تویی که وطن و مرگ را معنا می‌کنی، ای مجاهد بدون مرز!
کد خبر: 3539454
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۸
دل‌نوشته‌ای از دختر شهید ناصری برای پدرش؛

تویی که وطن و مرگ را معنا می‌کنی، ای مجاهد بدون مرز!

گروه فرهنگی: دختر شهید ناصری در دل‌نوشته‌ای خطاب به پدرش، گفت: سلام پدرم! سلام ای ناصر حسین! سلام ای ساقی سیراب از دست عباس تشنه لب! هنوز مرد خانه ما تویی! ای مجاهد بی مرز! تویی که وطن را، میهن را، مرگ را معنا می‌کنی برای ما؛ هر مزار شریف وطن من است؛ در افغانستان باشد یا ایران، در سوریه باشد یا بوسنی، در کشمیر باشد یا یمن ...

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، زهرا ناصری، فرزند شهید محمدناصر ناصری، شب گذشته، 29 مهرماه در همایش یادواره پدر شهیدش که در مشهد برگزار شد،دل‌نوشته‌ای را قرائت کرد که متن آن را در ادامه می‌خوانید:
 بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و صلوات بر نبی گرامی اسلام، محمد مصطفی(ص) و درود بر اهل بیت(ع) ایشان و عرض سلام و ادب، خدمت حضار محترم، مسئولین، خانواده معظم شهدا و ایثارگران و میهمانان عزیز؛
 «دختران سرزمینم! من، فرزند شهید محمدناصر ناصری و فرزند اسلام عزیز هستم؛ می‌دانم غم از دست دادن بهترین پدر دنیا، چه‌قدر سخت و غمناک خواهد بود، می‌دانم چه‌قدر سخت است روزهایی را تصور کنی که دیگر نتوانی خودت را در آغوشش بیندازی، می‌دانم چه‌قدر باید صبوری کنی و چه دردناک، روزها و شب‌ها را بدون او تجربه خواهی کرد؛ این درد تو را یک‌شبه بزرگ می‌کند اما، باید بدانی این غم، این درد، این نبودن دست‌های مهربانش حالا دیگر همراه توست و باید جوری با آن دوستی کنی که خم نشوی زمین‌گیر نشوی بلکه، این نبودن، به آسمان نزدیک‌ترت کند.
بدانید که پدرانمان کیلومترها و دورتر حماسه‌ها می‌آفریدند و مادران‌مان این حماسه‌ها را قصه می‌کردند و در گوش‌های‌مان می‌خواندند؛ روزگاری خون گرمی روی زمین سرد مزارشریف ریخته شد، 18 سال گذشت، شمردیم روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها را و در تمام این سال‌ها خورشید با ما بود و مثل همه روزهای بعد عاشورا صبح به صبح، دوباره برآمد که بدانیم لشگر سیاه شب را عاقبتی نیست.
18 سال گذشت و چه فرقی می‌کند 18 سال بگذرد یا 18 قرن ... ؟ خدا را شکر هنوز حق و باطل با هم کنار نیامده‌اند؛ نه حق کوتاه می‌آید نه باطل؛ با کدخدامنشی هم حل نمی‌شود انگار این جنگ ابدی و ازلی؛ بده بستان می‌کنند خبیث و طیب را با هم؛ گاهی حُرّی از ظلمت به سوی نور می‌آید و گاه، عاقبت به شرّی از کاروان نور باز می‌ماند؛ علم‌ها اما همچنان برافراشته‌اند در مزار خونین‌کفنان، ایستاد‌هاند به گواهی پیروزی خون بر شمشیر؛ بنگرید سرنوشت شوم لشگر شب را در مزارهای شریف! بنگرید سراب نقش بر آب قاتلان پدرم را!
تو را کشتند که پاس مزار شریف می‌داشتی و «هل من ناصر» را برابر چشم یزیدیان لبیک می‌گفتی، تو را کشتند و گمان بردند که قیام عاشورایی افغانستان را بر شترهای CIA و ISI  به غارت خواهند برد؛ حالا چشم باز کنند، فریاد یا زینب فاطمیون مزاری و کابلی و هراتی و مشهدی و مازندرانی را نه در مزار شریف که در مزاری شریف و حرمی محترم در کناره دمشق یریون اخر
سلام پدرم! سلام ای ناصر حسین! سلام ای ساقی سیراب از دست عباس تشنه لب! هنوز مرد خانه ما تویی! ای مجاهد بی مرز! تویی که وطن را، میهن را، مرگ را معنا می‌کنی برای ما ...
 هر مزار شریف وطن من است؛ در افغانستان باشد یا ایران، در سوریه باشد یا بوسنی، در کشمیر باشد یا یمن ...
سلام مستضعفان ارض بر تو، ای مجاهد بی مرز! چیست‌اند مرزها مگر خط‌‍ خطی‌های کودکانه گنده‌های سیاست بر نقشه جغرافیا، بازتاب مرض‌های مزمن مستکبران در کالبد ارض، مرزها، خط لبخند شیطان بر پراکندن مومنان و خداپرستان، مرزها، زنجیر بازداشتن مومنان از یاری مستضعفان؛  آیه ۲۸ سوره توبه.«مَاكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ...، شما را چه شده است كه چون به شما گفته مى‌‏شود در راه خدا بسيج‏ شويد كندى به خرج مى‏‌دهيد».
زندگی زیارت زیبایی است و طواف تطهیر بر گرد کعبه قیامت و عمر اندک، فرصتی برای زیارت تطهیر و شهادت، بزرگ دعوتی برای پرواز ...
مزارهای شهید همچون مزارهای شریف علم کرده‌اند بر گنبد گواهی خونین‌شان زیباترین واژه حیات را، هیهات را؛ هیهات حق برابر باطل رکوع کند، هیهات که هم حسین برنده باشد، هم یزید، هیهات زیبایی به ذلت زشتی گردن نهد؛ گویی سنت عالم است که سپاه حق و لشگر باطل در مزارهای شریف و حرم‌های مطهر به هم برسند و رایت هیهات از فتح مکه تا کربلا تا زینبیه با ماست.
به قطره قطره خون‌تان قسم، به آخرین نفس‌های حیات‌بخش‌تان قسم، نه تهدید، نه تحقیر نه به  تحریم هرآنچه را بگیرند نخواهند توانست گرفت از ما، پرچم مصباح‌الهدی و سفینةالنجاة را، زیباترین واژه حیات را، هیهات را ... هیهات من الذلة، هیهات من الذلة ...
captcha