به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدمفید حسینی کوهساری، عضو هیئت علمی جامعة المصطفی(ص) العالمیة، جمعه شب، 4 اردیبهشتماه، در سلسله نشستهای تفسیر موضوعی و معارفی قرآن که به همت مؤسسه بینالمللی حکمت برگزار میشود، با موضوع «زندگی و مردگی در قرآن» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
ما در قرآن با یک پدیده و مفاهیمی مواجه هستیم که میگویند انسانهایی که اطراف ما زندگی میکنند، اگرچه دارند نفس میکشند، اما همه آنها زندگی حقیقی قرآنی ندارند و خیلی از اینها زندگان مرده هستند و یا در دوره کودکی خود به سر میبرند و یا جانشان با یکسری نقصها روبهرو است و یا رشد آنها کاریکاتوری است و یک قسمت بدنشان صرفاً رشد کرده است. انسانها میتوانند در عقلانیت خود زندگی داشته باشند، برخی هم میتوانند در غیر عقلانیت زندگی کنند، همچنین میتوانند حیات اجتماعی داشته باشند یا خیر و این خیلی مهم است که بدانیم قرآن خود را کتابی معرفی میکند که قرار است به همه انسانها زندگی ببخشد. این یعنی ما همواره میتوانیم بزرگتر شویم و توانهای ما میتواند مستعدتر شود و خیلی از مشکلات ما به این دلیل است که هنوز این ظرفیتهای وجودی ما رشد نکرده و خیلی از ما در دوران کودکی خود به سر میبریم.
همان طور که انسان مریض توانایی کار کردن ندارد، روح و جان ما نیز همین طور است که خیلی اوقات توان لازم را ندارد، چون ابعادی از زندگی خود را فراموش کردهایم. در اینجا باید دید آیا این مجموعه ظرفیتهای زندگی را میتوان در قالبی قرار داد و این قالب مفهومی میتواند کمک کند تا مجموعه ظرفیتهای خود را بشناسیم یا خیر.
در قرآن کریم شاید قریب به بیست شاخص برای یک فکر زنده و برای حیات عقلی بیان شده است. تفکری در قرآن یک تفکر زنده است که اولاً عبرتآموز باشد و زمانبین و آیندهنگر باشد؛ یعنی نه در گذشته متوقف شود و نه در امروز و آینده. تفکری که ضد خرافات باشد، تفکری که حقمدار باشد و توان دیدن اولویتها را داشته باشد. خیلیها نمیتوانند تشخیص دهند اولویت کار آنها چیست. در قیام امام حسین(ع) نیز خیلی از مؤمنین گفتند میخواهیم به سفر حج برویم که کارشان هم خوب بود، اما تشخیص ندادند که اولویت آنها چه بود و عدم همراهی امام(ع)، محصول این بود که اطرافیان امام(ع) نتوانستند اولویت را تشخیص دهند. تفکر نقاد، تفکری که از تجارب دیگران بهره میبرد و همواره پویا است نیز یکی دیگر از موارد است.
در قرآن داریم که میفرماید: در قرآن برای کسانی که سؤالکننده هستند آیات فراوانی وجود دارد. همچنین تفکری حیاتبخش است که همراه با تفکر و تعمق است. همچنین این تفکر مقلد نیست، به آینده خوشبین است و همچنین در دیدن حقایق و در تحلیلها انگیزههای شخصی خودش را دخالت نمیدهد و حقیقت را صادقانه میفهمد و بیان میکند. اینها شاخصهایی از حیات عقلی در قرآن است.
یک نکته دیگر در باب حیات قلبی و عاطفی ما است. در قرآن در مورد قلب که مرکز ادراکات ما است، نزدیک به بیست تعبیر و بیست لایه داریم؛ یعنی یک طیفی از حالات قلبی را داریم. برای نمومه قلب سلیم، قلب منیب، قلب وجل، قلب مطمئن، قلب مریض، قلب مطمئن، قلب متکبر، قلب گناهکار، قلب سنگدل، قلب غافل و قلب قفل در قرآن اشاره شده است. در خصوص حیات قلبی نیز با یک طیفی مواجه هستیم که ممکن است قلب ما با چالشهای مختلفی روبهرو شود و ممکن است قلب ما دچار شک و تردید شود که همه اینها مربوط به لایههای حیات قلبی ما است.
اما نکته دیگر که باید بدان پرداخت این است که ببینیم ما چند عامل داریم که عوامل زندگی ما را تشکیل میدهند. در قرآن خدا میفرماید ما شما را از یک جسم و جانی درست کردیم. جسم انسان یک غرایضی دارد که این تمایلات و تواناییهای جسمی مربوط به جسم ما هستند و یک روحی هم داریم که این روح نیز یک تواناییها و یک نیروهایی دارد. آن چیزی که مربوط به جان ماست، توسط خدا به صورت خلاصه بیان شده که با یک فطرت خدایی آفریده میشود. فطرت یعنی ما وقتی به دنیا میآییم، مانند یک تخته سفید نیستیم که هر طور بخواهیم روی تخته جان خود بنویسیم. ما با یک ظرفیتهایی به دنیا میآییم، مانند دفترهای نقاشی که نقاشی به صورت کمرنگ وجود دارد و لازم است خطها پررنگتر شود.
بنابراین خدا ما را با یک نقشه اجمالی خلق میکند که اگر در این استعدادهای خود حرکت کنیم بهترین نوع زندگی را برای خود به ارمغان میآوریم. این فطرت هستههای زندگی ما است. ما یکسری فطرتهایی داریم که فطرتهای فردی ما است؛ یعنی خدا که ما را خلق کرده، ما یکسری گرایشات و تمایلاتی داریم که فطرتهای فردی هستند. شهید مطهری میگوید ما یک فطرت فردی و یک فطرت خانوادگی داریم؛ یعنی انسان وقتی در کانون خانواده قرار میگیرد و با اقوام و فرزندان خودش یک جامعه کوچک را تشکیل میدهد، یک گرایشهایی دارد. یکسری گرایشاتی هم دارد که در اجتماع فعال میشود؛ یعنی در دایره یک ملت شکوفا خواهد شد. همچنین برخی از گرایشها نیز در پهنه جهانی فعال میشود.
شهید مطهری میگوید اگر انواع گرایشهایی که در بعد فردی داریم را بخواهیم جمع کنیم، به پنج مورد میرسد؛ یکی اینکه همه به دنبال حقیقت هستند. بخش دیگر مربوط به زیباییطلبی انسان است که انسان میخواهد زیبایی را خلق کند و یا چیزهای زیبا را فرا بگیرد که این گرایش زیباییطلبی منشأ انواع و اقسام هنرها شده و در طول تاریخ نمیتوان انسانهایی دید که علاقهای به زیبایی نداشته باشند. گرایش سوم که جزو گرایشهای ذاتی و مهم انسانها است؛ گرایش به چیزهای جدید.
انسانها دنبال چیزهای جدید هستند و این خودش منشأ شکلگیری انواع خلاقیتها شده است و شهید مطهری میگوید همه انسانها به دنبال خلاقیت هستند که محصول آن میشود انواع صنایع و تولیداتی که در طول تاریخ بوده است. گرایش دیگر فضیلتخواهی است که انسانها به دنبال فضائل و امور اخلاقی هستند و انسانها حتی کارهای زشت خود را نیز توجیه میکنند و اینجا نیز این دستمایه انواع مکاتب اخلاقی در عالم شده و انواع کتب و ... نوشته شده و گرایش پنجمی که دستمایه تمام گرایشات فطری ما است، عشق و کمالطلبی است. انسانها عشقی دارند که از بین نروند و به دنبال کمال یافتن هستند و هیچوقت متوقف نمیشوند.
اگر میخواهیم بدانیم چقدر زنده هستیم باید نسبت خود را با این مقولات ببینیم که چقدر با حقایق عالم و علوم مرتبط هستیم و چقدر به دنبال زیباییها هستیم و تا چه میزان خلاقیت و اخلاق داریم و به دنبال عشق و محبت میرویم. اینها هستههای اصلی گرایشات فطری ما را تشکیل میدهند. قرآن میگوید یکسری هستههای زندگی خانوادگی نیز داریم، لذا در اینجا ما گرایشهایی نظیر عشق به دیگران را داریم؛ یعنی انسانی که خودش را دوست دارد، وقتی با خانواده روبهرو میشود به دیگران محبت میکند و عشق به فرزند پیدا میکند. اینجا اگرچه دارد از خودش میگذرد، اما این توجه به دیگران برای خودش زندگی میآورد.
گرایش دیگر، احساس انس انسان با دیگران است. انسان نسبت به اطرافیان خود غیرت دارد و همچنین از حیا برخوردار است و برای محبت و عشق خود یک حریمی قائل است و با هر کسی ارتباطهای عاطفی و انسش را تنظیم میکند.
همانطور که جسم ما رشد میکند، جان ما نیز فطرتی دارد که مجموعهای از ویژگیهای فردی، خانوادگی و اجتماعی و جهانی هم دارد که هستههای وجودی ما است به اندازه تمام این بذرها و هستهها میتوانیم زندگی داشته باشیم و قرآن آمده تا به ما یاد بدهد چطور این ظرفیتهای زندگی خود را فعال کنیم و چه کار کنیم تمام اعضا و جوارح ما رشد پیدا کند و این طور نباشد که فقط چشم ما ببیند، اما گوش ما نشنود. این فطرتی که ما داریم کف وجود ما است و زندگی قرآنی با یکسری ظرفیتها و بذرها شروع میشود و خدا میگوید فطرت شما خدایی است و هر آن چیزی که در عالم هست وصل به خدا است که بینهایت است و اگر هستههای وجودی ما به خدا متصل شود، تا بینهایت میتوانیم رشد کنیم.
انتهای پیام