به گزارش ایکنا؛ هفتادمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «اندیشه دینی» به صاحبامتیازی دانشگاه شیراز و سردبیری عبدالعلی شکر منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «فلسفه سهروردی در کشاکش تفسیرهای اصالت ماهوی و اصالت وجودی»، «تحلیل فلسفی معنای مرگ ارادی از دیدگاه ملاصدرا»، «تبیین ناسازگاریهای میان معرفتشناسی عام پلانتینگا با معرفتشناسی دینی وی»، «علیت عاملی و معضل معقولیت»، «در جستجوی کدام معنا؟ (نقد و بررسی دیدگاه کامو درباب معنای زندگی)»، «ارزش معرفتی ظن بر پایه تصویرسازی فخر رازی (از اعتبار معرفتشناختی ظن تا کارکردهای آن در خداشناسی و دواعی فعل)»، «معاد جسمانی از منظر صدرالمتالهین و استیفین تی. دیویس».
معنای مرگ ارادی از دیدگاه ملاصدرا
در چکیده مقاله «تحلیل فلسفی معنای مرگ ارادی از دیدگاه ملاصدرا» میخوانیم: «مسأله محوری مقاله حاضر، معنا و ماهیت مرگ ارادی از دیدگاه ملاصدراست. از نظر ملاصدرا مرگ ارادی به معنای دستکشیدن نفس از بهکاربردن حواس ظاهری است. او معتقد است ادراک حسی صلاحیت ادراک امور آخرت را ندارد؛ لذا انسان قبل از مرگ طبیعی قادر است با استفاده از حواس باطنی به امور آخرت آگاهی پیدا کند. در میان ادراکات باطنی، ادراک خیالی در فلسفه ملاصدرا اهمیت فراوانی دارد و به اثبات عالم آخرت و عالم برزخ منجر میشود. در مرگ ارادی ادراک خیالی قادر است فارغ از تعلقات دنیوی و مزاحمتهای ادراک حسی، با تأثر از صورتهای عقلی، به صورتگری پرداخته، حقایق جهان ملکوت و عالم غیب را تمثل دهد. این مهم در اثر تعالی وجودی نفس و تبدل نشئه دنیوی انسان به نشئه اخروی و ارتقای مرتبه ادراکی صورت میگیرد. ملاصدرا مرگ ارادی را به گونههای مختلف تقسیم میکند که در این جستار سعی شده با تأکید بر نگرش وجودی ملاصدرا، کثرت نوعی انسان، و عقل عملی، گونههای مرگ ارادی تحلیل فلسفی شود. تحلیل فلسفی مرگ ارادی، براساس سهگانه یادشده، در پژوهش دیگری سابقه نداشته است.»
علیت عاملی و معضل معقولیت
در طلیعه مقاله «علیت عاملی و معضل معقولیت» اثر بهرام علیزاده، استادیار گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی چنین آمده است: «دلیل بنیادین، مهمترین استدلال شکاکانه برای اثبات نامنسجمبودن اختیارگرایی است که گیلن استراوسن آن را مطرح کرده و بحثهای بسیاری در پی داشته است. ایده اصلی دلیل بنیادین عبارت است از اینکه مختاربودن واقعی مستلزم آن است که شخص، علت بالذات (علت خویشتن) باشد، درحالیکه علت بالذات بودن برای انسانها محال است. این همان معضلی است که با عنوان مسئله معقولیت یا تصادف میشناسیم. مسئله این است که آیا میتوان بهنحوی معنادار به آزادی ناهمسازگرایانه باور داشت. معضل معقولیت محصول شرایطی است که در آن، افعال ما دلیل کافی ندارند. طرفداران نظریه علیت عاملی معتقدند که قادرند این مشکل را حل کنند. براساس این دیدگاه، عامل، رابطهای ویژه با فعل خود دارد (علیت بیواسطه) که بدوی و تحویلناپذیر به علیت میان رویدادهاست. من در این مقاله، دلیل بنیادین و نظریه علیت عاملی را بررسی کردهام و نتیجه گرفتهام که نظریه علیت عاملی میتواند از مشکلاتی که این استدلال مطرح میکند رهایی یابد.»
معنای زندگی و باور دینی
در چکیده مقاله «در جستجوی کدام معنا؟ (نقد و بررسی دیدگاه کامو درباب معنای زندگی)» تالیف علی فتحی، استادیار گروه فلسفه پردیس فارابی دانشگاه تهران میخوانیم: «آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟ کامو از جمله اندیشمندان معاصری است که فلسفه را از نو به محضر این پرسش سقراطی فرا میخواند. بنابر نظرگاه او، بحران امروز بشر ناشی از بحران معنی در ساحت زندگی است، ازاینروی او کوشیده است از رهگذر آگاهی انسان از بیبنیادی خویش و نفی هر نوع رهیافت غایتانگارانه به زندگی (ازطریق نظامهای مابعدالطبیعی و مکاتب دینی) راه را برای فهم نیستانگاری و پوچی حیات بشر فراهم آورد. همهنگام، او بر آن است از طریق ناسوتیساختن انسان و حیات او و نفی هرگونه باور دینی و مابعدالطبیعی و بازتعریف دیگری از مفاهیمی چون شرافت، نجابت و طرح موضوع طغیان و نیز زیستن در اکنون و حال، راه را برای درمان و عبور از این نیستانگاری نشان دهد و از این رهگذر، معنای جدیدی برای زندگی بشر مدرن فراهم آورد. این جستار بهاختصار نظریههای مختلف درباب «معنی» را در بحث از «معنای زندگی»، بههمراه تقریر دیدگاه آلبر کامو مورد کنکاش قرار داده است و درنهایت، از رهگذر اشاره به برخی تعارضهای بنیادینی که در نگاه کامو به معنای زندگی وجود دارد، راه را برای نقد این دیدگاه فراهم آورده است.»
معاد جسمانی از منظر صدرالمتألّهین
در طلیعه مقاله «معاد جسمانی از منظر صدرالمتألّهین و استیفین تی. دیویس» آمده است: «در اصل مسئله معاد بین اندیشمندان الهی اختلافی وجود ندارد، اما در کیفیت آن اختلاف نظر است. حقیقت آدمی، معیار هویت شخصی وی و شبهات مطرح در معاد جسمانی، محققان و متفکران را به موضعگیریهای مختلف سوق داده است. در این میان، صدرالمتألهین و استیفن تی. دیویس جایگاه ویژهای دارند؛ در این مقاله اختلاف نظر میان این دو فیلسوف معروف شرق و غرب عالم و قرابت تفکر آن دو به تصویر کشیده شده و رویکرد هر دو دیدگاه، به بوته نقد گذاشته شده است. این دو شخصیت بزرگ از جهت قرابت فکری، معاد جسمانی و روحانی را پذیرفتهاند، اما در چگونگی آن با یکدیگر اختلافنظر دارند؛ صدرالمتألهین از نگاه شریعت، به معاد جسمانی با بدن عنصری اعتقاد یافته، اما از نگاه فلسفی، معاد جسمانی با بدن مثالی را پذیرفته و استیفن دیویس مدعی است که معاد جسمانی از هر دو نگاه، با بدن عنصری و مادی است. مبنای اختلاف دیدگاه فلسفی آنها بر پایهی حل دو مسئله حقیقت آدمی و معیار هویت شخصی وی استوار است؛ از نگاه صدرالمتألهین حقیقت آدمی همان نفس یا روح است و معیار هویت شخصی وی نیز در تمامی تحولات دنیوی و اخروی، نفس است و از منظر استیفن دیویس حقیقت انسان جسم مادی و روح غیرمتجسد است و معیار هویت شخصی وی نیز جسم و روح توأمان است. در سخن پایانی این نوشتار به این نتیجه دست خواهیم یافت که معاد و حشر انسان، هم ازنظر دینی و هم ازنظر عقلی، جسمانی و با بدن مادی و عنصری خواهد بود.»
انتهای پیام