به گزارش ایکنا عبدالمجید فرائی؛ شاعر پیشکسوت کشور، دو شعر خود در قالبهای غزل و مثنوی را که در وصف شهید فخریزاده سروده در اختیار ایکنا گذاشته است که به شرح زیرند:
داستان عشق
تو فخریزادهای محسن، صفایت برده دلها را
کسی قدرِ تو میداند، دهد دست و سر و پا را
نمیزیبد، تو در بستر، بمیری عاشقِ عارف
شنیده بیگمان جانان، ز سویِ تو تمنا را
تو در هر نیمهشب، نجوا حضورِ یار میکردی
شهادت آرزو کردی، فزون کردی، تقلّا را
معمّا میگشودی تو، به علمِ هستهای دائم
برایِ اُمّتِ عاشق، گشودی یک مُعمّا را
بگو: قاسم سلیمانی، چه وردی خواند در گوشت
زِ بَر * کردی به زیبائی، تو سَرمشقِ تولّا را
تو در زیباشناسی هم، تخصّص داشتی حتما
گزیدی شاهدِ عاشق، تو مرگِ سرخِ زیبا را
مدد کردی"فرائی" را، سراید داستانِ عشق
دلم همراه شد با تو، کنم همراه دلها را
عبرت
خونِ مظلوم، اگر جوشد، قیامت میکند
کاخ را لرزانده، بر مجلس سرایت میکند
کنگره میلرزد از خشمِ خداوندِ جهان
میدهد بر باد، بنیادِ تمامِ ظالمان
خونِ بومهدیّ و قاسم، ریشهی ظالم گسست
شاخِ استکبار را، با قدرتِ پنهان شکست
آمران وعاملان، در بهت و حیرت ماندهاند
آه و واویلا، کلامی بود، بر لب راندهاند
خون فخریزاده هم، درعرش میجوشد هنوز
از برایِ محو ظالم، سخت میکوشد هنوز
پیشبینی کرد مولایِ بصیرم، از افُول
هرکه با چشمِ دلش، بیند کند حتما قبول
کارِ شیطان، یکسره باید شود، در این جهان
خودسری، خیرهسری، پایان پذیرد بیگمان
این پیامِ محوِ ظالم، تا ظهورِ حضرت است
عقل باشد، این حوادث از برای عبرت است
انتهای پیام