به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسانجنوبی، مردادماه که فرا میرسد یاد و خاطره ایثارگریهای جوانمردانی نقل محافل میشود که سالهای جوانی و میانسالی خویش را در زندانهای رژیم بعثی گذراندند و آزادگی را معنی کردند چرا که مردادماه سالروز بازگشت اولین گروه از آزادگان به میهن است.
اما آنچه در این میان نباید به فراموشی سپرده شود صبورانههایی است که همسران این آزادگان در روزهای اسارت همسرانشان آفریدند و خود را در اجر ایثارگریهای شوهران خویش سهیم کردند.
گردهمایی ایثارگران خراسانجنوبی فرصت مناسبی بود تا پای صحبت همسران آزادگان خراسان جنوبی بنشینیم و از آنان بخواهیم از آن روزها و صبوری ها برایمان بگویند. از اینکه چگونه سالهای انتظار و دوری از عزیزترین کس زندگی خود را تحمل کردند.
روزهای سخت بارداری را بدون همسرم گذراندم
این سؤالات را از بانویی که خود را احمدی معرفی کرد پرسیدم، بدون شک و تردید و با اطمینان گفت: اگر به معنای حقیقی حضرت زینب را الگو و سرمشق زندگی خویش قرار دهیم این سختیها برای انسان قابل تحمل میشود.
وی اظهار کرد: روزی که همسرم اسیر شد، من چهار ماه اولین فرزندم را باردار بودم و طبیعی است که در چنین شرایطی یک زن نیاز دارد که همسر را در کنار خویش داشته باشد اما من عهد بسته بودم که به همسرم در مسیری که انتخاب کرده کمک کنم.
این بانوی ایثارگر خراسانجنوبی بیان کرد: وقتی همسرم برگشت فرزندمان شش ساله بود و خود را برای ورود به مدرسه آماده میکرد و خدا میداند این دیدار برای هر سه نفر چقدر شیرین و لذت بخش بود.
احمدی با اشاره به اینکه هفت سال اسارت همسرم را با توکل به خدا سپری کردم، ادامه داد: همسرم جوانی رشید و خوش قامت بود اما وقتی از اسارت برگشت تبدیل به فردی لاغر اندام شده بود که نشان از سختیهای آن دوران است.
وی یادآور شد: خاطراتم را در کتاب یاسهای کبود که توسط بنیاد حفظ آثار منتشر شده بیان کردم که علاقمندان به خاطرات آزادگان می توانند به آن مراجعه کنند.
نامزدیمان به خاطرت اسارت همسرم شش سال طول کشید
بانوی دیگری که خود را خسروی معرفی کرد در گفتوگو با خبرنگار ایکنا گفت: من و همسرم نامزد بودیم که ایشان به اسارت درآمدند و بعد از اینکه شش سال دوران اسارت ایشان به پایان رسید ما ازدواج کرده و زندگی مشترک را آغاز کردیم.
وی اظهار کرد: خاطرات و دلتنگیهای آن سالها که بسیار زیاد است اما برای من شرایط متفاوت بود چرا که فقط نامزد بودیم و از این جهت حیاء مانع میشد که دلتنگیهای خودم را برای کسی بیان کنم.
خسروی ادامه داد: البته خدا را شکر ایشان به سلامت برگشتند و ما زندگی مشترک خود را آغاز کردیم و در حالا حاضر زندگی شیرینی در کنار فرزندان داریم.
همسر یکی دیگر از آزادگان خراسانجنوبی که خود را سورگی معرفی کرد گفت: ما بعد از آزاد شدن همسرم ازدواج کردیم و در واقع زمانی ایشان را به عنوان همسر برگزیدم که کوله باری از تجربیات دوران اسارت را به همراه داشت.
انقلابی بودن در انتخاب همسر برایم مهم بود
وی اظهار کرد: البته برای خود من نیز مهم بود که همسرم در مسیر انقلاب و امام باشد و از این جهت ایشان را که آشنایی فامیلی دوری داشتیم را به عنوان همسر انتخاب کردم و در حال حاضر 3 فرزند، 2 دختر و یک پسر داریم.
سورگی یادآور شد: همسرم گاهی در خانه از خاطرات دوران اسارت برای من و فرزندانش تعریف میکند اما به نظر من درک آن شرایط برای کسانی که آن روزها را لمس نکردهاند بسیار سخت است.
گزارش از حکیمه بهمن زاده