیم، شاید گشایشی غیرمنتظره برای ما اتفاق میافتد، دست خدا را در زندگی میبینیم و شکرگزار میشویم. اینها تجربیات معنوی سالم است که آن مواجه را بدون پیچیدگی و پردهپوشی برای ما آشکار میکند. این واقعیت تجربه معنوی است.
این تجربیات گاهی هم به صورت آسیبزا بروز پیدا میکند؛ مثلاً مواقعی که دچار افراطگرایی شده و امور معنوی و روزمره زندگی را مطلق میکنیم نشان از تجربیات معنوی تحریف شده است. مثلاً عشقهای افراطی یا خدایان دروغین که انسان در زندگی میسازد و خیر و آرامش مطلق را از آنها طلب میکند، ناشی از تجربه معنوی است که در وجود فرد اتفاق افتاده است، اما در این شرایط، واقعیت تجربی او از واقعیت بالفعل معنوی وی جدا شده و این باعث میشود که مصادیق را گم کرده و ندانیم دنبال چه هستیم. این اتفاق به میزان زیادی بر ای ما رخ میدهد. حضرت امام خمینی(ره) در «چهل حدیث» مطلبی را بیان می کنند که بسیار جالب است و درباره فطرت به گونهای بحث میکنند که قبلاً درباره آن بحث نشده است. ایشان میگویند هرچه به انسان، قدرت و ثروت و کمالات مختلف بدهید، باز هم بیشتر میخواهد و فراتر از آن را میطلبد و این نهایت ندارد. حضرت امام(ره) میگوید این فطرت کمالطلب ماست و کمال مطلق هم فقط خداست. ایشان میفرمایند این خطای در تطبیق است و ما فرافکنی میکنیم، دچار خطا میشویم و پول و قدرت را جایگزین حقیقتی میکنیم که در جستوجوی آن هستیم. اینها تجربیات معنوی تحریف شده است و بسیاری از مشکلات ما انسانها در زندگی در همینجا به وجود میآید.
این هم بخشی از واقعیتهای معنوی است که بنده در نوشتههای مختلف تحلیل آن را بیان کردهام. معتقدم این واقعیات تجربیات معنوی میتواند موضوع یک دانش باشد، چراکه آنقدر گسترده است که حق داریم یک قلمرو با رویکرد دانشی به تجربیات معنوی برای آن تعریف کنیم. بنابراین ما یک واقعیت تجربهشده داریم که ممکن است همان تجربیات شیرین باشد که یک لحظه را به جاودانگی بیپایان تبدیل میکند و ما از آن لحظات بسیار شاد شده و ادراکات فوقالعاده جذابی پیدا میکنیم این میتواند تجربیات ناسالم هم باشد و به صورت خدایان دروغین در زندگی بشر خود را نشان دهد.
یک واقعیت معنوی بالفعل هم داریم که در زندگی معنوی ما نشانههایی بروز نداده، اما کاملاً در معرض است و در جریان آن هستیم. در شرایطی نیز یک نشانهای به میدان میآید، اما آمادگی آن شخص تجربهگر که نشانهها در معرض او قرار گرفته، به صورتی نیست که رابطه بین بیان و محتوا را تشخیص دهد و نقش نشانهگی را کشف کند. این سنخ از نشانهها، واقعیتهای معنوی بالفعل هستند. در بسیاری از مواقع نیز پیش آمده که در یک مناجات، سفر و... زمینه یک تجربه معنوی فراهم شده است.
سطح دیگر، آن رحمت الهی و حضور خداوند در زندگی ما در هر لحظه است که باعث میشود ادراکات و تجربیات معنوی داشته باشیم و فضای گستردهای از معنویت را برای ما ایجاد میکند و میتوانیم در جست و جوی کشف واقعیات هستیشناختی باشیم. این واقعیات هستیشناختی را میتوانیم با علم فلسفه و کلام کشف کنیم یا از طریق واقعیات تجربی به دست بیاوریم.
انتهای پیام