ما کجای «کار کودکان» ایستاده‌ایم؟
کد خبر: 3904456
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۷
یادداشت /

ما کجای «کار کودکان» ایستاده‌ایم؟

همه ما در ترویج کار کودکان مقصر هستیم؛ چه مردمی که از سر ترحم به این کودکان کمک مالی می‌کنند و چه سازمان‌های مردم‌نهادی که نتوانسته‌اند به اهداف خود در کاهش کودکان کار برسند.

ما کجای «کار کودکان» ایستاده‌ایم؟ریحانه قبادی، مددکار اجتماعی و فعال حقوق کودکان، در یادداشتی اختصاصی، که آن را در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است، با طرح این پرسش که چرا علی‌رغم وضعیت بد اقتصادی در ایران، همچنان شاهد قاچاق و مهاجرت کودکان برای کار به این کشور هستیم؟ به واکاوی نقش مردم در گسترش این امر و دلایل عدم موفقیت سازمان‌های مردم‌نهاد در کاهش کودکان کار پرداخت که در ادامه می‌خوانید.

کار کودک پدیده‌ای جهانی است که متناسب با بافت جغرافیایی و اجتماعی هر منطقه، متفاوت است. در ایران یکی از مصادیق آشنای کار کودک، تکدی‌گری و دستفروشی در خیابان‌هاست؛ دیدن کودکانی که از حداقل فرصت‌های کودک بودن و کودکی کردن محروم‌اند، بخشی از منظره روزمره کلانشهرهای ایران به شمار می‌آید.

در طرح ساماندهی کودکان کار خیابان که در سال 98 با همکاری سازمان بهزیستی و یک سازمان مردم‌نهاد انجام شد، آمارها نشان داد که قریب به 90 درصد این جمعیت را کودکان مهاجر تشکیل می‌دهند. عده‌ زیادی از آنان به‌ اجبار خانواده وارد چرخه کار شده‌اند، در حالی که اولویت اصلی‌شان تحصیل و بازی است. در بسیاری از موارد نیز با وجود اینکه والدین آنان توانایی انجام کار و امرار معاش را دارند اما ترجیح می‌دهند کودکانشان را به خیابان بفرستند تا درآمد بیشتری کسب کنند. تنها 43 درصد از این کودکان طی شش ماه گذشته (در زمان تحقیق) به ایران آمده‌ بودند. این مهاجران کوچک، تجربه‌ کار در کشور مبدأ مهاجرتشان را نداشتند و از زمانی که وارد ایران شدند، کار در خیابان را آغاز کرده‌‌اند. پدیده «گمنامی» حقیقتی است که در خصوص این کودکان رخ می‌دهد. آنان تقریباً آشنایان مهمی در جامعه ایران ندارند که ترس از دیده‌ شدن از طرف آنان، مانعی اخلاقی برای عدم تکدی‌گری‌شان باشد.

روزافزونی حضور این کودکان امری غیرقابل انکار است. وجود کودکانی که اغلب بدون نظارت سرپرستان قانونی خود به خیابان‌ها می‌آیند و در معرض خشونت‌های جسمی، روانی و گاه جنسی توسط گروه همسالان یا سایر مردم قرار می‌گیرند.

انجمن‌های حمایت از کودکان کار در ایران، بیش از دو دهه است که در این حوزه فعالیت می‌کنند و تعدادشان در سال‌های اخیر به‌ مراتب بیشتر نیز شده‌ است، اما این پرسش پیش می‌آید که چرا با وجود این نهادها، تعداد کودکان کار نه تنها کم نشده‌ است، بلکه روز به روز بیشتر می‌شود؟ ساده‌ترین جواب این است که این افزایش جمعیت به‌ دلیل فقر اقتصادی است؛ افزایش فشارهای اقتصادی، به‌ تبع خود مشکلات معیشتی را به‌میان آورده‌ است و تعداد نیازمندان که برای احتیاج مجبور به فرستادن کودکانشان به خیابان‌ها هستند، بیشتر می‌شود.

اما با کمی تأمل می‌توان این استدلال را رد کرد. همانطور که نتایج طرح صورت گرفته سال گذشته نشان می‌دهد و با تأیید اکثر فعالان حقوق کودک، مشخص است که بیش از 90 درصد این کودکان از مهاجران کشورهای همسایه هستند که به ایران مهاجرت کرده‌اند؛ درصورتی که دشوار شدن شرایط اقتصادی، زمانی می‌تواند دلیلی موجه باشد که با افزایش جمعیت جامعه‌ای که متعلق به آن شرایط‌اند، یعنی افزایش کودکان کار ایرانی، روبه‌رو باشیم؛ در صورتی که گفتیم اکثر این کودکان، از مهاجران تازه‌وارد هستند؛ یعنی اولاً متعلق به ایران نیستند که از شرایط اقتصادی ایران تأثیر بپذیرند و ثانیاً بدتر شدن شرایط اقتصادی در ایران، نه تنها مانع ورود آنان نبوده است بلکه حضور آنان را افزایش نیز داده‌ است.

به‌ راستی چرا فرایند مهاجرت روزافزون به‌ ایران، علی‌رغم فشارهای اقتصادی به‌ دلیل تحریم‌های بین‌المللی، همچنان مورد خواست شهروندان کشورهای همسایه است و ترجیح اکثر آنان بر این است که به صورت غیرقانونی به ایران بیایند و بخش عظیمی از آنان کودکانشان را برای امرار معاش به خیابان‌ها بفرستند؟ در اینجا با پرسش ریشه‌ای بحث مواجه می‌شویم که ترکیبی است از تأمل بر عاملیت فردی ما در‌ برابر این پدیده و ساختاری که ایجاد شده‌ است.

در طول این سال‌ها اکثر ما، خواسته یا ناخواسته، از این چرخه حمایت کرده‌ایم؛ ترحم و دلسوزی، در موقعیت اجباری کمک‌‌کردن قرار گرفتن و... مسائلی بوده‌ است که برای هرکدام ما، بهانه‌ای شده ‌است تا صرفً کمک مالی به این کودکان را، حتی برای یک‌ بار در ماه داشته ‌باشیم.

در سوی دیگر این ماجرا، باید پرسید اساساً هدف تأسیس مراکز مردم‌نهاد حمایت از کودکان کار در ایران چه بوده است و تا چه حد در این زمینه موفق بوده‌اند؟ اگر هدف این مراکز کاهش کار کودک بوده است، باید بگوییم که مطابق شواهد در حوزه کودکان خیابانی، به این هدف نرسیده‌اند و به اهداف کوتاه‌مدت‌تری نظیر حمایت‌های مقطعی معیشتی، تحصیلی و اجتماعی از این کودکان و خانواده‌هایشان پرداخته‌اند.

رویکردهای حمایت کوتاه مدت فی‌نفسه نادرست نیستند اما زمانی که با افقی بلندمدت و سیاست‌گذاری یکپارچه همراه نباشند، نتیجه‌های غیرقابل پیش‌بینی می‌آفریند؛ از جمله تمایل به مهاجرت بیشتر به‌ دلیل اینکه ایران، بستر مناسبی برای کسب درآمد به راحت‌ترین شکل آن برای کودکان کار قلمداد می‌شود و درآمد روزانه‌ این کودکان، حداقل 50 تا 60 هزار تومان در روز است و می‌تواند مقدار قابل توجهی به تأمین نیاز خانواده کمک کند و چه‌بسا والدین، مسئولیت‌های خود را دربرابر تأمین امنیت اقتصادی و آسایش فرزند، به‌ راحتی از یاد ببرند. در میان تمام این بحث‌ها و تحلیل‌ها به نظر می‌رسد اتفاقی تلخ برای کودکان در حال رقم خوردن است و آن ورود بیش‌ از پیش کودکان به چرخه کار اجباری و قربانی شدن روزافزون کودکی‌ها و خلاقیت‌هایشان در ازای پول است.

انتهای پیام
captcha