ملیت، دین و دانش امروز؛ سه عامل مهم تاریخ‌نگاری سوگیرانه از علم
کد خبر: 4080148
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۷
امیرمحمد گمینی بیان کرد:

ملیت، دین و دانش امروز؛ سه عامل مهم تاریخ‌نگاری سوگیرانه از علم

امیرمحمد گمینی ضمن اشاره به اینکه مقصود از سوء استفاده از تاریخ علم، روایت‌های غلط از تاریخ علم است که آن را طوری روایت می‌کنند تا در خدمت یک نوع ایدئولوژی قرار گیرد، به توضیح درباره مهمترین عوالم سوگیری در تاریخ علم پرداخت.

به گزارش ایکنا، نشست «استفاده و سوءاستفاده از تاریخ علم در جریان های فکری معاصر ایران» با سخنرانی امیرمحمد گمینی، استاد دانشگاه تهران شب گذشته، سی و یکم مردادماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

اول باید ببینیم استفاده و سوء استفاده از یک چیز یعنی چه؟ مثلا سوء استفاده از فیزیک مدرن، ساختن بمب‌های هسته‌ای است. چیزی که مد نظر من بوده روایت‌های غلط از تاریخ علم است که برای اهداف خاصی شکل می‌گیرد، یعنی تاریخ علم را طوری روایت می‌کنند که در خدمت یک نوع ایدئولوژی قرار گیرد. منظورم از سوء استفاده این است؛ تاریخ علم را طوری روایت کنیم که مثلا آلمانی‌ها بهترین دانشمندان تاریخ شوند. این تاریخ‌نگاری ملی‌گرایانه آلمانی است که در قرن هجدهم و نوزدهم رایج بوده است. معمولا این روایتی که از تاریخ علم ارائه می‌شود روایت درست و دقیقی نخواهد بود. اصلا وقتی یک ماجرایی در تاریخ علم در بستر ایدئولوژی قرار می‌گیرد معنای خودش را از دست می‌دهد. حالا می‌خواهیم مثال‌های مختلف بزنیم تا روشن شود چطور این سوء استفاده‌ها انجام می‌گیرد.

اولین سوگیری یا سوء استفاده از تاریخ علم را سوء استفاده ملی‌گرایانه می‌نامیم. انواع نژادپرستی هم ذیل این قرار می‌گیرد. تاریخ‌نگاران قرن هجدهم و نوزدهم تاریخ‌نگاری اروپامحور داشتند یعنی معتقد بودند اروپایی‌ها نابغه‌تر از شرقی‌ها و مسلمانان هستند که می‌توانند حقایق را پیدا کنند ولی نژاد ایرانی و عرب از نظر عقلی توان تفکر منطقی ندارند. تا نیمه اول قرن بیستم این سبک تاریخ‌نگاری میان مورخان جدی وجود داشته که تاریخ را این‌طوری روایت می‌کردند. مثلا ولتر معتقد بود ذهن شرقی از تفکر عقلی و فلسفی ناتوان است. ماکس وبر معتقد بود علم در جهان اسلام افول کرد چون اعراب از نظر ذهنی عقب‌تر از اروپایی‌ها هستند.

عکس این سبک تاریخ‌نگاری ملی‌گرایانه هم وجود دارد مثلا عرب‌ها و ایرانیان فکر می‌کنند اول تاریخ علم را خودشان کشف کردند، بعدها یونانیان از آنها گرفتند. اینها معمولا روایت نادقیقی است که با انگیزه‌های ملی‌گرایانه مطرح می‌شود.

افزایش تاریخ‌نگاری اروپامحور در شرق

در نیمه دوم قرن بیستم و دهه‌های اخیر سوگیری غرب‌محور در دانشگاه‌های غرب کم شده است و اگر کسی اینطور حرف بزند خود غربی‌ها جلویش می‌ایستند. اتفاقا این دیدگاه‌های غرب‌زده در خود شرق بیشتر است یعنی شرقی‌ها تاریخ‌نگاری غرب‌محور دارند. از آن طرف در شرق دیدگاه‌های ملی‌گرایانه هم وجود دارد؛ مثل اینکه می‌گویند ما شرقی‌ها همه کارها را کردیم. این دو رویکرد را در کشور خودمان هم می‌بینیم. معمولا این طرز فکر با سوگیری نژادپرستانه در کنار سوگیری فرقه‌گرایانه همدست می‌شود یعنی نوعی تاریخ‌نگاری ملی‌گرایانه دینی خودش را نشان می‌دهد. سوگیری ایدئولوژیک دینی و ضد دینی باعث می‌شود روایت ما از تاریخ علم آنقدر غلط و برعکس باشد که قابل تصور نیست.

چنانکه اشاره کردم سوگیری دین‌ستیزانه هم وجود دارد. پیروان این عقیده بر این باورند هرجا دین باشد علم و دانش از بین می‌رود. ارنست رنان چنین دیدگاهی داشت. امروز هم خیلی این دیدگاه را دارند و فرضیه افول علم در جهان اسلام را مطرح می‌کنند. این در حالی است که ما افول در جهان اسلام به طور گسترده نداشتیم. این افسانه‌ای است که با انگیزه ایدئولوژیک ساخته شده است تا به این سوال پاسخ دهد که چرا نسبت به غربی‌ها علم پیشرفته‌تری نداریم. علتش این است در یک دورانی، جهشی در علم غربی اتفاق افتاد و آنها از ما جلو زدند. تصور این گروه این است که اگر علم جهان اسلام افول پیدا نمی‌کرد به علم جدید غربی می‌رسید. علم مسیر انباشتی ندارد که کشفیات روی هم جمع شود، علم خیلی مواقع انقلابی کار می‌کند یعنی نظریات قدیم را رد می‌کنند، نظریه جدید جایش را می‌گیرد. پس همانطور که دین‌گرایی می‌تواند به روایت درست از تاریخ علم ضربه بزند، دین‌ستیزی هم همینطور است.

دعوای گالیله و کلیسا سر چه بود؟

یکی از کسانی که در تاریخ‌نگاری علم فعال است دکتر سیدحسین نصر است. نصر دکتری‌اش تاریخ علم است. شاید اولین کسی در ایران است که دکتری تاریخ علم گرفته است. ایشان متاسفانه روایت‌گری‌اش در خدمت ایدئولوژی خاصی به نام سنت‌گرایی است. مثلا دکتر نصر می‌گوید علت اینکه منجمان قرون شانزدهم و هفدهم اروپا با وجود استفاده از ابزارهای مشابه منجمان اسلامی به نظریه خورشیدمرکزی رسیدند این بود که منجمان اروپایی در کیهانی می‌زیستند که پیش از آن رنگ دینی خود را باخته و رنگ دنیوی و غیر دینی به خود گرفته بود؛ یعنی گالیله و کپلر در فضای سکولار و غیر دینی زندگی می‌کردند و به خاطره این نظریه خورشیدمرکزی را دادند.

نصر جای دیگر می‌گوید مسلمانان به این دلیل نظریه خورشید مرکزی را مطرح نکردند که جایگاه نمادین انسان در کیهان برایشان مهم بود. این اظهار نظر چند اشتباه دارد. اولا معنای حرف ایشان این است دین باعث می‌شود حقیقت را کشف نکنید. مسئله دوم این است در آثار منجمان جهان اسلام هیچ‌جا وجود ندارد که گفته شده باشد چون ما اشرف مخلوقات هستیم زمین در مرکز عالم است. از این بدتر اینکه اتفاقا گالیله و کپلر به خاطر دین‌ورزی غلیظی که داشتند معتقد بودند خدا جهان را به زبان ریاضی خلق کرده و ما باید ساده‌ترین مدل ریاضی را از عالم داشته باشیم. گالیله چقدر استدلال دینی برای اثبات روش خودش دارد. دعوای گالیله و کلیسا دعوا بی‌دینی و دین نیست، دعوا دو جور برداشت از مسیحیت است؛ مسیحیت ارسطویی و مسیحیت افلاطونی.

سومین نوع از تاریخ‌نگاری سوگیرانه، سوگیری امروزمحور است یعنی فرض کنیم علم امروز بهترین علم و درست‌ترین علم است و این سوگیری را در تاریخ علم بیاوریم؛ بدین طریق که هر دانشمندی نظریه‌اش به علم امروز شبیه است دانشمند بزرگ تلقی شود و هر کس نظریه‌اش به علم امروز نزدیک نیست نادان تلقی شود.

انتهای پیام
captcha