به گزارش خبرنگار ایکنا، میزگرد «بررسی کتابهای دینی کودک و نوجوان» با حضور عبدالعظیم فریدون، مدیر انتشارات محراب قلم و رئیس انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان و قدرتالله نیکبخت، مدیر انتشارات قو و مدیر پژوهشهای شرکت ماهپیشونی با اجرای سیدعلی کاشفی خوانساری در خبرگزاری ایکنا برگزار شد. روز گذشته بخش نخست این میزگرد منتشر شد و امروز بخش دوم آن از نگاه مخاطبان میگذرد.
کاشفی خوانساری: نویسنده ادبیات کودک به صرف اینکه توانایی و مهارت شعر سرودن و داستاننویسی برای کودکان و نوجوانان را دارد، آیا میتوان از او انتظار داشت که هر مفهوم دینی را به خوبی منتقل کند یا این یک بحث میانرشتهای است و هر دو تخصص با هم لازم است؟
نیکبخت: میدانیم که نوشتن کتاب مانند نقاشی یک تکنیک است. اگر شما به این تکنیک دست پیدا کردید میتوانید شعر هم بگویید. اینکه این شعر چقدر روی مخاطب تأثیر میگذارد، بحث دیگری است. کسی که تکنیک را میداند میتواند قصههای دینی بسیاری بنویسد. اما باید بین این کار و اثر خلاقه تفاوت گذاشت. اینکه خودش نشسته به یک مفهوم فکر کرده و سوژه نابی یافته و آن را پرورانده باشد، یقیناً جزء کارهای خلاقه قرار خواهد گرفت.
نکته خیلی جالب این است که مدتی پیش در اینترنت، پرکارترین و کمکارترین نویسنده کودک و نوجوان را جستجو میکردم که به یک نویسنده به عنوان پرکار رسیدم. اما هر چه فکر کردم که یک اثر از وی در ذهنم باشد، پیدا نکردم. این شاید جواب سؤال شما باشد. ممکن است کسی پنج مجموعه شعر داشته باشد. اما حتی یک شعر از وی در حافظهمان نباشد. اما شاعرانی میشناسیم که شعرشان منتشر نشده است. اما یک غزل یا چند بیت از شعرش در ذهنتان داشته باشید.
کاشفی: نگارش یک اثر، هم انگیزه، جوشش درونی و باور قبلی و قلبی نویسنده را میخواهد و هم تسلط بر ارزشهای زیباییشناسانه، هنرمندانه و تکنیکی در حوزه ادبیات و همچنین اطلاعات در حوزه دین را میخواهد؛ که ترکیب آنها میتواند چنین اتفاقی را رقم زند.
نیکبخت: یکی از بهترین آثاری که حضور خدا را در همه جا نشان میدهد، آثار خانم سوسن طاقدیس است که روحشان شاد باشد. داستان درباره مورچهای بود که احساس کرده بود کسی او را نمیبیند، اما یک کسی او را میبیند. این یک داستان معمولی بود که دینی هم نبود. اما مفهوم «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید» را در آن داستان به نحو مطلوب و شایسته مورد اشاره قرار داده بود.
فریدون: در واقع بحث بر سر این است که نه عالمی که تسلط کافی به دانش و نیازهای مخاطب دارد، موفق است و نه نویسندهای که نسبت به مخاطبش آگاه است، اما نسبت به موضوع کار خود ناآگاه است، موفق است؛ بنابراین کتاب خوب، کتابی است که وقتی خواننده آن را خواند، رضایت داشته و احساس کند چیزی به دانش او اضافه شده است. یعنی با کتاب زندگی کند و در زندگیاش اثرگذار باشد. از این رو کتاب بازیها را هم میتوان نوعی کتاب دینی دانست، زیرا بچه را تربیت میکند و یکی از مهارتهایش را پرورش میدهد. مگر دین غیر از این است؟! به نظرم همان مهارتی که یک کتاب طراحی و نقاشی خوب ایجاد میکند، تا یک کودک یک رفتار مناسب را بیاموزد، این اثر دینی است.
کاشفی: برای بهبود وضعیت این فضا چه در تولید محتوا و چه نشر و عرضه و فروش چه کاری میتوان انجام داد؟ برای اینکه کتابهای باارزش بهتر دیده شوند و کتابهای کمارزشتر شانس کمتری داشته باشند؟
فریدون: اتفاقات حوزه نشر مانند اتفاقاتی است که در یک جزیره رخ میدهد. در این جزیره یک ناشر علاقهمند است کتاب زرد تولید کند، ناشر دیگری میخواهد کتابهای خوب یا ناشر دیگری ترکیبی از اینها را تولید کند؛ بنابراین کسی نیست که نیازسنجی، سیاستگذاری و مخاطبشناسی کرده و راهبردها را مشخص کند تا حداقل آنها را در اختیار اهل فن قرار دهد. در هر کشوری همه این کارها از عهده ناشر برنمیآید. مدیران فرهنگی باید این کار را انجام دهند و کسانی که در این مسیر میروند را هدایت و حمایت معنوی کنند. منظور من رانت نیست. اما وقتی مدیران ما سرگرم کارهای دست پایین اجرایی شدند و فقط بر آمار و ارقام تکیه کردند، نمیتوان انتظار بهبود وضعیت داشت.
در حالی که بهترین کارشناسان فرهنگی باید در سیستم دولتی و در حوزه سیاستگذاری باشند و برای کشور برنامهریزی کنند. تا تکلیف روشن شود که میخواهیم چه اثری تولید کنیم. کشور ما به چه چیزهایی نیاز دارد؟ این مسئله را در رابطه با همه مخاطبان مورد توجه قرار دهیم. همه اینها باعث خواهد شد سهم کتابهای دینی این اندازه لاغر و ناچیز نباشد. آیا کسی هست که این مسائل را آسیبشناسی کند و راه درمان را بیابد و این مسئله را به نقطه تعادل برساند؟ چون کسی نیست که این مدیریت و مسئولیت را عهدهدار باشد، از این رو همین میشود که اگر ناشر میدانست کتابش نامناسب است تولید نمیکرد؟
بنابراین باید جایی باشد که اینها را مدیریت کند، شیوههای تبلیغ، حمایتهای مادی و معنوی را مشخص کند و از سوی دیگر مردم را تشویق کند که اینها کتابهای خوبی هستند. همچنین کارهای اجرایی را به بخش خصوصی بسپارد. اگر این اتفاقات در چهل سال گذشته رخ میداد شاهد وضعیت کنونی نبودیم. هر چند در دهه ۷۰ این کارها نسبتاً به خوبی انجام میشد. اما از دهه ۸۰ کاملاً رها شد و ما نمیدانیم کسی که مسئول امور فرهنگی است، چه میکند؟ نظرش درباره نشر چیست؟ تحلیل و بررسیها باید از سوی کارشناسان فرهنگی انجام شود و این کار ناشر نیست.
نباید انتظار داشته باشیم که با وضعیت کنونی خروجی مناسبی داشته باشیم. مطمئناً خروجی فعلی متناسب با سیاستها و راهبردها نیست. از این رو میبینیم شعر کودک در فقر مطلق است. در دهه ۶۰ و ۷۰ کتابهای شعر کودک با مضامین متنوع تولید میشد و امروز آنها را نداریم. دلیل این مسئله در نبود مدیران آگاه، با تجربه، سیاستگذار و ناظر بر اجراست.
نیکبخت: من هم با نبود سیاستگذار و برنامه برای امور فرهنگی و نشر موافق هستم. به نظرم باید در همه کارهای فرهنگی ساختار متناسبی تدوین شود. سالهاست که در حوزه ممیزی کتاب ساختار درستی نداریم، چه برسد به اینکه ساختار فرهنگی مناسبی پس از چهل سال داشته باشیم.
کاشفی: همانطور که در بحثها دیدیم، این بحث یک حوزه میان رشتهای است و نیازمند درگیری و همراهی نهادهای متعدد اعم از بخشهای مختلف آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سازمان تبلیغات اسلامی، اصناف، انجمنها و ... است. امیدواریم با این تحلیلها و دغدغهها اقدامات عملی برای بهبود کمیت و کیفیت کتابهای کودک و نوجوان به ویژه در حوزه دین را شاهد باشیم.
انتهای پیام