به گزارش
ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه «آیین حکمت» مقالاتی با عناوین «نظریه فطرت؛ بهمثابه مبنای معرفتشناختی علوم انسانی» نوشته قاسم ترخان؛ «بررسی و نقد مؤلفههای معنویتِ پساتجدّدی از منظر معنویت اسلامی» به قلم مرتضی حبیبی سیسرا؛ «مکان و خلأ در فلسفة سینوی» به قلم علی حقی و مریم زارعی؛ «بررسی رابطه حسن و عشق و هنر از منظر شیخ احمد غزالی» تالیف مهدی حمیدی پارسا؛ «پاسخ به شبهه «فیصل نور» در تعارض گفتار امام مجتبی(ع) با نصوص امامت» نوشته سعید رسالتی و عزالدین رضا نژاد؛ «تقریب نظر ابنسینا و ملاصدرا درباره وجود رابط و رابطی» تالیف یارعلی کرد فیروزجایی و غلامرضا عظیمی راویز و «ویژگی تعریف و مؤلّفههای آن از دیدگاه سقراط و ارسطو» نوشته محمدکاظم علمی سولا و علی بیک محمدلو منتشر شده است.
همچنین مقالات «استدلال منطقی در قرآن» نوشته محمدرضا محمدعلیزاده؛ «بررسی انتقادی نظریه «عقل دفائنی»» تالیف حسین غفاری، محمداسحاق عارفی و محمدمهدی کمالی و «خیال بهمثابه نفس حیوانی بازشناسی قوه خیال نزد صدرالمتألهین در پرتوی تبیین مبانی و تحلیل کارکردها» نوشته محمدحسین وفائیان و احد فرامرز قراملکی نیز از دیگر مقالات منتشر شده در این شماره هستند.
نظریه فطرت؛ به مثابه مبنای معرفتشناختی علوم انسانی
در چکیده مقاله «نظریه فطرت؛ بهمثابه مبنای معرفتشناختی علوم انسانی» میخوانیم بر اساس دیدگاه اندیشمندان اسلامی، انسان موجودی فطرتمند است؛ به این معنا که جنبة ثابتی دارد که دین الهی با آن هماهنگ بوده، بر اساس آن نازل شده است. ازاینرو، فطرت به آفرینش ویژة انسان اشاره دارد که در سه بعد شناختی، گرایشی و توانشی قابل دستهبندی است. پذیرش مسئله فطرت به عنوان یکی از مهمترین پیشفرضهای انسانشناختی در علوم انسانیِ اسلامی، آثار فراوانی از خود به جای میگذارد. نوشتار حاضر تلاش کرده است برایند این مبنا را از حیث معرفتشناختی بررسی کند. اینکه فطرت میتواند چونان منبعی برای معرفت و معیاری برای توجیه و سنجش آن، و تنها راه حل چالش نسبیت در علوم توصیفی و هنجاری به شمار آید، از جمله دستاوردهای پژوهش حاضر تلقی میشود.
بررسی و نقد مؤلفههای معنویتِ پساتجدّدی از منظر معنویت اسلامی
نویسنده مقاله «بررسی و نقد مؤلفههای معنویتِ پساتجدّدی از منظر معنویت اسلامی» در طلیعه نوشتار خود آورده است یکی از شاخصههای اصلی دوره پساتجدد، رشد روزافزون معنویتخواهی و به دنبال آن، شکلگیری جنبشهای نوپدید معنویتگراست، اما ارائه معنویتهای نوپدید با مؤلفههایی که برای آن تعریف شده است ـ بهویژه تأکید بر انسانمداری و عرفیگروی ـ صلاحیّت و نیز توانایی مدّعیان این معنویتها را در پاسخ به نیاز معنویتخواهی انسان، با تردیدهای جدّی مواجه ساخته است. سؤال اصلی این است که: معنویتهای دوره پساتجدد با کدامین برهانِ عقلی یا نقلی، مدعیِ پاسخ به نیاز معنوی انسان معاصرند؟ نوشتار حاضر درصدد است با واکاوی مؤلفههای معنویتهای دوره پستمدرن و مقایسه آن با مؤلفههای معنویت اسلامی، عیار راستی مدعیات این نوع معنویتها را با سنجه معنویت اسلامی بسنجد. روش به کار گرفته شده در این پژوهش، کتابخانهای است که در آن با استفاده از دو عنصر توصیف و تحلیل به این نتیجه دسته یافته که معنویت اسلامی قادر به ارائه نسخهای جایگزین برای این نوع معنویتهاست؛ معنویتی که به دلیل سرچشمه گرفتن از وحی و برخورداری از پشتوانه مستحکم عقل، افزون بر جلب اعتماد پیروان خود، ثمربخش بودنِ اجرای دستورالعملهای خود را تضمین میکند.
مکان و خلأ در فلسفة سینوی
در چکیده نوشتار «مکان و خلأ در فلسفة سینوی» آمده است یکی از گزارههای بسیار مورد توجه در فلسفه اسلامی، بهویژه در بحث طبیعیات، بحث مکان و به تبع آن بحث خلأ است؛ بهطوریکه همواره این پرسش، ذهن را مشغول میکند که: آیا خلأ و ملأ وجود دارند؟ و اگر وجود دارند، آنها غیر از مکان هستند یا منطوی در مکان شدهاند؟ این مقاله درصدد است به این پرسشها پاسخ دهد: اولاً، خصوصیات و ویژگی هریک چگونه است؟ ثانیاً، وجود و عدم وجود آنها، با کدام ادلة عقلی قابل اثبات است؟ همواره دو تلقی از مکان وجود داشته است: یکی اینکه مکان، سطح خارجی جسم است و دیگر اینکه مکان، ابعاد سهگانه طول، عمق و عرض فضایی را داراست که جسم در آن واقع میشود. اما این پرسش مطرح است که: آیا جسم دارای ابعاد سهگانه است؟ اگر هست، مکانی که ابعاد سهگانه دارد، آیا جمیع ابعاد جسم را من جمیع الجهات دربرمیگیرد؟ به عبارت دیگر، آیا جسم من جمیع الجهات در مکان قرار دارد یا بعدی از ابعادش در بعدی از ابعاد مکان قرار میگیرد؟ اغلب فیلسوفان اسلامی، خلأ را انکار میکنند، ولی برخی دیگر درصدد اثبات آن هستند.
این مقاله از نوع تحقیقات بنیادی بوده، روش پاسخگویی به پرسشهای آن، تحلیلی ـ توصیفی است. همچنین شیوه گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و گزارشهای علمی بوده است. نتیجه این پژوهش آن است که ابنسینا مکان را سطح خارجی جسم محوی یا سطح داخلی جسم حاوی به شمار میآورد و در هر حال این مکان چیزی جز متمکن نیست که یا حاوی و یا محوی است. بنابراین، وی نمیتواند خلأ را به عنوان محیطی که از هرگونه ماده خالی باشد، بپذیرد. ابنسینا بطلان خلأ را بر سه اصل استوار ساخته است: 1. فاقد ابعاد بودن خلأ؛ 2. فرض بینهایت بودن آن؛ 3. اثبات بطلان حرکت در محیط لایتناهی.
پاسخ به شبهه «فیصل نور» در تعارض گفتار امام مجتبی(ع) با نصوص امامت
نویسنده مقاله «پاسخ به شبهه «فیصل نور» در تعارض گفتار امام مجتبی(ع) با نصوص امامت» میخوانیم نصوص دال بر امامت ائمه اثنی عشر(ع) به حدی در منابع شیعه فراوانی دارد که به آسانی میتوان بر آن ادعای تواتر کرد. برخی از این نصوص در منابع اهل سنت نیز یافت میشود. «فیصل نور» از نویسندگان معاصر وهابی، منکر تمامی نصوص امامت شده و به زعم خود در کتاب الامامة و النص این مسئله را از منابع شیعه به اثبات رسانده است. او در بخشی از این کتاب که به امام حسن مجتبی(ع) اختصاص یافته است، جریان صلح آن حضرت را با معاویه و همچنین سخنانی را که از آن حضرت در این زمینه نقل شده است، دلیل شایستگی معاویه در مسئله حکومت دانسته، آن را در تعارض با نصوص امامت میداند و پس از انکار امامت حضرت مجتبی(ع)، به این نتیجه میرسد که هیچ نصی درباره امامت امامان اثنیعشری وجود ندارد.
این مقاله با به کارگیری روش توصیفی ـ تحلیلی، درصدد نقد این دیدگاه برآمده، با تحلیل روایات مورد استناد فیصل نور و نیز اثبات وجود نصوص امامت در سخنان امام مجتبی(ع) اثبات میکند که صلح آن حضرت با معاویه، به دلایلی همچون عدم همراهی یاران آن حضرت و اموری دیگر بوده است و بدین وسیله، توهم تعارض آن با سخنان آن حضرت در نصوص امامت دفع خواهد شد.
انتهای پیام