پخش فصل دوم «نجلا» چند روز پیش به پایان رسید. سریالی که در پس قصهای عاشقانه به مقاومت مردم آبادان در جنگ اشاره دارد.
پیرامون مسائل این سریال، با خیرالله تقیانیپور کارگردان و مرتضی شاهکرم بازیگر اين مجموعه، نشستی را در ایکنا برگزار کردیم که در ادامه آن را میخوانید.
تقیانیپور: فصل اول «نجلا» که ساخته شد تصمیمی برای ادامه آن وجود نداشت اما طبق بازخوردهایی که در قسمتهای پایانی از سوی مردم داده شد مسئولان سیما به این فکر افتادند که «نجلا» ادامه پیدا کند. در ادامه به فکر داستانی افتادیم که بتوان در همان بستر قصه آن را روایت کنیم. برای رسیدن به این خواسته نیز یک هدف ویژه داشتیم و اینکه در فصل دوم کیفیت میبایست از فصل اول بهتر باشد.
زمانیکه خواستیم کار را آغاز کنیم به چالشی برخورد کردیم. بازیگر نخست سریال به دلیل حضور در مجموعه دیگری امکان کار در فصل دوم نجلا را نداشت پس میبایست بازیگری را مییافتیم که بتواند نقش نجلا را بهخوبی ایفا کند. خوشبختانه مهیا دهقانی نهتنها توانست از عهده نقش بهخوبی برآید حتی میتوان گفت از نجلای قبلی (سارا رسولزاده) هم موفقتر بود.
شاهکرم: قبل از «نجلا» با تقیانیپور در تئاتر تجربه همکاری داشتم. ابتدا قرار نبود نقش این شخصیت را من ایفا کنم ولی اتفاقاتی رقم خورد که این نقش به من سپرده شد. ایفای چنین شخصیتهایی بسیار سخت است چون رلهای مثبت در بسیاری از مواقع با گارد منفی مخاطب مواجه میشوند برای همین تمام تلاش خود را انجام دادم تا با درست بازی کردن نقش، بتوان آن را برای تماشاگر پذیرفتنی جلوه داد.
نکته دیگر اینکه من خوزستانی هستم برای همین بازی در نقش یک همشهری در این سریال برایم بسیار خوب و دوستداشتنی بود. لازم به ذکر است جدا از من بازیگران خوزستانی دیگری نظیر مائده طهماسبی در کار حضور داشتند که به کار کمک کردند بهویژه این امر در استفاده از لهجه به ما کمک بسیاری کرد. درضمن باید اضافه کنم حضور جمع کثیری از بازیگران تئاتر در این سریال به بالا رفتن کیفیت مجموعه کمک بسیاری کرد.
آثاری که در شهرستان جلوی دوربین میرود این امکان را فراهم میکند تا عده زیادی از بازیگران و هنرمندان آن اقلیم در کار حاضر باشند. در «نجلا» این اتفاق به شکلی گستردهای رخ داد به نحویکه میتوان گفت بین 20 الی 25 نقش فرعی و اصلی از میان بازیگران جنوبی انتخابشده بودند. جا دارد از کارگردان و تهیهکننده این سریال کمال تشکر را داشته باشم که این امکان را فراهم آورند تا هنرمندان شهرستانی هم بتوانند در کار حاضر شوند. درضمن کارگردان این کار اتفاق خوب دیگری برای ما رقم زد آنهم اینکه، جمعی خانوادگی در کار پیش آوردند که امتیازی برای کار محسوب میشد. این موضوع باعث شد تا بازیگران بزرگتر، هر آنچه دارند انجام دهند تا دیگر بازیگران هم بهترین کار خود را ارائه دهند.
درباره نقش عدنان با هدایت هاشمی پیرامون کاراکتر گفتوگو بسیار داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که شخصیت، سیاه مطلق نباشد چون عشق به ذاته پاک است و فرد عاشق نمیتواند سیاهی را بهصورت کامل داشته باشد. با این توضیح ترجیح دادیم کاراکتر شکل خاکستری به خود گیرد. فرق عشق میان عبد و عدنان به یک نکته ختم میشد آنهم اینکه عدنان جاهطلبانه به عشق مینگریست ولی عبد کاملاً نگاه پاکی داشت.
درباره بازیها باید به تلاش همه بازیگران اشاره داشته باشم زیرا آنها در سختترین شرایط همه تلاش خود را انجام دادند تا اثر خوب درآید. برای مثال وقتی بازیگری برای بازی آفیش نبود بازهم سر صحنه حاضر میشد تا بتواند از نقشآفرینی هم بازیهای خود برای بهتر شدن کارش بهره برد و به آنها نیز با حضور انرژی دهد.
با این امر که «سلیمه» کیفیت لازم را نداشت، موافق نیستم. حاجیان نقش یک عاشق را بازی میکند. تأثیرگذاری عشق او بهاندازهای پررنگ است که وقتی عشقش پس از سالها با او روبهرو میشود و تطهیر مییابد. همچنین سلیمه بهاندازهای در عشقش پاک است که قضاوت نیز انجام میدهد؛ قضاوتی که از روی تجربه صورت میگیرد. درباره نقش دهقانی هم باید بگویم وی به لحاظ سیما به جنوبیها شباهت داشت و همچنین به لحاظ فنی بسیار خوب با نقش همخوان بود. حتی باید بگویم برخی از دوستان وقتی بازی خوب وی را دیدند میگفتند ایکاش در فصل نخست نیز از مهیا دهقانی استفاده میشد.
دوستی و رفاقت در ذات ایرانیان قرار دارد ولی متأسفانه این روزها رفاقت همانند گذشته کمرنگ شده است. بازیگر نقش عطا از ابتدا برای من مصطفی ساسانی بود چون از 16 سالگی وی را میشناسم و با وی رفاقتی عمیق دارم، البته قبل از اینکه وی جلوی دوربین رود به اصرار برخیها بازیگران چهره دیگری را تست زدم اما درنهایت دریافتم تنها ساسانی است که آنچه میخواهم را میتواند در کار پیاده کند. جالب است وقتی خواستم جلوی دوربین کار روم تنها یک نکته را به او گفتم، آنهم اینکه همانگونه که با من رفاقت دارند در این کار نقشآفرینی داشته باشند.
درباره حسام منظور هم باید ویژگی رفاقت را قائل شد. وی برای رسیدن به نقش از هیچ کاری دریغ نکرد. وی هر آنچه ما از او خواستیم را بدون هیچ مشکلی قبول میکرد و گاهی مواقع تلاش وی برای خودم من هم تعجبآور بود زیرا به دیگر بچههای گروه هم کمک میکرد. درصحنهای از سریال وی باید از بلندی میپرید. او گفت که از بلندی ترس دارد اما وقتی از او خواستیم کار را انجام دهد بدون هیچ مشکلی پا روی ترسش گذاشت و این کار را انجام داد. از این دست ازخودگذشتگیها را حسام منظور در کار بسیار انجام داد.
تقیانی پور: من در پی نشان دادن روابطی دراماتیکی هستم که در بستر جنگ رخ میدهد برای همین به دنبال مستندسازی از آنچه در جنگ رخداده نبودم البته در این کار تنها سه ماه جنگ مدنظر قرار میگیرد. درباره تصویرسازی از حزب بعث نیز به نظرم اغراقی صورت نگرفته است چون شواهدی که از کارهای بعثیها حتی نسبت به هموطنان خودشان وجود دارد نشان میدهد آنها برای رسیدن به خواستهشان هر کاری که لازم بدانند را انجام میدهند. نکته دیگر اینکه در سریال تلاش کردیم بعثیها را از عراقیها جدا بدانیم چون آنهایی که با آنها مشکل داشتیم بعثیها بودند.
تقیانیپور: ارتش به معنای کل ارتش نسبت به سریال معترض نبود بلکه امیر سیاری طبق آنچه به او اطلاعرسانی شده بود از حضور کمرنگ ارتش در آبادان گلایه کرده بود درصورتیکه فکر میکنم در سریال به شکل خوبی ارتش مدنظر قرارگرفته است. برای مثال سروان محبی در بخشهای انتهای سریال، تصویرگری باشکوهی از ارتشیان داشت. همچنین حضور نیروهای تکاور از دیگر بخشهایی بود که سریال به تلاشهای ارتش اشاره داشت.
شاهکرم: من خوزستانی هستم و همچنین تهیهکننده «نجلا» از رزمندگانی جنگ هستند. در همین راستا آنچه در جنگ رخداده در سریال هم مدنظر قرارگرفته است. درباره نقش ارتشیان در ابتدای جنگ در خاطرات ناخدا صمدی آمده؛ اگر نیروهای مردمی و سپاه حضور نداشتند شاید آنها در شکستن حصر آبادان موافق نبودند. برای همین آنچه در سریال میبینیم به معنای کمرنگ کردن بخش خاصی نیست بلکه خواست و ایثار جمعی است که بهواسطه اتحاد ارتش، سپاه و نیروهای مردمی به وجود آمد.
سکانس پایانی اینگونه بود! چون قبول دارم صحنه نیزار سکانس واقعی فینال کار بود اما مسئولان سیما اصرار داشتند یک صحنه عروسی برای سریال داشته باشیم تا کام بیننده شیرین شود. درضمن درباره قسمتی که در آن نبرد هوایی ترسیم شد هم نویسنده اصرار داشت در مجموعه یک پیروزی را حتماً تصویر کنیم البته قبول دارم این بخش از درام جدا بود و بهدرستی در کار تنیده نشد.
برخی بازیگران این کار بهواسطه تجربه فصل اول توانستند از تجربه گذشته برای بالا بردن کیفیت کارشان بهره برند، همچنین زیستی که گروه با مردم آبادان داشتند نکات بسیاری را به گروه آموختند.
فعلاً تصمیمی برای این کار ندارم اما نمیتوانم درباره آینده اظهاری داشته باشم. باید از تلاش سعید سعدی کمال تشکر را داشته باشم. وی در تمام لحظات با کار همراه بود. وی در این کار تنها تهیهکننده نبود بلکه رزمندهای بود که در نخلستانهای آبادان دوستان شهید خود را جستجو میکرد. در انتها باید از تلاش هم افرادی که با تمام وجود ما را در این کار یاری رساندند تشکر را داشته باشم همچنین از مردم آبادان و خرمشهر قدردانی میکنم.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام