غلامرضا ذکیانی، رزمنده دفاع مقدس و مدافع دیروز مرزهای کشور، امروز در سنگر مؤسسه حکمت و فلسفه ایران از حکمت اسلامی و ایرانی دفاع علمی میکند. او از یک سو اصل مقاومت و جهاد را در جبهههای نبرد تجربه کرده و به افتخار جانبازی نیز نائل آمده و از سوی دیگر مفهوم و مسئله جهاد و مقاومت را در فضای دانشگاهی و علمی تئوریزه کرده است.
پیشتر خبرگزاری ایکنا در گفتوگو با این استاد دانشگاه به «شروط تکرارپذیری فرهنگ مقاومت و دفاع مقدس در جامعه» پرداخته بود. اینک در بخش جدید گفتوگو به مفهوم انقلابی بودن، محور مقاومت، تجلیات ایثار و جهاد بعد از جنگ، تفاوت مقاومت و شهادتطلبی در شیعه با تفکرات گروههای افراطی همچون داعش و راهکارهای حل مشکلات امروز جامعه پرداختیم که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد؛
ایکنا ـ امروز بیش از چهل سال از انقلاب اسلامی و سی سال از دفاع مقدس میگذرد و بسیاری از زمینههای ظهور روحیه انقلابی و فرهنگ دفاع مقدس در جامعه کمرنگ شده است. یک پرسش این است که آیا این روحیات قابلیت تکرار دارد؟ صحبت از انقلابی بودن و محور مقاومت در دنیای مدرن چگونه معنادار میشود؟
طبیعتاً قابلیت تکرار خیلی کم شده است. میتوانم بگویم در سی سالی که از جنگ گذشته است، رهبر معظم انقلاب متوجه این نکته شدند و با زیرکی تمام، با شناختی که از ملت ما دارد، هم در حوزه داخلی کشور و هم در حوزه خارج از کشور اقداماتی را به عنوان سیاستهای کلی نظام پیش بردند که آن فضا را به صورت حداقلی حفظ کنند.
اگر دقت کرده باشید، ایشان در داخل کشور تقریباً در اغلب سخنرانیهایشان بر انقلابی بودن و انقلابی ماندن تأکید میکنند. برای برخی جای تعجب است که ما چهل و یک سال پیش انقلاب کردهایم و معنی ندارد انقلاب تداوم پیدا کند؛ اما حضرت آقا با کلیدواژه انقلابی بودن، میخواهد آن روحیه را به صورت حداقلی حفظ کند. اینکه چقدر موفق شدیم این راهبرد را پیاده کنیم و روحیه انقلابی را زنده نگه دارند، محل بحث است. من که خودم به مسئولینی که این وظیفه را برعهده دارند نمره قبولی نمیدهم.
حضرت آقا فقط به بُعد داخلی اکتفا نکردند و خط مقاومت را جزء سیاستهای اصلی نظام ما قرار دادند. وقتی ایشان بر محور مقاومت تاکید کردند، طولی نکشید که شاهد اتفاقات زیادی در منطقه بودیم. همان اسرائیلی که در جنگ شش روزه چند کشور عربی را به زانو درآورد و داشت آرمان از نیل تا فرات را محقق میکرد، در جنگ سی و سه روزه جلوی حزبالله لبنان زانو زد. حتی خود حزبالله لبنان باور نمیکرد که این اتفاق بیفتد. سیدحسن نصرالله میگفت که ما خدا خدا میکردیم از این جنگ جان سالم به در ببریم، ولی حضرت آقا توسط حاج قاسم به ما پیام داد که نه تنها شما پیروز میشوید، بلکه به قدرت منطقهای تبدیل میشوید. این یکی از امدادهای الهی بود.
میخواهم بگویم حضرت آقا با سیاست محور مقاومت موفق شدند روحیهای که در جنگ داشتیم را حفظ کردند. بچهها ما تحت عنوان مدافعین حرم وارد عرصههای دفاع شدند و حماسههایی آفریدند که مشابه آن را فقط در دفاع مقدس سراغ داشتیم. این جزء سیاستهای ایشان بود. این سیاست و راهبرد جمهوری اسلامی آن قدر موفق بود که نه تنها اسرائیل را در چارچوب مرزهای جغرافیایی خودش محدود کرد، بلکه حتی داعش و بوکوحرام و همه کسانی که آمده بودند کیان جمهوری اسلامی را به خطر بیندازند، از بین برد. الآن نابودی اسرائیل برای طرفداران جبهه مقاومت آرزو نیست، بلکه مطمئن هستند این اتفاق میافتد، اما الآن یک ماه است که شاهد هستیم که ترامپ تمام تلاشش را میکند تا کشورهای منطقه را با اسرائیل آشتی بدهد.
الان پیشرفتهترین کشورهای دنیا یعنی آمریکا از الگوی جمهوری اسلامی درس گرفتند و آنها هم دارند محور مقاومت شکل میدهد که مرکزیت آن با اسرائیل است. در واقع آنها میخواهند اسرائیل از مرزهای خودش بیرون بیاید و یک محور مقاومت راه بیندازد تا خودش را نجات بدهد چون میبینند با سیاستی که ایران در پیش گرفته است، نابودی اسرائیل قطعی است.
پس آنها آمدند این سیاست را در پیش گرفتند، ولی سه فرق محور مقاومت را با این جریان بیان میکنم. اولاً آنها محور مقاومت را از ما تقلید کردند و ایرانزده شدند. میخواهم اصطلاح «شرقزدگی» یا «ایرانزدگی» را برای این مسئله به کار ببرم. این یکی از افتخارات ایران است که چهل سال بعد از انقلاب به حدی از رشد برسد که بزرگترین کشورها، سیاست ایران را الگوبرداری کنند.
حالا آیا موفق خواهند شد؟ لااقل سه عنصر مهم وجود دارد که امکان ندارد موفق شوند. نخست وجود رهبری که به محور مقاومت وحدت میبخشد و سربازانی که اختلاف شیعه و سنی را کنار میگذارند و تحت قلمرو یک رهبر جانفشانی میکنند. شما از اعراب امارات و بحرین که در اوج رفاه زندگی میکنند انتظار جانفشانی دارید؟ تحت لوای کدام رهبر؟ تحت لوای نتانیاهو؟ پس معلوم است که آنها از نظر رهبری نقص دارند. نکته دوم خود محور دین است. خود دین سبب شده است امت اسلام در محور مقاومت جمع شوند. فقط خواستم بیان کنم که این از برکات هفته دفاع مقدس و امام خمینی(ره) است که به حدی رسیدیم که دنیا از ما الگوبرداری کند، ولی الگویش ناقص است و موفق نخواهد شد.
ایکنا _ آیا روحیه ایثار در دنیای امروز نیز معنادار است؟ برای مثال اقدامات کادر درمان در بحث کرونا یا نهادهای خیریه یا حرکتهای جهادی مردمی برای محرومیتزدایی تداوم از جنس ایثار است؟
حدوداً هشت ماه است که نه تنها ما، بلکه کل جهان گرفتار بیماری کرونا شدیم. در این مدت از کادر درمانیمان جلوههای ایثاری دیدیم، ولی برای ما شگفتآور نبود. این بانوان همان خواهران و همسران شهدا هستند که با دست خودشان یک یا دو بچه را راهی جبهه کردند. از این همسران همین انتظار را داشتیم و تعجب هم نکردیم. اینکه امروز میبینید بر سر استفاده از ماسک و لوازم بهداشتی مشکل نداریم و حتی پزشکان با گذشت چند ماه به خانهشان نرفتند و به بیماران رسیدگی کردند، دلیلش این است که این ظرفیت در این ملت شریف هست و از این جهت به سهم خودم به کار درمانی دستمریزاد میگویم.
همچنین چندین خیریه سراغ دارم که در رسانهها هم مطرح نشدند، ولی خیلی خوب دارند کار میکنند. این نشاندهنده این است که ملت ما ملت خوب و جمعگرا و مؤمن است، فقط باید مراقب مسائل اقتصادیشان باشیم تا از این جهت ضربه نبینند. بنابراین همین بیماری کرونا آزمایش خیلی خوبی بود و مردم ما ابتلای خوبی را پشت سر گذاشتند و باید به آنها دستمریزاد گفت.
گروههای جهادی خوبی در کشورمان شکل گرفته است. من خودم با یکی از این گروههای جهادی، چندین مرتبه در منطقه سیستان حضور داشتم و با چشم خودم فعالیتهایشان را دیدم. حقیقتاً پنجاه درصد فعالیتهای این گروههای جهادی هم در رسانهها منعکس نشده است. این گروههای جهادی تحت تأثیر ملت مسلمان ما هستند؛ یعنی همین ملت این روحیه را دارند، چنانکه در دفاع مقدس، سیل و زلزلهها دیدید. اگر این ملت بداند از عهدهاش کاری برمیآید دریغ نمیکند. این امر به خاطر آمیختگی است که این ملت با اسلام و اهل بیت(ع) پیدا کرده است. نسبتی که ملت ایران و سرزمین ایران با اسلام و اهل بیت(ع) پیدا کرده است، این نسبت نظیر ندارد. فقط نباید مردم را ناامید کرد.
ایکنا ـ چگونه میتوان مردم را ناامید نکرد و امکان بروز این روحیه را بیشتر کرد؟
باید مراقب باشیم که مردم عملی را خلاف حرفمان مشاهده نکند. این خیلی مهم است. اگر مردم ببینند اگر من ندارم آقایان هم ندارند، اگر بچه من نمیتواند خارج برود، بچه آقایان هم به خارج نمیرود، احساس تبعیض نمیکنند، ولی وقتی تبعیض وجود داشته باشد طبیعتاً هر ملتی میگوید اینها نه اهل دین هستند و نه دارای ملیت ایران. در نتیجه فاصلهها و زاویهها زیاد میشود. اگر مردم بدانند که فاصلهای بین خودشان و مسئولان نیست، حتماً میبینید که ملت ما سریعتر و عملیاتیتر از مسئولان عمل میکند.
ایکنا _ برخی روحیه مقاومت و شهادتطلبی در دفاع مقدس و محور مقاومت را با اندیشههای جنگطلبانه جریانهایی مثل داعش مقایسه میکنند و این روحیه را مغایر با فرهنگ صلح قلمداد میکنند. دیدگاه شما در این باره چیست؟
بله، ممکن است ظاهرش شبیه هم باشد، ولی در واقع کافی است پای میز گفتوگو بنشینیم و ببینیم اینها چه تفاوتهای اساسی با هم دارند. اولاً بگویم این حرکتها رادیکال مثل داعش جدید نیستند و از قدیم بودند، منتهی چون الآن با چشم خودمان میبینیم تصورمان از آنها سخت شده است. نکته دوم اینکه شما دو تا شخصیت را با هم مقایسه کنید؛ ابوبکر بغدادی و سردار سلیمانی. چطوری است که دوست و دشمن از سردار سلیمانی به خوبی یاد میکنند؟
از دیماه که تشییع جنازه ایشان آغاز شد، شاهد صحنههای عجیب از ابراز ارادت مردم بودیم که همچنان هم ادامه دارد. خُب شما آن را با ابوبکر بغدادی مقایسه کنید. «تُعرف الاشیاء باضدادها». این آدم اهل مذاکره، اهل صلح و اهل امنیت بود. در عین حال آنجایی که کسی تعدی کند دیگر اهل صلح و آرامش نیست. شما نباید با کسی که شمشیر برداشته و در یک شب دو هزار نفر را میکشد، گفتوگو داشته باشید. به تعبیر امام موسی صدر، اسرائیل شر مطلق است؛ یعنی تروریست دولتی است و برای این ساخته شده که تروریست تربیت کند و حقوق ابتدایی مردم فلسطین را از آنها بگیرد.
اگر چنین دولتی بخواهد باقی ماند هر لحظهای آسایش پیدا کند یک آسیبی به اطرافیانش خواهد زد. با همچنین موجوداتی صلح، ملایمت و با خنده سر میز نشستن معنا ندارد. امیرمؤمنان(ع) هم حقوق خوارج از بیتالمال را قطع نکرد تا زمانی که دست به شمشیر بردند. بنابراین خیلی فاصله است با کسانی که با نام مبارک «الله اکبر» و پیامبر(ص) عطوف و رحیم کارهایی میکنند که هر کس میبیند فکر میکند اسلام دین خشونت است. با اینها جز با زبانی که خودشان بلد هستند، زبان دیگری نمیتوان حرف زد و هیچ انسانی منصفی این دو را به هم نزدیک نمیکند.
سردار سلیمانی یاد رستم دستان و سیاوش را برای ما زنده کرد، چون ما فقط آنها را در شاهنامه خوانده بودیم و رستم و سیاوش را با چشم خودمان ندیده بودیم، ما این اسطوره ایرانی را دیدیم که جذب در اسلام شده و نه ایران بلکه عراق، سوریه، لبنان و فلسطین را کمک کرد و نجات داد و بنابراین میتوانیم با کمی دقت و انصاف فرق آنها را بدانیم.
ایکنا _ قرآن کریم چه راهکاری را برای حل مشکلات و مسائل امروز جامعه ارائه میدهد؟
اگر میخواهیم قرآنی بیندیشیم باید در آیات قرآن خوب تأمل کنیم. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»، یعنی یا ما یا شما یکی راهیافته و یکی گمراه هستیم. «قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ». به پیامبر(ص) میگوید به اینها بگو شما پرسیده نمیشوید از جرمهای ما، و ما هم از اعمال شما پرسیده نمیشویم؛ یعنی اگر از لحظه اول بگویی من پیامبرم و شما کافران هستید، چه گفتوگویی بین شما ایجاد خواهد شد؟ اگر بخواهی گفتوگو کنی نه تنها باید خودت را در سطح کفار قرار دهی تا گفتوگو صورت بگیرد، بلکه حتی یک قدم پایینتر بیایی؛ یعنی جرم را به خودت نسبت بدهی و عمل را به آنها نسبت بدهی تا بدانند آنها را به رسمیت میشناسی.
در قرآن به ما یاد دادند که اگر میخواهید با دیگران گفتوگو کنید، طرف را بالاتر بگیرید، والا گفتوگو شکل نمیگیرد. کسانی که در حوزه گفتوگو کار میکنند اذعان دارند که یکی از شرایط مهم گفتوگو همین است که طرفین در شرایط مساوی قرار بگیرند و بتوانند گفتوگو کنند. اگر ما این فرهنگ را راه بیندازیم، جناحها و افراد مختلف خیلی راحت میتوانند با هم گفتوگو کنند و حرفهای مخالف هم را بشنوند. ما به کارشناسان خودم چه از این جناح و چه از آن جناح نیاز داریم.
علت مشکلات ما جناحبازی است. گاهی فراموش میکنیم شخصی که در جناح مقابل هست چهل سال است که در این انقلاب بزرگ شده و برایش هزینه شده و آزمون و خطا کرده است تا یک کارشناس زبده شود. تا زمانی که بخواهیم مصالح جمهوری اسلامی را فدای مصالح جناحی کنیم وضع همین است. اگر ما مصالح ملی را خوب بفهمیم هیچ وقت آن را قربانی مصالح جناحی که ارزشی ندارد نمیکنیم. اگر ما به این رشد برسیم که جناحها را کنار بگذاریم و از همه افراد شایسته کشور استفاده کنیم، در آن صورت دور نیست که این کشور به جایی که لایقش است برسد.
انتهای پیام