به گزارش ایکنا، در ادامه مجموعه درسگفتارهای عاشورایی که به همت موسسه آموزش عالی حوزوی امام خمینی استان فارس برگزار میشود، نشست بررسی مقاتل «مهیج الاحزان» و «فیض الدموع» شب گذشته، 17 مرداد، با سخنرانی، سعید طاوسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، برگزار شد.
متن سخنان این پژوهشگر تاریخ اسلام را میخوانید؛
بحث در باب مقتل «مهیج الاحزان» و «فیض الدموع» است. اما پیش از اینکه بخواهم به آنها بپردازم باید به مقتلنویسی در دوره قاجار اشارهای کنم. لازم است به عقبتر برگردیم و به عصر صفوی برسیم. در عصر صفوی مسائلی پیش آمد؛ مانند رسمیت یافتن مذهب شیعی در ایران و گسترش کمی و کیفی مجالس عزاداری. البته برخی مطالب را که برخی شخصیتها مانند دکتر شریعتی در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» مطرح میکنند قابل قبول نیست و با آن موافق نیستم. اینکه ما فکر کنیم یکسری چیزها پیش از صفویه نبود و پس از صفویه ایجاد شد صحیح نیست. از جمله مقاتل فارسی با ماهیت داستانی که متناسب با مجالس روضهخوانی و پیش از صفویه شکل گرفت.
اصطلاح روضهخوانی از کتاب «روضهالشهداء» نوشته ملاحسین واعظ کاشفی گرفته شده که اهل سنت بود، ولی گرایشهای صوفیانه داشت و پیرو طریقت نقشبندیه بود و مانند دیگر صوفیان جنبه حب اهل بیت(ع) را داشت. از این رو یک متن داستانی و ادبی در مورد مصیبتهای اولیا به فارسی نوشت که از نظر تولی و حب اهل بیت(ع) بسیار پررنگ است، اما تقریبا تبری ندارد و کاری به دشمنان و بنیامیه و ... ندارد. متن روضه الشهداء پیش از صفویه نوشته شد اما در دوره صفویه چنین متنهایی الگو قرار گرفتند و وقتی در مسئلهای کثرت تألیف را شاهدیم، کیفیت تا حدودی کاهش مییابد.
همین روند در دوره قاجار نیز ادامه یافت و در قیاس با دوره صفوی مطالب غیرمستند و تحریف در کتابها بیشتر شد. دوره قاجار را میتوانیم دوره انحطاط مقتلنویسی از حیث کیفیت محتوا بدانیم. گزارش داستانی را در روضهالشهداء شاهدیم و برخی از منابع دوره صفویه درباره آن مطلب نوشتهاند، اما در دوره قاجار به صرف روایت داستانی اکتفا نمیشود و پیرایهها بیشتر میشود. برای نمونه در اسرار الشهاده که نوشته فاضل دربندی در دوره ناصرالدین شاه است و در کتاب تذکره الشهداء از ملاحبیبالله شریف کاشانی آنچه به چشم ما میآید عجائب و غرائب و آمار غیرقابل قبول و به تعبیری گزافهگویی است؛ مثلاً شمار کشتهها به دست امام حسین(ع) و یاران ایشان به چند صد هزار نفر میرسد و اصلا با گزارشهای منابع اولیه قابل جمع نیست.
برای نمونه، در اسرار الشهاده آمده است که فقط به دست مبارک حضرت ابوالفضل العباس(ع) بیست و پنج هزار نفر کشته شدند و مؤلف دفع دخل مقدر کرده است؛ یعنی اگر میخواهید اشکال وارد کنید که کشتن این تعداد آدم از سوی یک نفر بیش از یک روز وقت میگیرد، در پاسخ گفته است که روز عاشورا هفتاد و دو ساعت بود و مانند روزهای عادی نبود و او از پیش خواسته پاسخ این اشکال را داده باشد. این فضا از فضای تاریخ فاصله میگیرد و حتی با توجیهاتی مانند تسامح در ادله سنن نیز نمیتواند درست باشد.
رویکرد اصلی و جریان اساسی مقاتل در دوره قاجار این است که اینها واقعه عاشورا و حرکت سیدالشهداء(ع) را از باب تراژدی، مصیبت، فاجعه و غم دیدهاند و حتی در اسامی این مقتلها نیز این امر نمایان است؛ به تعبیر استاد مطهری، یکی از تحریفات مهمی که درباره عاشورا مطرح شده که کلان و مبنایی بوده این است که عاشورا به یک تراژدی منحصر شده است و بدینمعنا نیست که عاشورا مصیبت نیست که قطعاً هست، بلکه بدین معناست که آیا عاشورا ابعاد دیگری نداشته و آیا نمیشد که به عاشورا به نحو دیگری نگاه کرد؟ استاد مطهری میگوید که عاشورا پیش و بیش از هر چیز حماسه است.
این بزرگترین حماسه تاریخ اسلام است، اما چنین نگاهی در مقتلهای دوره قاجار وجود نداشت. ممکن است کسی به ذهنش برسد که این حرفها جدید و متأثر از فضای انقلاب اسلامی و یا فضای روز جهان شکل گرفته است، اما اینطور نیست؛ چون در مقاتل کهن و نزدیک به واقعه عاشورا و در اندیشه بزرگان شیعه، مانند شیخ مفید، عاشورا واقعهای سیاسی محسوب میشد که از جنس نهضت بود و تاریخسازی کرد و اینطور نبود که از ابتدا نگاه به عاشورا صرفاً تراژدی باشد، بلکه این نگاه در دوره صفوی غالب شد و در دوره قاجار به اوج رسید، زیرا عزاداری یک حرکت با ارزش سرکوبشده بود؛ یعنی در دوره حکومتهای سنی، شیعیان نمیتوانستند به راحتی عزاداری کنند و این موانع در دوره صفوی و قاجار وجود نداشت و مجالس عزاداری گسترده شد. این نگاه تا امروز ادامه داشته و اگر انسان در هیئتها بگوید که عاشورا سراسر زیبایی بود، ممکن است برخورد تندی کنند. در حقیقت، نگاه حماسی ادامه «ما رایت الا جمیلا» است.
اگر به اسامی مقاتل قاجار نگاه کنید، در آنها اشک، گریه، حزن، مصیبت، بلا، ابتلا یا ترکیب آنها وجود دارد. مثلا «بحر البکاء فی مصائب المعصومین النجباء». همچنین گریاندن موضوعیت داشت و این موجب گونهای از تسامح در نقل اخبار شد؛ یعنی انواع توجیهها مطرح شده تا اخبار بیشتری مطرح شود. جالب این است که سطح آسانگیری اینها در نقل اخبار با هم متفاوت است و برخی در این دوره به این مطلب رسیدند که آسانگیری از حد گذرانده شده و چیزهایی گفته میشود که نباید بیان شود و اینها ضد عقل یا موجب وهن است.
بنابراین، ما شاهد اولین نگاهها و تلاشها برای پالایش اخبار در زمینه عاشورا در این دوره هستیم، اما نباید فکر کنیم کسی که قصد اصلاح و پالایش داشته، نگاهش مانند نگاه استاد مطهری یا محدث نوری بوده است؛ یعنی چهبسا برخی منابع در دورههای بعدی از اضعف منابع شمرده شدند و تلاش شد که کنار زده شوند. در دوره قاجار حتی کسانی که اعتقاد دارند نباید هر چیزی را گفت، اما به همان منابع ضعیف استناد میکنند و بر آنها مهر معتبر زده میشود.
در باب کتاب «مهیج الاحزان» باید بگویم که این کتاب در دسترس بوده و چاپ شده است. چاپ سنگی آن در فضای مجازی هست که برای دوره قاجار است. این مقتل به زبان فارسی نوشته شده و مؤلفش محمدحسن بن محمد علی یزدی حائری، متوفای پس از 1242 است که فقیه و عالم دوره قاجار بود. بنابراین این کتاب مقدم بر کتاب «مخزن البکاء» است که در 1256 نوشته شد و علت این است که مهیج الاحزان در سال 1237 تألیف و در دوره قاجار چاپ شد. یک مقدمه و چهارده مجلس دارد و در تمام مجالس اشعاری را آورده است و نوع تنظیم کتاب نشان میدهد که برای استفاده در مجالس عزاداری است.
نکته جالب این است که میگوید نقل اخبار ضعیف در ذکر مناقب و فضائل روا نیست و استناد برخی علما به قاعده تسامح در ادله سنن باطل است. قاعده تسامح میگوید که در امور مستحب و مکروه نیاز نیست که سند روایت صحیح باشد؛ چون به حساسیتِ واجب و حرام نیست. البته برخی علما این قاعده را قبول ندارند و میتوان حضرات آیات سیستانی، شبیری و خامنهای را مثال زد. آنهایی که این قاعده را قبول دارند میگویند که چه ربطی به مقتل و تاریخ دارد؟ چون آنجا فرد میخواهد عملی را انجام دهد و به دنبال حجت است، اما در تاریخ به دنبال امر واقع است و با تسامح امر واقع ثابت نمیشود. بنابراین چه این قاعده را قبول کنیم یا خیر، از نظر مؤلف «مهیج الاحزان»، این قاعده ربطی به عاشورا و تاریخ اسلام ندارد. در ادامه میگوید که اخبار ضعیف را نباید بگوییم، اما اخبار ظنی را که در مورد صحت آنها تردید داریم، مشروط بر اینکه به کذب منجر نشود، میتوان نقل کرد.
خروجی این مبنا این است که برخی اخبار که در کتاب ایشان نقل شده قابل قبول نیست. مثل داستان شیر و فضه که اصلا فضه خادمه در زمان عاشورا زنده نبود.
کتاب دیگری که باید به آن بپردازیم «فیض الدموع» اثر محمد ابراهیم نواب تهرانی رازی، مشهور به بدایعنگار، است و این لقب متناسب با ایشان است؛ از این حیث که نثر زیبایی دارد. نخستین نسخه کتاب برای سال 1283 است که محمدرضا کلهر آن را کتابت کرد. چهبسا این کتاب در پس تأکید آثاری چون «مهیج الاحزان» برای اصلاح منابع عاشورایی نگاشته شد و در دوره قاجار از بهترین مقاتل محسوب میشود و حجم مفصلی ندارد؛ چون نقل مفصل موجب وارد شدن اخبار غیرصحیح میشود. همچنین مؤلف به لهوف توجه خاصی داشت. در کتاب فیض الدموع با همه محاسنش، اخبار مشکلدار هم وجود دارد و در برخی از مواضع حساس مقتل، مانند شهادت حضرت قاسم(ع)، مؤلف از کتاب «روضهالشهداء»، کیفیت شهادت را نقل میکند که نقل «روضهالشهداء» درباره کیفیت شهادت حضرت قاسم(ع) معارض یا مخالف با جمیع منابع قبلش است و این در آن موضع خودش را نشان میدهد.
انتهای پیام