حکیم عمر خیام نیشابوری، فیلسوف، ریاضیدان، منجم و شاعر، از جمله شخصیتهایی است که در میانه عقل و حیرت، علم و شک، دین و فلسفه گام برداشته است.
نگاه سطحی به رباعیات او، خیام را گاه در مقام شاعری شکگرای تمامعیار نشان میدهد، اما با دقت در ساختار فکریاش، زمینههای قرآنی در اندیشه و شعر او هویدا میشود. خیام برخاسته از سنت خراسانی تفکر اسلامی است؛ سنتی که عقلانیت و تعقل قرآنی را در بطن خود دارد و با فلسفه اسلامی پیوند عمیق یافته است.
در قرآن کریم، دعوت مکرری به تفکر، تدبر و تعقل آمده است. خیام نیز در بسیاری از رباعیاتش، انسان را به تعمق در هستی، سرنوشت، و زمان فرامیخواند. او همچون قرآن، پرسش از آغاز و انجام، معنا و هدف خلقت، و غایت انسان را مهم میداند و این پرسشها را در زبانی شاعرانه و گاه شکآلود مطرح میکند.
از دیدگاه مفسران رباعیات، بسیاری از ابیات خیام، ترجمان دغدغههایی هستند که ریشه در آیات قرآن مانند:«أفلا ینظرون إلى الإبل كیف خُلِقَت یا أفلا یتدبرون القرآن» دارند. خیام با بهرهگیری از فرم رباعی، نوعی اندیشهورزی موجز پدید آورده که در آن، مفاهیم عمیق دینی در قالب پرسشهای فلسفی نمود مییابند.
مفهوم مرگ در رباعیات او، برخلاف ظاهر بدبینانه، اغلب به یادآوری زودگذری دنیا و لزوم اندیشیدن به معنا و سرانجام زندگی میپردازد؛ شبیه آیات «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»؛ خیام عملاً شاعری است که با رباعیاتش، ما را به همین تأمل میکشاند.
واژههایی چون راز، سرنوشت، دفتر آفرینش، چرخ گردون و تقدیر، تکرار فراوانی در شعر خیام دارند که همه مفاهیم قرآنیاند، گرچه با زبان فلسفی بیان شدهاند. حدیث مشهور «كلُّ شيءٍ بقضاءٍ و قَدَر» نیز در آثار او بازتاب دارد.
نگاه خیام به تقدیر، جدالی میان اختیار و جبر است که در فقه و کلام اسلامی نیز مطرح بوده است. یکی از رباعیات مشهور خیام که میگوید: «بر لوح نشان بودنیها بوده است/ پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است...» از لحاظ معنا، بسیار نزدیک به آیات مربوط به لوح محفوظ است.
نکته مهم دیگر در تحلیل دینی شعر خیام، توجه به لایه معنایی دوم است؛ او گاه از مستی و باده، نه بهعنوان انحراف، بلکه بهعنوان نماد شور معرفت استفاده میکند؛ روشی که در ادبیات عرفانی رایج است.
در متون روایی شیعه نیز، «علم حقیقی»، «نور عقل»، و «گشودن پرده غفلت» توصیه شده است. خیام با زبان شاعرانه، همان پرده را کنار میزند و مخاطب را با حقیقت مواجه میکند.
اگر خیام را همچون یک مفسر هستی بشناسیم، آنگاه رباعیات او شباهتهایی با تفاسیر عرفانی و عقلی قرآن پیدا میکند، نه تنها با شعر سادهدلانه یا بیباورانه. روح پرسشگری خیام در برابر مرگ، تقدیر، عدالت الهی و ناپایداری دنیا، امتداد همان سؤالاتی است که در قرآن نیز آمده و انسان را به تأمل فرامیخواند.
خیام نه منکر دین بود، نه صرفاً فیلسوف خشک. بلکه او پیوندی میان علم نجوم، ریاضیات، فلسفه یونانی، و تفکر اسلامی برقرار کرد و همین، جایگاه او را در تاریخ فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ویژه کرده است. از این منظر، خیام را میتوان بهنوعی «فیلسوف قرآنی» نامید؛ کسی که در دل سکوت، پرسش، و گاه اعتراض، ما را به خوانش دوباره خودمان و خالقمان میکشاند.
نادیده گرفتن این بُعد قرآنی ـ تفکری خیام، ظلمی به میراث حکمت اسلامی و یکی از مفاخر تمدنی ایران است. امروز، ما به جای تقابلسازیهای سطحی، نیازمند بازخوانی خیام با عینک عقلانیت قرآنی هستیم؛ همانگونه که او خود، در رباعیاتش ما را به آن دعوت کرده است.
سپیده قلندری
انتهای پیام