17 دسامبر 1926 در یکی از روستاهای مصر کودکی متولد شد که سالها بعد از همان روستا صدای تلاوت قرآن را به گوش جهانیان رساند و تأثیر شگرفی بر جریان تلاوت مصر و ایران گذاشت. این قاری شهیر محمود علیالبنا(1926- 1985) نام دارد که مصطفی اسماعیل او را «مولای خود» نام مینهد. به منظور گرامیداشت این قاری و زنده کردن سبک تلاوت و یادآوری ویژگی شخصیتی ایشان با علیاکبر حنیفی، قاری و داور بینالمللی قرآن کریم، به گفتوگو نشستیم. حنیفی یکی از قدیمیترین قاریان و مدرسان قرآن در کشورمان است که بر بسیاری از قاریان نسل جدید حق استادی بر گردن دارد. او در این گفتوگو به بیان نکاتی کمتر شنیدهشده درباره محمود علیالبنا میپردازد.
آنچه در این گفتوگو میخوانید:
ایکنا ـ چه ویژگیهایی باعث شد که صدای محمود علی البنا ماندگار شود؟
از طنین صدای ایشان شروع میکنم که مهمترین ویژگی صوت است، در طنین صوت تمام اعضای مشکله صوتی وجود دارد. اعضای مشکله صوتی یعنی هیکل صوت که به چند عامل بستگی دارد: ارتفاع، شدت، انعطاف(محل وقوع تحریرها) و وضوح(نقاوت و صافبودن صدا). این چهار عامل مجموعاً با هم کار میکنند. طنین ترکیبی از این عوامل است و استاد محمود علی البناء از طنین عالی برخورد بود. در باب ارتفاع، یک انسان کاملالصوت کسی است که 24 درجه صوتی داشته باشد، این 24 درجه صوتی، سه اکتاو هستند. اکتاو اول، درجه اول تا هشتم، اکتاو دوم درجه هشتم تا شانزدهم و اکتاو سوم، درجه هشتم تا بیستوچهارم است. به اکتاو اول، صدای بم میگویند و به اکتاو وسط، صدای متوسط(باریتون) و به اکتاو سوم، صدای زیر(تِنور) گفته میشود. حنجره انسان بیش از سه اکتاو نمیتواند اجرا کند. هر اکتاو هم دو دانگ است، یعنی هر چهار درجه صوتی یک دانگ است. البته در زبان عربی، دانگ را جنس میگویند. لحن یعنی همین ترکیب اجناس.
لذا انسان کاملالصوت شش دانگ صدا دارد، اما لزوماً همه انسانها کاملالصوت نیستند، مثل قد انسان که بعضیها نزدیک دومتر قد دارند ولی همه از چنان قدی برخوردار نیستند، در یک قرائت تخصصی و برجسته، کوبنده، تألیفدهنده، خوشایند و تأثیرگذار به دو اکتاو صدا نیاز داریم. از درجه اول تا چهارم اصلاً صداهای لحنی و خوشایند نیستند. کسی به این دانگ اول کاری ندارد، گاهی اوقات یک لحظه در تلاوت قاری ممکن است به این دانگ وارد شود ولی کسی از این درجات(اول تا چهارم) شروع نمیکند. تلاوت قاریان معمولاً از ابتدای دانگ دوم(درجات چهارم، پنجم یا ششم) شروع میشود اما استاد محمود علیالبنا معمولاً از درجه هشتم یا نهم شروع میکند.
صداهای بمِ محمود علیالبنا در درجات هشتم و نهم صوتی خود را نشان میدهد. طه عبدالوهاب میگوید: ایشان صدایش باریتون است، یعنی قدرت و زیبایی صدایش در باریتون(صداهای متوسط) و قرار قرائت است. قرار قرائت یعنی آنجایی که شما نغمه را شروع میکنید که در اصطلاح موسیقی به آن گام تونیک و عرب به آن درجه رکوز میگوید. رکوزِ محمود علیالبنا در ابتدای اکتاو دوم است. وقتی میخواهد اوج بگیرد و جواب را بخواند، صدا را دچار انخفاض (واردکردن صدا وارد بینی و بسته خواندن) میکند. یعنی در این درجهها به زیبایی باریتون نمیخواند و طنین و طابع صدا(طبیعیت صدا) تغییر میکند. گرچه از نظر من همین انخفاض صدای محود علیالبنا بسیار جذاب است. یکی شاید بعضی قاریان این نکته را ضعف او تلقی کنند اما به عقیده و نظر من، زیباست چون حُزن نشان میدهد و گویی، بغض گلویش را گرفته است. ایشان در حقیقت دو اکتاو را میخواند، یعنی اکتاو دوم و سوم اما در اکتاو سوم انخفاض صدا نشان میداد که به نظر من، زیبا و جذاب بود.
خفض یکی از فنون پیشرفته صوتی است که همه قاریان برجسته مصری از آن به نحوی استفاده میکنند تا در پردههای بالا فشار را بر صوت و حنجره کم کنند اما قاریان ایرانی کمتر از آن استفاده میکنند چون اکثراً به ماهیت این فن{و چگونگی استفاده درست از آن} آشنا نیستند. خفض یک حالت روحانی، معنوی و بُغضی به صدا میدهد که خوب است همه آن را یاد بگیرند و از آن استفاده کنند.
ایکنا ــ این قاری شهیر تلاوت را با الهام از کدام قاریان پیش از خود آغاز کرد و از سبک چه کسانی متأثر بود؟
محمود علیالبنا از نظر سبکی با طریق مرحوم استاد محمد رفعت و محمد سلامه شروع کرد که قاریانی با صداها و تنغیم عجیب بودند و هنوز هم مفاخر جهان افتخار میکنند که بتوانند یک آیه را مثل رفعت بخوانند، مرحوم غلوش یا مرحوم حصان افتخار میکردند که کلی تمرین کردهاند و توانستهاند یک آیه را مثل رفعت بخوانند. محمود علیالبنا با تقلید از رفعت و سلامه شروع کرد اما خودش صاحبسبک شد. به گونهای که اگر طبق اظهار نظر برخی کارشناسان، 12 قاری عالی و ممتاز در سطح جهان اسلام در نیمه اول قرن بیستم(از 1900 تا 1950 میلادی) وجود داشته باشد، یکی از آنها محمود علیالبنا بود.
ایکنا ـ آیا از نظر خشوع و حزینخوانی میتوان محمود علی البنا را همردیف منشاوی دانست؟
تلاوت قرآن نه موسیقی است و نه نوحه. تلاوت قرآن چون ساز و ریتم ندارد همه نغماتش محزون محسوب میشود اما اذعان دارم که میتوان تلاوت را به سه سطح محزون، محزونتر و محزونترین تقسیم کرد
در ابتدا باید توضیحی درباره خشوع و حزینخوانی توضیح دهم، خشوع مفهومی بسیطتر از حزن است، چراکه حزن تنها یک مؤلفه از خشوع تلاوت محسوب میشود و عوامل دیگری همچون توجه به معنا، طهارت قاری و ... در خشوع دخیل است. اما درباره حزن مایلم این توضیح را بدهم که همه نغمات قرآن(از صبا و بیات گرفته تا سهگاه و حجاز) همه محزون هستند، یعنی تلاوت قرآن اساساً محزون است. این تلقی اشتباه است که فکر کنیم نغمات سهگاه یا حجاز شاد هستند و مثلاً صبا، محزون. همه نغمات قرآنی محزون هستند و از دو مورد عاریاند: ریتم و ساز.
در حالی که دو شاخصه اصلی موسیقی، ابزار ساز و ریتم(عاملی که سازها با آن هماهنگ میشوند و مخاطبان همراه با آن دست میزنند) هستند. اگر این شاخصه از موسیقی گرفته شود تقریباً چیزی باقی نمیماند و به عکس اگر این دو نکته وارد تلاوت شود، از تلاوت چیزی باقی نمیماند. تلاوت یعنی این نوع از خوانش خوشایند که ساز و ریتم ندارد، تلاوت قرآن نه موسیقی است و نه نوحه. تلاوت قرآن چون ساز و ریتم ندارد همه نغماتش محزون محسوب میشود اما اذعان دارم که میتوان تلاوت را به سه سطح محزون، محزونتر و محزونترین تقسیم کرد.
آنچه منشاوی ارائه میدهد محزونترین و خاشعانهترین نوع تلاوت است و محمود علیالبنا هم در برخی تلاوتهای خود به آن سطح از حزن نزدیک شده اما به طور کلی کار منشاوی در حزن و خشوع بالاتر است. بالاخره هر قاری در یک ویژگی بیشتر شاخص بوده است، مثلاً منشاوی در حزن و خشوع خیلی شاخص بود و عبدالباسط در ارتفاع و وضوح صدا.
ایکنا ــ درباره ویژگیهای تلاوت و تنغیم(نغمهپردازی) محمود علیالبنا به چه نکاتی میتوان اشاره کرد؟
لحن به دوپارچه تقسیم میشود: اول، لحن بیانی که عرب به آن لحنُالادا و به قاری، مُؤَدّی یا المؤدی للقرائة(اداکننده قرائت) میگویند، یعنی کسی که تجوید و معنا را کامل ادا میکند. دوم، لحن مقامی و موسیقایی است که مربوط به آهنگها و نغمات است. آنچه در خود قرآن به آن اشاره شده، لحن بیانی است: وَ لَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِالْقَوْل(سوره محمد، 30)، یعنی منافقان و کافران را میتوانی از لحن صحبتکردنشان بشناسی. این لحن بیانی خیلی مهارت لازم دارد و انتقال معنای آیات عمدتاً با آن انجام میشود.
محمود علیالبنا در لحن بیانی، استاد بود. یک بار که او در یکی از استانهای مصر سوره نازعات را تلاوت میکرد به آیه «أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِالسَّمَاءُ بَنَاهَا» رسید، یکی از مستمعان که بسیار به وجد آمده بود، فریاد کشید و او را قسم داد که این قسمت را تکرار کن. محمود علیالبنا، هفتبار آن قسمت را تکرار کرد و هر بار به گونهای بیان کرد، که معنا هفت حالت و تصور مختلف به خود گرفت. تثقیل بحثی است که در لحن بیانی بسیار مهم است.
ایکنا ـ تثقیل همان آکسان است؟
من اکیداً توصیه میکنم که از لفظ انگلیسی آکسان استفاده نشود و از الفاظی فنی و تخصصی که در سنت اِقراء وجود دارد(یعنی آنچه سینه به سینه از پیامبر(ص) به ما رسیده است) استفاده کنیم. حتی اصطلاح عربی نَبر نیز که خیلی در تلاوت مشهور است، در سنت اقراء جایگاهی ندارد. به جای آکسان و نبر از تثقیل استفاده کنیم. آکسان آشکارا یک اصطلاح موسیقی هم هست و انتقادی که بعضی اساتید و قاریان دارم این است که اصطلاحات موسیقی را وارد قرآن نکنید.
ایکنا ـ از نظر لحن مقامی عملکرد محمود علیالبنا را چطور ارزیابی میکنید؟
تلاوت محمود علیالبنا را «القای منغم جاف» میگویند، یعنی چون کمتحریر و کمانعطاف میخواند، نغمهپردازی او را القای منغم جاف(خشک) نام نهادهاند
از نظر لحن مقامی قاریان را میتوانیم به سه گروه تقسیم کنیم: اول، قاریانی که در تلاوت تحقیق مطلقاً تحریر و ترعید(از ریشه رعد، لرزاندن صدا) ندارند یا خیلی کم دارند، دوم، قاریانی که به میزان متوسط از تحریر استفاده میکنند و سوم، قاریانی که پرتحریر هستند. حصان، محمدرفعت، حصان و عمران از جمله قاریان پرتحریر هستند که مثل چشمه از آنها تحریر میجوشد. محمود علیالبنا جزء قاریان کمتحریر است و نمونه بسیار خوبی محسوب میشود برای کسانی مثل من که صدایشان کمتحریر است. او جزء برترین قاریان جهان اسلام بود اما تحریر کمی داشت. بعضی افراد در تلاوت سرخورده میشوند چون نمیتوانند زیاد تحریر بزنند، در حالی که با وجود تلاوتهای محمود علیالبنا سرخوردگی بخاطر کمبودن تحریر در تلاوت جایی ندارد.
اما درباره تنغیم(نغمهپردازی)؛ تنغیم مؤلفهای است که در موسیقی ایران و جهان وجود دارد و به آن در اصطلاح موسیقایی رتوریک میگویند. تلاوت محمود علیالبنا را «القای منغم جاف» میگویند، یعنی چون کمتحریر و کمانعطاف میخواند، نغمهپردازی او را القای منغم جاف(خشک) نام نهادهاند. محمود علیالبنا در تنغیم یک ویژگی دارد که قاریان دیگر عموماً ندارند، او تقریباً همه مقامها را تلاوت میکرد. همچنین علاوه بر قرار تلاوت، جواب و خیلی اوقات، جوابالجواب را هم میخواند، در حالی که قاری مطرحی همچون طبلاوی عموماً دو، سه مقام بیشتر نمیخواند و به جوابالجواب نزدیک نمیشد.
ایکنا ـ از نظر شخصیتی چه نکاتی درباره محمود علیالبنا قابل ذکر است؟
او در روستای شبرا در استان منوفیه مصر بزرگ شد و کشاورززاده بود. او از 6 سالگی حفظ قرآن را در مدرسه احمدی روستای شبرا شروع کرد. محمود علیالبنا شبها محفوظات قبلی خود را مرور میکرد و آیاتی را که باید فردایش به استاد ارائه میداد، حفظ میکرد. چون استاد هر روز از شاگردان سؤال میکرد. ببینید! قرآن اینگونه در مصر پیشرفت کرد! اگر زحمات اساتید گمنام و پرکار در دل روستاهای مصر نبود، شخصیتهایی مثل محمود علیالبنا تربیت نمیشدند.
محمود علیالبنا میگوید: «یکبار با وجود اینکه که خیلی محفوظاتم را خوب ارائه دادم، استاد مرا تنبیه کرد. با گریه به خانه آمدم و به مادرم شکایت کردم. مادرم با خنده گفت: من به استاد گفتم که تنبیهت کند، چون درست است که تکالیفت را انجام دادهای اما احساس کردم که تمرکز نداری و وقتی به مزرعه میرویم چنان به بازی مشغول میشوی که از قرآن غفلت میکنی»، من نمیخواهم تنبیه کودک را برای این منظور تأیید کنم، هرگز! چون بالاخره کودک باید بازی کند، اما میخواهم یادآوری کنم که موفقیت قاریان بزرگ تا حد بسیاری مرهون حساسیتهای پدر و مادرشان بوده است. نقش خانواده در تربیت قرآنی بسیار مهم است.
اگر زحمات اساتید گمنام و پرکار در دل روستاهای مصر نبود، شخصیتهایی مثل محمود علیالبنا تربیت نمیشدند. موفقیت قاریان بزرگ تا حد بسیاری مرهون حساسیتهای پدر و مادرشان بوده است. نقش خانواده در تربیت قرآنی بسیار مهم است
محمود علیالبنا خیلی متدین و خیلی به قرآن وفادار بوده است، تمام عمرش را از طفولیت تا مرگ در راه خدمت به قرآن مصروف کرد. او در روستای شبرا که محل تولدش بود، مسجدی به نام محمود علیالبنا تأسیس کرد، خودش امام جماعت آن مساجد و هر صبح و ظهر و شب در آن به تلاوت میپرداخت. پسرش، احمد در یکی از مصاحبهها گفته است: «یک روز به بیمارستان برای عیادت پدرم رفتم، به من گفت برایم قرآن بخوان، با اینکه میدانست من قرائت بلد نیستم اما میخواست قرآن بشنود، من برای او آیات سوره فجر را خواندم و رسیدم به آیات یا ایتها النفس المطمئنه ... ناگهان دیدم که پدرم در حال فوت قرار دارد، لذا مکث کردم، پدرم گفت پسرم توقف نکن، ادامه بده. ایشان فردا صبح دار فانی را وداع گفت».
احمد همچنین میگوید: «بعد از وفات پدرم، یکی از دوستان ایشان به من گفت چرا راه پدرت را در تلاوت ادامه نمیدهی؟ شب آمدم خانه و مادرم هم گفت که حتماً باید راه پدرت را ادامه دهی. من تاجر بودم و فکر نمیکردم واقعا قرائت را یاد بگیرم. شب وقتی خوابیدم در خواب دیدم که در چاه افتاده و فریاد استغاثه بلند کردهام، پدرم دست مرا گرفت و از چاه کشید بیرون. مادرم گفت من هم دیشب پدرت را خواب دیدم که دو پیراهن به من هدیه داد و گفت یکی از آنها را به احمد بپوشان، این خواب باعث شد که به عرصه تلاوت وارد شوم». الان احمدمحمودعلیالبنا از قاریان مصر است. خانواده محمودعلیالبنا یک خانواده بسیار قرآنی و تأثیرگذار در {عرصه تلاوت} جهان اسلام محسوب میشوند.
ایکنا ـ برای کسانی که میخواهند از تلاوت علیالبنا برای تقلید بهرهمند شوند چه پیشنهادی دارید؟ کدام تلاوتهای ایشان را گوش کنند؟
هیچ فرقی ندارد، همه تلاوتهای او قابل استفاده است، هر کسی با هر استعدادی، چه استعداد پایین و چه استعداد بالا، با ایشان شروع کند، به نظر من انتخاب خوبی انجام داده است. چراکه تقلید از محمود علیالبنا آسانتر است و اساساً تقلید باید از کار آسان و تمرینپذیر باشد. من یک روز با استاد اقراء خودم، استاد شیخ محمد فهمی عصفور که اجازه قرائت حفص و ورش را از ایشان دارم، بحث میکردیم. چون قدرت تنغیم شیخ عصفور ضعیف است، به ایشان پیشنهاد کردم از تلاوت محمود علیالبنا تقلید کن، خواندن نغمات را یاد میگیری و چون کمتحریر است دچار مشکل نمیشوی و زود هم یاد میگیری. ایشان به پیشنهاد من استماع و تقلید از محمود علی البنا را شروع کرد، هفته بعد که من را دید گفت تلاوت او واقعاً {از جهت آموزندگی مثل} مدرسه است! مرحوم مصطفی اسماعیل درباره محمود علیالبنا به این مضمون گفته بود:«مولای من، محمود علیالبنا قرآن را کمانُزِل – آنگونه که نازل شده است- میخوانَد».
ایکنا ـ در حال حاضر جریان تلاوت را در کشورمان چطور ارزیابی میکنید؟ تلاوت در ایران به کدام سمت میرود؟
الان مشخص نیست که قرائت قاریان، تقلیدی است؟ یا ترکیبی؟ یا تدوینی؟ کدام است؟ همه را مثل نخود و لوبیا و رشته در دیگ بزرگی میریزیم و میگوییم بفرمایید آش! مسابقات را هم به این شکل برگزار میکنیم
ما تلاوت را برای خودمان درست تعریف نکردهایم. قبل از انقلاب که تکلیفمان مشخص بود. چیزی نبود. قبل از سال 1340 یک نفر هم در ایران قاری{با سبک نوین} نبود. از سال 1349 مسابقات قرآن را توانستیم در کشور پیریزی کنیم. اگر مثلاً در سال 1355 در مسابقات سراسری قرآن کشور شرکت میکردید میدیدید عموم شرکتکنندگان به همان روش سنتی قرآن میخوانند و تنها چند نفر به سبک مصری آن هم تقلیدی و ضعیف تلاوت میکردند. لذا میخواهم بگویم قبل از انقلاب، قاری زیادی نداشتیم و تکلیف مشخص بود اما بعد از انقلاب، به توفیق الهی تعداد قاریان و حافظان فزونی یافتند اما در حال حاضر برنامهای برای جریان تلاوت در کشور نداریم.
الان مشخص نیست که قرائت قاریان، تقلیدی است؟ یا ترکیبی؟ یا تدوینی؟ کدام است؟ همه را مثل نخود و لوبیا و رشته در دیگ بزرگی میریزیم و میگوییم بفرمایید آش! مسابقات را هم به این شکل برگزار میکنیم. بیتوجه به آنکه هر کس چه سبکی دارد و قرائتش تقلیدی است یا تدوینی، یک رشته به نام قرائت تحقیق در مسابقات وجود دارد. ترتیل هم سه باب دارد: ترتیل اقراء(ترتیلالصلاة)، ترتیل عام و ترتیل تخصصی. اما در مسابقات کلاً یک رشته با عنوان ترتیل وجود دارد. اینکه مسابقه نیست! یا بهتر بگویم حداقلیترین مدلی از مسابقه است که برگزار میشود.
آنچه هم به عنوان رویکرد ملی حفظ مطرح میشود، مشخص نیست که کدام نوع از حفظ را به چه شیوهای دنبال میکند. حفظ چند جزء؟ با معنا یا بیمعنا؟ با شماره آیات یا بیشماره؟ تحت چه برنامهای این حفظ قرار است انجام شود؟ هیچکدام معلوم نیست و استراتژی وجود ندارد.
گفتوگو از مجتبی اصغری