علیرضا سجادپور، تهیهکننده سینما، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا، درباره کمکاری سینمای ایران در پرداختن به موضوعات آخر الزمانی اظهار کرد: در برهههای مختلف درباره این موضوع بحثهای فراوانی در مجامع سینمایی و تلویزیون صورت گرفته است. این تکرار نشان از اهمیت موضوع دارد، اما اینکه چرا این مباحت به نتیجه واحدی منجر نشده، دلیلش برای هیچکس مشخص نیست! در کنار کمکاری، هالیوود به عنوان بزرگترین صنعت فیلمسازی در دنیا به صورت ویژه این موضوع را در فیلمها و سریالها مد نظر قرار داده است و سینمای آسیای جنوب شرقی و تا حدی اروپا نیز در این حوزه قدم برداشتهاند.
وی افزود: چند دلیل برای پرکاری هالیوود وجود دارد. ابتدا به آزادی عملی در حوزه فیلمنامهنویسی برمیگردد. آنها این اجازه دارند که هر نوع تخیلی را وارد قصه کنند، حتی قادرند به اندیشههایی بپردازند که شاید باطل بودن آن برای همه آشکار است. نکته بعدی به توانایی فنی فیلمهای آخرالزمانی غرب مربوط میشود. نکته دیگر همراهی مراکز و نهادهای دولتی با این دست تولیدات است که دغدغه ساخت را در این حوزه کم میکند. حال میتوانید حدس بزنید چرا در این حوزه کمکاریم، زیرا هیچ یک از داشتههایی را که نام بردیم در اختیار نداریم.
این سینماگر تصریح کرد: در رابطه با چرایی ساخت این دست تولیدات بحث سرگرمی و درآمدزایی تنها بخش کوچکی از موضوع را دربرمیگیرد، بلکه دلیل اصلی را باید در جای دیگر جستوجو کرد. در بسیاری از نقلقولها این نکته مورد تاکید قرار گرفته که در آخرالزمان فرهنگ و تمدن شرقی بر دنیا حاکم میشود. این مسئله نگرانی اندیشمندان غرب را پیش آورده است. برای همین بهتر دیدند که با ساخت فیلمهای متعدد این اندیشه را زیر سوال ببرند. برای مثال در فیلم «۲۰۱۲» نشان دادند دنیا به پایان میرسد، پس هر آنچه در ادیان آمده دروغی بیش نیست! این موضوع در فیلمهای دیگری هم مد نظر قرار گرفت تا در یک برهه زمانی آنچه را آنها میخواهند در دنیا مقبول واقع شود.
موانع دستیابی به سینمای آخرالزمانی
وی در پاسخ به این سؤال که نداشتن بازار جهانی برای تولیدات آخرالزمانی دلیلی برای کمکاری سینمای ایران است؟ تصریح کرد: اگر تصور کنیم تمام این نقصانها وجود نداشت، مطلبی که اشاره کردید هم سدی دیگر در مقابل چنین تولیداتی است. البته این مشکل برای کلیت سینما وجود دارد. فیلمهای ایران در بهترین حالت یا در جشنوارههای خارجی به نمایش درمیآیند یا اینکه به صورت محدود در مراکز فرهنگی، این شکل نمایش در تعاریف اقتصادی سینمای جهان وجود ندارد. به همین دلیل سرمایهگذار بخش خصوصی هیچ گاه به خود اجازه نمیدهد که به آن بپردازد.
مدیرکل سابق نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی متذکر شد: در شرایطی که همه بخشهای فرهنگی کشورمان دولتی است. وزارت ارشاد، حوزه هنری و چند سازمان دیگر که کار فرهنگی و ارزشی در سینما انجام میدهند بار مسئولیت در این حوزه را بر دوش دارند. این اتفاق در برههای تحت عنوان حمایت از تولیدات فاخر صورت میگرفت. دورانی «ملک سلیمان»، «چ»، «استرداد»، «یتیمخانه» و «راه آبی ابریشم» از جمله این تولیدات بودند. در ملک سلیمان دقیقاً به آخرالزمان اشاره شده بود، ولی متاسفانه قسمتهای دوم و سوم این فیلم هیچ گاه ساخته نشد!
بیشتر بخوانید:
این فیلمنامهنویس تأکید کرد: آفتی دیگر در سینما به رفتار مدیران سینمایی مربوط میشود. آنها عادت کردهاند همه چیز را برای خود بخواهند. برای همین از سرمایهگذاری روی پروژههای فاخر تا حد امکان پرهیز دارند، چون فکر میکنند باید در دوره مدیریت خودشان اقداماتشان به ثمر بنشیند تا بتوانند بابت آن شعار دهند!
سجادپور درباره نقاط اختلاف آخرالزمان مد نظر هالیوود با آنچه در تفکر شیعی وجود دارد، گفت: در فیلمهای غربی هرگاه از آخرالزمان حرف زده میشود، نابودی دنیا موضوع و محور بوده، اما تفکر شیعه آخرالزمان را به معنای شکوفایی و زندگی با سعادت میداند. شیعیان معتقدند که در آن دوران مهدی موعود (عج) ظهور خواهد کرد و دنیا را به سمت عدالت هدایت میکند، این دو دیدگاه با هم تعارض دارند، اما متاسفانه ما باورهای خود را فراموش کرده و به سمت تولیداتی متمایل شدهایم که باورهای مغرضانه غربی را مد نظر دارند. جدا از تهدیداتی که از سوی تولیدات فرهنگی غرب وجود دارد، در داخل نیز هجمههای فکری بسیاری به وجود آمده که سعی دارند آخرالزمان را دورانی تصور کنند که دنیا را خون فرامیگیرد. در چنین شرایطی چگونه چشمان خود را به روی این تهدیدات بستهایم و اجازه میدهیم هر کاری که در این باره تولید میشود در کشورمان به نمایش درآید؟ جدا از سینمای داستانی، در حوزه مستند نیز اقدامی نشده است، در صورتی که در این حوزه نباید نبود امکانات را بهانه کرد.
وی در پایان با بیان اینکه مبانی فکری تولیدات آخرالزمانی را باید نهادهای دینی به اتفاق فیلمنامهنویسان تبیین کنند، اظهار کرد: این دو حوزه نباید از هم جدا باشند، چون نگاه صرفاً حوزهای، داشتههای سینمایی را کاهش خواهد داد و اتکا صرف به فیلمنامهنویس هم داشتههای معنایی را از بین خواهد برد. پس بهتر است مراکزی تأسیس شود تا خبرگان حوزه و نویسندگان سینمایی گرد هم آیند تا در آینده متون قوی در این رابطه داشته باشیم، البته این مرکز حتماً باید تخیل را جز اولویتها قرار دهد، والا اگر بدون درام و خیالپردازی بخواهیم به این موضوع بپردازیم، کارمان صرفاً خطابهای غیر ملموس خواهد بود.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام