در دوران حیات سیاسی امام صادق(ع)، بازار عقاید و آرای گوناگون رواج چشمگیری پیدا کرد. طبقات مختلف قاریان، مفسران، متکلمان، زندیقان، متصوفان، خوارج و مرجئه و... وارد فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شدند.
در این برهه امت اسلامی دچار انواع درگیریها و کشمکشهای سیاسی و اجتماعی شدند. امام صادق(ع) نیز در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با معضلات فراوانی مواجه شد. اوضاع سیاسی آنچنان غبارآلود شد که امت اسلامی نمیتوانست واقعیت را چنانکه هست درک کند و مقدرات خود را تحت حاکمیت انسانهای شایسته و لایق قرار دهد. امام صادق(ع) در چنین فضایی با دوگونه انحراف عمده در جامعه اسلامی مواجه بود: انحراف سیاسی و حکومتی که بانیان و سردمداران آن حاکمان و دولتمردان جائر اموی و عباسی بودند و همچنین انحراف اعتقادی و فکری توده مسلمان که خطرناکتر از انحراف نخست بود و امت را در ورطه گمراهی و انحراف از واقعیت مکتب اسلام در معرض نابودی و زوال قرار میداد.
پرسش کلیدی این است که امام صادق(ع) در برهههای مختلف حیات سیاسی خود چه راهکارها و شیوههایی را برای حفظ مکتب و هدایت امت در پیش گرفت؟
امام(ع) با در نظر گرفتن موقعیت جامعه اسلامی از نظر آگاهی مردمی و امکانات و تواناییهای جبهه خودی به این نتیجه رسیدهاند که قیام مسلحانه و انقلاب فراگیر برای بنای حکومت اسلامی و به دست گرفتن قدرت، کافی و کارآمد نیست. چون ضروریتر از تاسیس و ایجاد حکومت دلخواه، استمرار و تداوم آن است که باصرف آمادگی نظامی و برکناری حاکمان غاصب عملی نخواهد بود، بلکه پیش و بیش از آن باید زمینههای فرهنگی و اجتماعی فراهم شود تا توده مردم بیدار شده و همراه شوند و مسئولیت پاسداری از حاکمیت جدید و دستاوردهای آن را آگاهانه برعهده گیرند.
امام صادق برای دستیابی به این هدفهای بزرگ، راهکارها و شیوههایی را با توجه به مقتضیات زمانه خود در پیش گرفت. ایشان تنها امامی بود که با دو حکومت مروانی و عباسی معاصر بود. دو دسته حاکمانی که اسیر شهوترانی و استبداد و افراط در عیش و نوش و لذتکامی خود بودند. اینان عملاً با شریعت اسلامی و با پیامبر اعظم اسلام به نبرد برخاستند. امام که در دوره هریک از این حاکمان غاصب شاهد بیمهری به دین و شریعت اسلامی از یکسو و حاکمیت فساق و فجره از دیگر سو بود با توجه به اوضاع اجتماعی و سیاسی و نداشتن حمایت مردمی، راهکار موثر برای صیانت اسلام ناب و کیان شیعه را «تقیه» میدانست. امام(ع) از تقیه به عنوان یک تاکتیک و روش کارآمد برای سیاست حکیمانه خود بهره گرفت. واژه تقیه از ریشه «وقایه» به معنای سپر است. ابزاری که انسان خود را پشت آن پنهان میکند و خطرات را از جان و داراییهای ارزنده خود دفع مینماید.
شیعه برای اثبات حقانیت روش تقیه از دلائل چهارگانه بهره میگیرد. از قرآن به آیاتی از جمله آیه 28 سوره آل عمران استناد میکند. مفاد آیه شریفه آن است که خداوند به مؤمنان اجازه میدهد به هنگام خطر و ترس از آزار کافران، تظاهر به دوستی آنان نموده، خود را از خطر برهانند. از سنت هم روایات بسیاری بر درستی روش تقیه و لزوم آن دلالت دارد که از بیان آنها پرهیز میشود. از اینرو، اشاره به روایاتی که در تفسیر ماجرای عمار وارد شدهاند برای اثبات مدعای ما بسنده است.
فقیهان شیعه نیز بر مشروعیت بلکه وجوب تقیه در شرایط خود اتفاق نظر و به اصطلاح اجماع دارند. عقل نیز به طور قطع حکم میکند که انسان در خطرگاهها تا آنجا که میتواند موظف است جان و مال خویش را از نابودی وضرر حفاظت کند و خود را در مهلکه قرار ندهد. سیره عقلا هم همین است، زیرا انسان به طور غریزی و فطری در مواقع خطر از سلاح تقیه استفاده میکند. تاریخ اسلام نیز از روزگار نخستین خود شاهد صادقی است بر اینکه تقیه به عنوان یک ابزار ضروری، پناه مسلمانان بوده است.
بنابراین، تقیه از زمان امام صادق(ع) آغاز نشده و پایان هم نیافته است. به راستی اگر امامان شیعه روش تقیه را در پیش نمیگرفتند و همه آشکارا در برابر دشمنان میایستادند و کشته میشدند، آیا امروز از اسلام و مسلمانی نام و نشانی باقی میماند؟
با توجه به اهمیت تقیه در حفظ و ماندگاری اسلام، امام صادق(ع) در حدیثی به صراحت فرمود: «التقیه دینی وَدینَ آبائِی وَلا دینَ لِمَن لا تَقیةَ لَهُ وَ اِنَّ المذِیعَ لاَمرِنا کالجاحِدبِه؛ تقیه دین من و دین پدران من است و آن کس که تقیه ندارد، دین ندارد. البته کسی که اسرار و رازهای ما را فاش کند همانند کسی است که منکر حق ما شود.»
دیگر بار که حضرت با اصحاب نزدیک خود راز دل میکند، از اهمیت تقیه چنین پرده برمیدارد: «لاَ تُذیعُوا اَمرَنا وَلا تُحَدَّثوُابِهِ اِلاّ اَهلَهُ فَانَّ المُذیعَ عَلَینا سِرَّنا اَشَدُ مؤونَةً علَینا من عَدُونّا اِنصرَفِوُا رَحِمَکمُ اللّهُ وَلاتُذوِیعُوا أمرَنا؛ امر ما را آشکار نکنید و آن را جز با اهلش در میان نگذارید. زیرا زحمت و دردسر کسی که راز ما را آشکار میکند از دردسر دشمن ما بیشتر است ،پراکنده شوید رحمت خدا بر شما بادا و راز ما را افشا نکنید.»
اهمیت روش تقیه و استفاده حضرت از آن نه تنها از روایات فراوانی که از سوی امام صادر شده، ظاهر است، بلکه از روش عملی آن حضرت که در مجالس درس خود بزرگان و سرشناسان اهلسنت مانند مالک، ابوحنیفه و... را میپذیرفته نیز به روشنی آشکار است.
امام(ع) با استفاده از دوره فترتی که پس از فروپاشی حکومت اموی و پیش از استقرار حاکمیت عباسی به وجود آمد نهضت بزرگ تولید علم را برای تعمیق بیداری اسلامی و معرفی تعالی ناب محمدی(ص) در زمینههای ایجاد کردند، از جمله انتشار آموزههای عقیدتی، اخلاقی و عملی شریعت ناب اسلامی که برای این منظور حضرت بزرگترین دانشگاه اسلامی را در مدینه بنا نهاد. مسجد پیامبراکرم(ص) کانون درس و بحث علوم و فنون مختلف قرار گرفت و مرکز بزرگ تولید علوم اسلامی شد. همچنین پرورش نخبگان علمی و فرهنگی که در این خصوص دانشآموختگان دانشگاه بزرگ جعفری را بالغ بر 4000 تن برشمردهاند. از شاگردان ممتاز و چهرههای ماندگار این دانشگاه بزرگ کسانی مانند مفضل بن عمر، مومن الطاق، هشام بن حکم، محمد بن مسلم، زرارة بن اعین و جابربن حیان... هستند. افراد معروفی مانند ابوحنیفه، مالک بن انس، سفیان ثوری و محمدبن حسن شیبانی و یحیی بن سعید... از اهل سنت نیز افتخار شاگردی امام صادق(ع) را دارند. تعلیم شاخههای مختلف هم از دیگر موارد نهضت بزرگ تولید علم است که در این خصوص، علوم علومی مانند کلام، فلسفه، ریاضیات، شیمی، فقه، حدیث، تفسیر و علوم قرآنی و... در این مرکز بزرگ علمی تولید و ترویج شد و دانشمندان بزرگی در این رشتهها تربیت شدهاند.
از میراث گرانبهای دانشگاه جعفری احادیث پرشماری است که از آن دوران باقی مانده است. ابان بن تغلب به تنهایی 30 هزار حدیث از حضرت روایت کرده است. محمدبن مسلم نیز راوی شانزده هزار حدیث از حضرت است.
راهکار سیاسی دیگر امام در حیات سیاسیاش مبارزه با فرقهسازیها و فرقهگراییهای انحرافی و پاسداری از مذهب شیعه بود. مبارزه با جریان غُلُوّ: از فرقههای انحرافی که از زمان امام علی(ع) در جهان اسلام سر برآورد، فرقه غالیان بوده است. این فرقه از درون مذهب شیعه سبب سستی و فروپاشی عقاید شیعیان شده و از بیرون نیز به دلیل انتساب به تشیع، شیعیان را نزد دیگر مسلمانان، افرادی لاابالی و بی توجه به احکام الهی معرفی میکرد و موجبات بدبینی دیگر مسلمانان را به شیعه فراهم میآورد. از اینرو بود که برخی، شیعیان را متهم کردهاند که آنان براین باورند که به دلیل دوستی و ولایت اهل بیت(ع) از انجام اعمال صالح بینیاز و از عذاب الهی در امانند. اقدامات امام صادق(ع) در مواجهه با نحله غلوّ و طرد غالیان چنین بود: پراکندن شیعیان از اطراف غالیان که امام صادق(ع) با اشاره به اصحاب ابوالخطاب و دیگر غالیان به مفضل فرمود: «یا مفضل لا تقاعدوهم و لا تواکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم؛ ای مفضل با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نشوید، همراهشان چیزی ننوشید، و با آنان دست ندهید.»
منابع: کتب سيرى در سيره ائمه اطهار، زندگانى تحليلى پيشوايان ما، صفحاتى از زندگانى امام صادق و مجمعالبيان
انتهای پیام