به گزارش ایکنا، کتاب «حاشیههای فمینیستی قرآن» توسط مرضیه محصص و با همکاری نفیسه دانشفرد ترجمه شده است. مرضیه محصص، استاد دانشگاه شهید بهشتی، شامگاه 11 مردادماه در نشست علمی نقد کتاب «حاشیههای فمینیستی قرآن»، که از سوی کارگروه مطالعات اسلامی زنان انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی برگزار شد، گفت: کتاب حاشیههای فمینیستی قرآن مهمترین اثر عایشه هدایتالله است؛ وی از سال 2008 تاکنون در دانشگاه سانفرانسیسکو مشغول مطالعات زنان و مطالعات اسلامی بوده است؛ این کتاب در سال 2014 چاپ شد و پایاننامه دکتری ایشان است. هدایتالله در این اثر به روششناسی آیات اختصاصی زنان پرداخته و این کتاب در انتشارات بینالمللی دانشگاه آکسفورد چاپ شده است.
مترجم کتاب «حاشیههای فمینیستی قرآن» افزود: در سال 1395 این کتاب یک معبر و پل علمی محکمی به نظر رسید که به فارسیزبانها منابع مهم انگلیسیزبان در مطالعات جنسیت در ادیان معرفی کرده و یک گزارش و توصیفی موجز از آرا و افکار آنها ارائه میدهد. بخش پایانی کتاب به نقد روششناسی تفاسیر نویسندگان اختصاص دارد که وجه تمایز آن از آثار دیگر است. البته چون این کتاب برگرفته از رساله دانشگاهی وی بوده است، نویسنده بیش از آنکه بخواهد نظر خود را در مورد مسائل جاری زنان مطرح و برداشتهای خود را بیان کند، رویکردهای مفسران را توصیف و تحلیل کرده و به دستهبندی و ارزیابی آنها پرداخته است و نشان داده که هر کدام از مفسران مبتنی بر کدام روش و مبانی فکری و اجتماعی به چنین دیدگاههایی رسیدهاند. در این کتاب بر آثار شش نویسنده شامل رفعت حسن، عزیزه هبری، امینه ودود، اسماء بارلاس، سعدیه شیخ و کشیا علی تمرکز شده است. عایشه هدایتالله زندگینامه و رویکردهای آنها را به سه دسته بافتمندسازی تاریخی، خوانش درونمتنی و پارادایم توحیدی تقسیم کرده است.
محصص با بیان اینکه هدایتالله بحث را با اشاره به تحولات تفسیر در دوران پیشامدرن آغاز میکند، افزود: از نظر وی تحولات و جنبشهای مدرنیستی اسلامی، تغییراتی را در ساحت تفسیر قرآن ایجاد کرده است. مدرنیسم اسلامی در اواخر قرن نوزدهم و بیستم شکل گرفت و هدفش ایجاد هماهنگی میان ارزشهای مدرن و اصول جاودانه اسلامی بود. با وجود اینکه تفاسیر در دوران پیشامدرن به عقل اعتمادی نداشتند و استفاده از آن را در تفسیر، بدعت تلقی میکردند، مدرنیستهای مسلمان از تغییرات مبتنی بر عقل استقبال میکردند.
وی ادامه داد: هدایتالله در مرور سیر تاریخی تفسیر عقلی به معروفترین مدرنیستهای مسلمان همچون احمد خان هندی و فضل الرحمان اشاره کرده است. او در ادامه به دلیل اهمیت تاثیرگذاری آثار فضل الرحمان خلاصهای از نظریاتش را بیان میکند. وی اهمیت نظریات فضل الرحمان را تمایز قائل شدن میان ارزشهای اخلاقی جهانشمول قرآن با آرای خاص مخاطبان اولیه زمان نزول وحی میداند. او تلاش میکرد تا اصول مانای قرآن را استخراج و با تفکر مدرن بازتعریف کند؛ مثلا از نظر او شناسایی دقیق بافتهای تاریخی آیات کاملاً ضروری بود، چون دغدغهها، توجهات و راهنماییهای قرآن بهشکل زنده و مستقیم با زندگی دینی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و زبانی عرب عصر نزول مرتبط است. فضل الرحمان روش دو حرکتی خود را برای جداسازی اصول جهانشمول قرآن از محتوای خاص تاریخی آن عرضه میکند. در مرحله اول فرد باید از برداشتهای موردی و مادی درباره آیات عبور کند و با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی مرتبط و ضروری زمان به اصولی کلی برسد. در مرحله دوم باید آن معانی کلی را در بافت کنونی تاریخی و اجتماعی خویش به کار گیرد.
محصص اضافه کرد: هدایتالله پس از رویارویی مسلمانان با مدرنیته، یکی از بحثبرانگیزترین مباحث را نقشهای در حال تغییر زنان میداند. در قرن نوزدهم زنان مسلمان تحصیلکرده، به خصوص در خاورمیانه به عرصههای اجتماعی وارد شدند. یکی از جلوههای رشد جنبشهای مدرنیستی و مبارزات ملیگرایانه ضداستعماری این بود که عدهای از زنان منتقد مسلمان بحثهای عمومی را درباره نقشهای در حال رشد خود در جوامع مسلمانان مطرح کردند.
استاد دانشگاه شهید بهشتی بیان کرد: این جنبشها خواستار حقوق مساوی زنان در حوزه عمومی بهخصوص در زمینه تحصیل، کار و سیاست بودند. همچنین اصلاح قوانین فردی ناظر به نقش افراد در خانواده را هم مطالبه میکردند و نیز زنان میخواستند با بازبینی متن قرآن، که بر برابری زن و مرد را تأکید میکند، تسهیلگر جنبشهای زنان شوند. به این ترتیب در سال 1990 این جنبش به نام «فمینیسم اسلامی» نام گرفت تا زنان با ابزار اجتهاد و تفسیر از آیات قرآن، برابری جنسیتی را مطالبه کنند. بدین ترتیب موجی از بحثهای جنجالی درباره تعریف فمینیسم اسلامی در آثار بسیاری از نویسندگان به چشم میخورد.
محصص گفت: عایشه هدایتالله به توصیف طیف گستردهای از واکنشها به فمینیسم اسلامی میپردازد؛ یکی از این دیدگاهها آن است که فمینیسم اسلامی ذاتاً با اسلام انطباق دارد و نگرش دیگر این که اسلام و فمینیسم ماهیتی آشتیناپذیر دارند؛ او در کتاب از واژه فمینیستی برای توصیف آثار این قرآنپژوهان استفاده میکند، چون همه این آثار با ابزارهای مختلف در پی نقد قدرت و انحصارطلبی مردان هستند و این تلاشهای علمی بر برابری جنسیتی و عدالت اجتماعی به عنوان اصول اساسی و مندرج در قرآن متمرکز شده است.
مترجم کتاب «حاشیههای فمینیستی قرآن» ادامه داد: از دید نویسنده، دریافت عمده خوانشهای معاصر در مسئله جنسیت در اسلام این است که متن قرآن دیدگاهی برابریطلبانه را در موضوع زنان و معنویت ارائه داده است و در قرون بعد نوعی زنبیزاری قرونوسطایی به سنت اسلامی در تفاسیر رواج یافت.
استاد دانشگاه شهید بهشتی بیان کرد: هدایتالله در شرح روش بافتمندسازی تاریخی توسط فمینیستهای مسلمان به این موارد میپردازد؛ جستوجو برای تعیین رخداد یا زمان نزول آیه (سبب نزول)، فرق قائل شدن بین آیات توصیفی و تجویزی (جدا کردن آیاتی که رفتار و اعمال مخاطبان اولیه نزول و عرب صدر اسلام را توصیف میکنند و آیاتی که عبادات و اعمال را تجویز میکنند)، تمییز قائل شدن بین آیات عام و خاص (جدا کردن آیاتی که فقط در شرایط خاصی کاربرد دارند از آیاتی که به طور کلی برای بشر کاربرد دارند)، مشخص کردن نقش و اثر پیشفرضهای تاریخی درباره جنسیت و ویژگیهای زیستشناختی در استدلالهای تفسیری مفسران سنتی قرآن مثل دیدگاه خانم ودود درباره آیه قوامیت که این آیه را عام ندانسته و آن را آیه خاص میداند و تحقق قوامیت را مشروط به این میداند که مرد تمام هزینههای خانواده را پرداخت کند والا قوامیت از او ساقط میشود.
محصص اظهار کرد: از دیدگاه هدایتالله، خوانش درونمتنی قرآن یکی از روشهای بسیار رایج در تفسیر است که مفسران با استفاده از این روش به مقایسه آیات قرآن با یکدیگر به جای خواندن آنها به صورت مجزا اهتمام دارند. با این روش، خوانش آیات قرآن را در پرتو باور به حرکت عمومی قرآن به سوی عدالت انجام میدهند. از دیدگاه هدایتالله، خوانش درونمتنی قرآن و استخراج اصول جهانی و مفاهیم کلی آیات قرآن روش مهمی محسوب میشود.
وی اضافه کرد: بر اساس این مدل نه تنها باید از معنای واقعی آیه قرآن عبور کنیم و شرایط اجتماعی مرتبط با آیه را در زمان وحی در نظر بگیریم، بلکه باید به سمت اصول کلی جهانشمول پیش برویم و معنایی کلی را استخراج کنیم که به موقعیت اجتماعی تاریخی کنونی ما مرتبط است. مثلا بارلاس با این روش پس از بازبینی محتوای متنی آیه 34 نساء بیان میکند که آیه 34 نساء به رفع خشونت علیه زنان در قرون اولیه کمک کرده، اما این رویکرد خشونت علیه زنان را در قرن 21 کاهش نخواهد داد. به نظر ایشان، دستیابی به اهداف کلی قرآن در رابطه با این آیه فقط محدود کردن و کاهش دادن خشونت علیه زنان نیست، بلکه ممنوعیت اعمال خشونتآمیز است. لذا هر نوع ضربه زدن با هر نیتی با توجه به آیه به منظور توجیه این رفتار، اصول قرآن را(که بر پایه کرامت و شان انسانی است) نقض میکند.
محصص ادامه داد: روش سوم پارادایم توحیدی است؛ به معنای آنکه هرکجا تفاسیر معانی تبعیض جنسیتی یا برتری مردان نسبت به زنان را القا کنند با روح کلی توحید، که در سراسر قرآن جریان دارد، همخوانی نداشته و منجر به برداشت شرکآلود از قرآن میشود. لذا برای بهکارگیری معنای ساده یک آیه باید به دیگر آیهها مراجعه کرد تا چارچوبی کلی ایجاد شود و بهاندازه کافی بتواند همبستگی بخشهای مختلف قرآن با یکدیگر را نشان دهد. بر این اساس هر نوع تفسیری که خداوند را مذکر یا شبه مذکر از قدرت و تسلط معرفی کند شرک خواهد بود. با استفاده از روش طرحواره توحیدی، مفسران فمینیست تفاسیر انسانی را معادل قرآن نمیدانند و تفاسیری را که زن در آنها تحقیر شده است ساخته بشر دانسته و مورد انتقاد قرار میدهند.
وی اظهار کرد: برای اینکه پروژه تفسیر فمینیستی بتواند به شکلی سازنده به کار خود ادامه دهد، باید بپذیریم مفاهیمی چون عدالت با تعریفی که اکنون نگرشهای فمینیستی معاصر میپرورانند، قابل ردیابی قطعی در متن قرآن نیست. ضمن اینکه همانگونه که امروز برداشتهای سنتی با نگاه به عدالت امروزی به چالش کشیده میشوند، برداشتهای امروز نیز ممکن است در تحول مفاهیم با چالشهای جدید مواجه شوند. هدایتالله تصریح میکند که پذیرش این رویکرد نه تنها به ما صدمه نمیزند، بلکه میتواند کمک کند تا از نو شروع کنیم و رویکردهای زنگرایانه بهتری را نسبت به قرآن شکل دهیم. اگر از دیدگاههایمان درباره عدالت با تعریف معاصر دست بکشیم، امکانهای جدیدی در فهم متن ظهور خواهد کرد. او از تلاشها در این مسیر با عنوان «حاشیه» یاد میکند و معتقد است که باید به عنوان زنگرایان مسلمان با ایمان، به دنبال روشهای جدیدی برای ارتباط با قرآن باشیم و در برداشتهای خود از جنس، جنسیت، عدالت، برابری و قدرت تجدید نظر کنیم.
انتهای پیام