به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد سروشمحلاتی، استاد دروس سطح عالی حوزه علمیه، شب گذشته، 26 مهرماه با موضوع «امام رضا(ع) و ولایت جائر» در فضای مجازی به صورت زنده به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
هر یک از ائمه(ع) در عصر و زمان خود با یک مسئله خاص مواجه بودهاند. حضرت امام مجتبی(ع) با موضوع صلح با معاویه، امام حسین(ع) با موضوع قیام در برابر یزید و امام هشتم(ع) نیز با موضوع ولایتعهدی برای مأمون عباسی مواجه بودهاند. در دوران دویستوپنجاهساله امامت، مسئله مواجهه با حاکم جائر در همه دورههای زندگی سیاسی ائمه(ع) مطرح بوده است، اما نوع این ارتباط در دورههای مختلف متفاوت است. نوعی از این ارتباط در زندگی امام علی(ع) و اشکال دیگری نیز در اعصار ائمه(ع) بعد هست. اما آنچه در زمان امام هشتم(ع) اتفاق افتاد یک نوع خاصی از این رابطه است که امام(ع) ولایت حاکم مسلط عباسی را قبول میکند و در منصب و جایگاه ولایتعهدی قرار میگیرد.
این نوع رابطه مورد بحث قرار گرفته است. محققان تاریخ، در مورد زمینههای موضوع و اهدافی که مأمون داشت، شرایطی که برای امام(ع) وجود داشت و اینکه این واقعه چه تأثیراتی به جا گذاشت، بحث تاریخی کردهاند، اما متکلمان شیعه با نگاه کلامی به سراغ این مسئله آمدهاند. مثلاً سیدمرتضی در کتاب «تنزیه الانبیا» این را مطرح کرد که آیا قبول ولایت از سوی امام جائر معصیت است یا خیر و اگر این کار معصیت است، چرا از طرف امام رضا(ع) قبول شده است؟ پس از ایشان مرحوم شیخ طوسی نیز با همین نگاه کلامی مسئله را در یک اثر کلامی به نام تلخیصالشافی دنبال کرده است که قبول ولایت از طرف حاکم جائر چه حکمی دارد و آیا با شأن عصمت امام(ع) سازگار است یا خیر.
مهمترین پرسشی که در زندگی سیاسی امام رضا(ع) مطرح بوده، همین نکته است. بحث بنده نیز ناظر به جنبه تاریخی و کلامی نیست، بلکه موضوع را با نگاه فقهی مورد بررسی قرار میدهم. چون نگاه فقهی نگاهی است که برای نسل ما نیز میتواند آموزنده باشد و براساس این نگاه میتوان بررسی کرد که در چه شرایطی قبول ولایت از طرف حاکم جائر جایز و در چه شرایطی قبول ولایت از طرف حاکم جائر جایز نیست. در ابتدا باید به یک اصل مسلم اشاره کنم که در فقه ما قبول شده و هیچ مخالفی هم ندارد و آن اینکه، اگر حاکم جائری بر جامعه اسلامی مسلط باشد، همکاری با حاکم جائر و قبول پست و مسئولیت از طرف او کاری خلاف و حرام است. در عین حال در دو مورد اجازه داده شده است که انسان با سلطان جائر، همکاری و ولایت از طرف او را قبول کند. مورد اول این است که با قبول پست و مسئولیت در دولت جائر، درصدد رفع مشکلات مردم باشد و از این موقعیت برای حل معضلات مردم استفاده کند و استثناء دوم اینکه در شرایط سخت تقیه قرار گیرد و برای رفع خطر مسئولیتی را قبول کند.
مسئله همکاری با سلطان جائر بسیار خطرناک است و ائمه(ع)، شیعیان را از این کار بر حذر داشتهاند که نباید به سلطان جائر نزدیک شد و در این زمینه ادله زیادی وجود دارد. محمد بن مسلم میگوید: خدمت امام باقر(ع) بودم. جلوی در خانه امام(ع) ایستاده بودیم و حضرت(ع) دیدند که مردم گروه گروه در حال حرکت هستند و بهجایی میروند. از یکی از افراد حاضر سؤال کردند: مگر در مدینه اتفاقی افتاده که مردم اینطور در حال حرکت هستند؟ به حضرت(ع) عرض شد: حادثهای رخ نداده بلکه یک حاکم جدید برای مدینه منصوب شده و مردم برای تبریک به دارالعماره میروند. این حرکت مردم، استقبالی از حاکم جدید است. حضرت(ع) فرمودند مردم میروند و تبریک میگویند، اما نمیدانند که با این کار در کنار یکی از درهای جهنم قرار میگیرند و استقبال کردن از حاکم جائر و تبریک گفتن به حاکم جائر حتی اگر همکاری هم نباشد، همین تشویق و ترغیب و خوشحالی به معنای ورود به آتش جهنم تلقی میشود.
این تذکار به وفور در زبان ائمه(ع) هست و دوران دویستوپنجاه ساله امامت، هشدار به شیعیان است که به دولتهای جائر نزدیک نشوید و شیعه را از این حیث بر حذر میداشتند. در عین حال، ائمه(ع) این نهی را به صورت مطلق ارائه نمیکردند، بلکه برای آن استثنایی نیز قائل بودند و گاه اجازه میدادند که شیعیان در موارد خاصی با حکام جور همکاری کنند. اما در چه مواردی این کار مشروع و جایز است؟ در این زمینه روایتی را از امام رضا(ع) نقل میکنم. حسن بن حسین بن انباری، از اصحاب امام رضا(ع)، میگوید: طی مکاتبهای از حضرت رضا(ع) اجازه خواستم تا مسئولیتی در حکومت قبول کنم. پیوسته نامهنگاری میکردم و جوابی از امام(ع) نمیرسید. چهارده سال در انتظار پاسخ حضرت(ع) بودم که برای قبولی پستی، ایشان تأیید کنند. بعد از این چهارده سال، در آخرین نامه نوشتم من نگران هستم که سلطان گردن من را بزند، چون طی این سالها به من همکاری را پیشنهاد کردهاند و من بهانه آوردهام، اما الآن سلطان به من بدبین شده است. امام رضا(ع)، پاسخ مثبت دادند و تبیین کردند که در چه شرایطی چنین حقی داری. حضرت(ع) در پاسخ خود به صورت مطلق به او اجازه ندادند و نوشتند اینکه گفتی بر جان خود نگران هستم، متوجه شدم، اما اگر وارد حکومت شوی چطور عمل میکنی؟ اگر میخواهی مانند ظالمان عمل کنی، این کار جایز نیست، اما اگر روش عادلانه را پیش میگیری، انسانهای متعهد را به کار میگماری و وقتی درآمدی در اختیارت قرار میگیرد به فقرا و مستمندان کمک میکنی، در این صورت ایرادی ندارد.
اینجا امر، امر خطیری است. از یکسو مسئله اجتناب کردن از سلطان جائر مطرح است و به هیچ نحوی شخصی حق ندارد با نزدیک شدن به حاکم جائر سبب تقویت او شود، حتی اگر مسئولیتی از او قبول نکند. در روایت داریم که امام(ع) کسی که نزد فلان جائر نشسته را هم مؤاخذه کرد. اما اگر استثنایی وجود دارد و میتوان همکاری کرد باید آن موارد از کمال اهمیت برخوردار باشد. از جمله امام رضا(ع) به محمد بن اسماعیل بن بزیع اجازه ورود به حکومت را دادند.
حضرت رضا(ع) تأکید دارند که اگر شخصی میخواهد با دولت جائر همراهی و همکاری داشته باشد، باید یکی از این دو مجوز را در شرایط خود ببیند؛ اول اینکه بتواند از این پست برای رفع گرفتاری مردم استفاده کند، و الا شخصی که بیاراده است، هر کجا هم بخواهد فریادی بزند، حاکم جائر بر سر او میکوبد و اینجا مجوزی وجود ندارد. این نکته بسیار با اهمیت است. از یک طرف اسلام تأکید میکند که همکاری با سلطان جائر حرام است و از طرف دیگر در دو مورد این حرمت برداشته میشود و این کار حرام، حلال میشود. این تغییر در ناحیه موضوع است. اگر کسی بتواند به جامعه خدمت کند، ایرادی ندارد. مورد دوم نیز مسئله خوف ضرر است. یعنی این عدم همکاری برای خود و خانوادهاش ضرری داشته باشد و قصد جلوگیری از ضرر را دارد. اینجا، ترس از ضرر و خطر خوف و احساس نگرانی، همین فعل حرام را مجاز و این کار را واجب میکند.
امام رضا(ع) در پاسخ به اشکالهایی که در مورد همکاری ایشان با سلطان جائر مطرح بود پاسخ دادند این سلطان یک مسلمان ظاهری است، اما در مورد همکاری یوسف صدیق(ع) با عزیز مصر چه میگوید؟ او نیز تحت ولایت سلطان جائر قرار گرفت که مشرک هم بود. ثانیاً من که ولایتعهدی را قبول کردم، شرط کردم دخالتی در عزل و نصب نداشته باشم، اما یوسف صدیق(ع) که واقعا تمشیت امور اقتصادی و مالی را به دست گرفته بود. تفاوت سوم اینکه من را تهدید کردند که اگر قبول نکنی گردنت را میزنیم، اما یوسف(ع) که تهدید نشده بود و خودش این پست را پیشنهاد داده بود. این یکی از احتجاجهایی است که در بیان امام رضا(ع) وجود دارد.
انتهای پیام