به گزارش ایکنا از خراسانجنوبی، حجتالاسلام والمسلمین قاسم فلسفی، روانشناس و کارشناس دینی در سخنانی به موضوع فرزندپروری و انواع متفاوت سبکهای تربیتی پرداخته است که در ادامه میخوانیم:
تفاوت زیادی در سبک فرزندپروری اسلامی و غربی وجود دارد؛ آغاز تربیت فرزند در حیطه فرزندپروری غربی بعد از به دنیا آمدن مطرح است، اما این موضوع در حوزه اسلامی، قبل از به دنیا آمدن فرزند مطرح است.
دو اصل مهم کنترل و محبت والدین نسبت به کودک در ایجاد دستهبندی سبکهای فرزندپروری تأثیرگذار است که در مقیاس کم یا زیاد موجب سبکهای سهلانگارانه، طردکننده، مقتدرانه و مستکبرانه میشود.
در سبک فرزندپروری سهلگارانه، کنترل پایین و محبت بالاست که نتیجه آن عدم قدرت تحمل نه شنیدن از سوی والدین و اطرافیان، عدم فرمانبرداری و لوس بار آمدن کودک است.
نقطه مقابل سبک فرزندپروری سهلگارانه، شیوه مستکبرانه است که کنترل بالا و محبت نسبت به کودک پایین است و این کنترلگری بیش از حد، موجب شکلگیری یکسری عقدهها در فرزند میشود.
دو سبک طردکننده و مقتدرانه نیز نقطه مقابل یکدیگر هستند که در سبک طردکننده کنترل و محبت پایین است؛ به نوعی که کودک از تمامی جوانب طرد شده و بیشتر این نوع سبک فرزندپروری در خانوادههای دچار آسیب اجتماعی به چشم میخورد. در سبک مقتدارانه که بهترین نوع سبک فرزندپروری بوده، کنترل بالا و نسبت محبت والدین به کودک زیاد است.
بر مبنای روایتهای مختلفی که از سوی پیامبر گرامی اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است، از دیدگاه اسلام مراحل تربیت صحیح فرزند به سه قسمت شامل هفت سال اول(دوران پادشاهی)، هفت سال دوم(دوران تربیتپذیری) و هفت سال سوم(دوران مشاوره) تقسیم میشود.
در مرحله اول والدین اجازه اینکه به شکل رسمی آموزش خاصی را برای کودک در نظر بگیرند، ندارند و آموزش رسمی در مقاطع پیش از دبستان، اشتباهی است که امروزه در حال انجام است و در این دوران با توجه به شرایط و تناسباتی که وجود دارد، رفتار با کودک باید صورت بگیرد زیرا اگر آموزشها و برخوردهای والدین نسبت به کودکان بیش از درک کودک باشد، موجب عدم موفقیت خانوادهها در مقوله تربیت هفت ساله دوم است.
در هفت سال اول آموزشها باید مبتنی با بازی و رفتار عینی همراه با کار گروهی و مشارکتی باشد. در هفت سال دوم که دوران تربیتپذیری است، تمام آنچه که بهعنوان هنجار و ناهنجاری، رفتار مثبت یا ارزشها و رفتارهای منفی که از سوی جامعه و والدین تعریف میشود را باید آموزش داد، زیرا کودک شرایط درک و فهم این موضوعات را در سنین ابتدایی خود ندارد.
موفقیت والدین در تربیت کودکان در هفت سال دوم تحتتاثیر اقدامات و رعایت اصول صحیح فرزندپروری در هفت سال اول است. تربیت صحیح فرزند بر مبنای مکتب اسلام به شکل یک زنجیره به هم پیوسته است که هر مرحله متأثر از مرحله قبل است. در هفت سال دوم دیگر با کودک مانند مرحله هفت سال اول رفتار نمیشود و این مرحله بر پایه تربیتپذیری استوار بوده و آغاز دوران آموزش رسمی است.
در مرحله دوم فرزندپروری اسلامی، آموزهها و مطالب را مبتنی بر بازی به کودک یاد نمیدهند بلکه با توجه به تجزیه و تحلیل مطالب این آموزش انجام میشود، چراکه در این مرحله او توانایی درک رخدادهای پیرامون خود را با توضیح و مثالهای عینی و ذهنی دارد.
مرحله سوم فرزندپروری بر پایه مشاوره استوار است؛ یعنی تمام مسیر تربیت را تا 14 سالگی عنوان میکنیم، بنابراین هر اتفاقی که در فرایند تربیت مدنظر والدین است در هفت سال اول و دوم باید اعمال شود و به نوعی پدر و مادر در هفت سال سوم ثمره تربیت خود را مشاهده میکنند.
در مرحله سوم تربیت، هیچگونه امر و نهی و اجباری در بحث آموزش و تربیت کارساز نیست و در این دوران باید از فرزند نوجوان بهعنوان یک مشاور که حاصل تربیت همان والدین است، استفاده کرد.
در مراحل رشد و تکامل کودک دو نوع تفکر عینی و انتزاعی که پایه و اساس رفتارهای او در تمامی برهههای زندگی را تحتتأثیر قرار میدهد، دخیل است؛ بنابراین تا قبل از سن 11 سالگی کاربرد تفکر عینی در کودک بیشتر نمایان بوده، اما از این سن به بعد تفکر انتزاعی او رشد کرده و نیازمند شرایط و محیط مطلوب برای تکامل و ارتقای آن توسط افراد اطراف خود است و اگر والدین به موضوع مشورت که اساس و پایه جذب فرزند نوجوان بهسوی خود بوده، توجه نکنند قطعاً تأثیرپذیری فرزندان از همسالان خود بیشتر خواهد بود.
انتهای پیام