به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام محمد سروشمحلاتی، از پژوهشگران حوزه دین، شب گذشته، ۲۰ اردیبهشت، در ادامه سلسله جلسات رمضانی خود، به ارائه بحث در زمینه «ادب در فرهنگ اسلامی» پرداخت که مشروح این سخنان از نظر میگذرد.
صحبت در مورد ادب در فرهنگ اسلامی است. از بررسی معارف اسلامی از یکسو و وضع اخلاقی و اجتماعی خودمان از سوی دیگر، به این نکته میرسیم که دین ما دین ادب است، ولی متأسفانه این ادب در فرهنگ امروز ما در جایگاه خود قرار ندارد و در واقع فاصلهای بین دین و دینداران احساس میشود. این سؤال مطرح شد که با چه معیاری میتوان تشخیص داد که کدام رفتار مطابق با ادب است و کدام رفتار مطابق با ادب نیست. چون در جوامع مختلف، ادب اشکال مختلفی دارد، آیا با این تنوع و تکثری که در آداب وجود دارد معیار و ضابطهای در اختیار ما هست تا بتوانیم آنچهرا واقعاً با ادب سازگار است تشخیص دهیم؟
اصل کرامت در ادب
تنوع در آداب امری است که علمای ما آن را پذیرفتهاند و فرمودهاند که ادب امری عرفی است و مراجعه به عرف تأیید شده است، اما در عین حال دو ضابطه کلی برای تشخیص رفتار مطابق ادب وجود دارد؛ اولاً، رفتار مطابق با ادب باید با معیار اخلاقی سازگار باشد، ثانیاً، این رفتار باید با معیارهای توحیدی نیز سازگاری داشته باشد. یعنی یک ملاک از بیرون و یک ملاک از درون دین. ملاک اول این است که شما هر شیوهای را که در رفتار با دیگران میخواهید داشته باشید، آزاد هستید، اما با کرامت انسان نباید ناسازگار باشد. حفظ کرامت یک اصل اخلاقی است. در قرآن کریم در حالی که خدا ما را تشویق میکند که انفاق کنیم و صدقه داشته باشیم، اما در عین حال، تأکید میشود که صدقه خود را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل نکنید.
یعنی رفتار تحقیرآمیز با فقیر، موجب ابطال صدقه میشود و گویی شما اصلاً صدقه ندادهاید یا اینکه گناه نیز در اثر ایذاء و تحقیر دیگران در نامه عمل شما نوشته میشود؛ بنابراین همهجا این اصل کرامت و حفظ شخصیت انسانها مهم است. در اینجا نیز شما در رفتار با دیگران باید ببینید که اولا کرامت خود و ثانیا کرامت طرف مقابل حفظ میشود یا خیر. امام علی(ع) به کسی که او را همراهی میکرد، در حالی که حضرت(ع) سواره بود و او پیاده فرمودند که تو به قصد احترام این کار را میکنی و میخواهی من را همراهی کنی. این قصد تو از باب احترام است، اما بدان که این احترام، احترام مذموم است. چرا؟ چون این کار، هم برای حاکم خطرناک است و هم برای خودت خفت و خواری دارد. تو حق نداری ادبی را انتخاب کنی که کرامت خودت تنزل پیدا کند؛ لذا هر ادبی که دو طرفه است و رابطه تساوی و برابری بین انسانها را به هم نمیزند، اسلام آن را قبول دارد. سلام کردن و مصافحه و معانقه دوطرفه است و اینطور نیست که یک کسی را بالا برد و یک نفر را پایین آورد. اما ادبی که یک طرف را آقا میکند و بالا میبرد و یک طرف را پایین میآورد، این ادب اسلامی نیست و با اخلاق سازگاری ندارد.
حکم فقهی دستبوسی
به مسئله دستبوسی رسیدیم که آیا اسلام این مسئله را قبول دارد یا ندارد. دستبوسی یک رفتاری است که در بسیاری از جوامع به عنوان ادای احترام تلقی میشود و سه نگاه در این موضوع مطرح است؛ نگاه اول این است که آیا از نظر فقهی بوسیدن دست افراد جایز است یا نیست؟ اما نگاه ما در اینجا فقهی نیست. نگاه دوم اجتماعی است تا ببینیم که تأثیرات اجتماعی این عمل چیست؟ بحث در اینجا در زمینه نگاه اجتماعی به بوسیدن دست هم نیست و بالاخره نگاه سوم، نگاه اخلاقی است که مورد نظر ماست. از نظر فقهی، فتاوای فقها در بوسیدن دست متفاوت است. همه قبول دارند که این کار مرجوح است. برخی در حد کراهت و برخی در حد حرمت این را مطرح کردهاند. نکته دیگر نیز این است که چند مورد از این اصل کراهت یا حرمت فقهی استثنا شده است.
یکی از مراجع معتقد بود که هرگونه دستبوسی مکروه است. ایشان دو استثنا دارند و آن اینکه مگر دست عالم که بوسیدن آن کراهت ندارد و یکی هم سادات، به عنوان انتساب به پیامبر(ص). این فقیه بزرگوار که مرحوم شده است حتی والدین را نیز استثنا نکرده است و اصل اولی این است که دستبوسی در فتوای این مرجع مکروه است. یک فتوای دیگر نیز داریم که حرمت است و از علمای معاصر داریم که تعبیر برخی از فقها این است که دستبوسی به عنوان تعظیم و احترام حرام است. این تعظیم برای این است که عنوان دیگری از دستبوسی نیز هست و گاهی از روی ملاطفت این اتفاق رخ میدهد. مثلاً انسان کودکی را در آغوش میگیرد و دست او را میبوسد که تعظیم نیست. یک دستبوسی نیز در روابط همسری است که اینجا نیز مسئله تعظیم نیست. بحثی که مطرح است در روابط انسانها با یکدیگر به عنوان احترام است که فرمودند حرام است و دو استثنا دارد؛ یکی پدر و مادر و یکی هم انتساب به پیامبر(ص). این فقیه حتی عالم را هم استثنا نکرده است و حکم به حرمت دستبوسی علما را دارد.
بنابراین، جنبه فقهی مسئله این طور است که هر کسی باید طبق نظر مرجع خود رفتار کند. اما دستبوسی یک عملی نیست که اسلام نسبت به آن تشویق کرده باشد، اگر حرام هم نباشد مکروه است. بعد در موارد استثنا نیز آنکه مجاز شمرده شده قلمرو خیلی محدودی دارد که عبارت از عالم و سیادت و پدر و مادر است. اما اگر از اینها عبور کردید، عنوان دیگری برای مجاز بودن نداریم. مثلاً آیا ثروت مجوزی برای دستبوسی تلقی میشود؟ خیر، اسلام این را نمیپذیرد. ولی حتی در احترامهای عادی نیز کسانی که در حکومت قرار دارند و جایگاه اجتماعی پیدا میکنند نیز باید از حداقل احترامها از مردم انتظار داشته باشند. مردم البته پیامبر(ص) را احترام میکنند، اما ایشان نسبت به احترام ویژه اجازه نمیداد. این جمله را شهید اول در قواعد دارد که نقل شده، پیامبر اسلام(ص) خوش نداشت که کسی در هنگام ورود ایشان مقابل قدم حضرت(ص) بلند شود.
تشریفاتی که در اسلام نبود
چون پیامبر(ص) این کار را دوست نداشت، مسلمانان این کار را نمیکردند. مسلمانان بلند نمیشدند، چون میدانستند که پیامبر(ص) این کار را دوست ندارد، با اینکه این کار ادب متعارف است، اما نوع رفتار پیامبر(ص) با عموم مسلمانان در حدی است که نمیخواهد شأن خود رد رفتار با مسلمانان کوچکترین تفاوتی داشته باشد. برخی از چیزها برای ما کمکم جنبه تاریخی پیدا کرده است. دین ادبآموز و دینداران ادبگریز یعنی همین. پیامبر(ص) در جلسهای که وارد میشد کجا مینشست؟ در روایات داریم که ایشان در انتهای مجلس، هر کجا که جا بود مینشست. اینکه جای مخصوصی داشته باشند و از قبل آنجا را حفظ کنند و افرادی در آن اطراف بنشینند و بعد پیامبر(ص) که وارد شد، آنجا را خالی کنند، در دین ما نیست. اگر خوب است ربطی به دین ندارد، اگر هم بد است ربطی به دین ندارد. آنکه سنت پیامبر(ص) است و باید به عنوان الگو به آن توجه کنیم این است که پیامبر(ص) در اولین جایی که وجود داشت، همانجا مینشست.
ادب اسلامی را بههم زدهایم و اگر بخواهیم آن طور عمل کنیم، برای خیلیها غیرقابل قبول است و هر روز هم به همین عنوان جلوتر میرویم. مگر نگفتند جلسه پیامبر(ص) دوار و گرد بوده که بالا و پایین نداشته باشد که اگر ناشناس وارد مسجد میشد، ناچار بود بپرسد که پیامبر(ص) در این جمع کدام یک است؟ جا و تشریفات مخصوص را ما درست کردهایم. پیامبر(ص) اجازه نمیداد حتی برای او بلند شوند؛ لذا یک مسئله دستبوسی به لحاظ فقهی است و یکی هم جنبه اخلاقی قضیه است. هر کاری که رابطه تعلیم و تربیتی که بین عالم و مردم باید باشد را بههم میزند و اسلام این رابطه علمی را که رابطه ارزشمندی است و تبدیل به رابطه مرید و مرادی میکند قبول ندارد. دستبوسی این کار را میکند. مخصوصاً اگر این عادت در میان رجال حکومت اتفاق بیفتد که مفاسد آن بسیار بیشتر است، اما امام علی(ع) فرمود این کار برای او فتنه و برای شما خفت و خواری و ذلت است که اسلام قبول ندارد.
حرمت به خاک افتادن
از اینجا که عبور کردیم، به مرحله دوم میرسیم که این نیز بین ما هست و اسلام با آن مبارزه کرده که عبارت از بهخاک افتادن و بوسیدن پا است که در این حرمت این کار اختلافی نیست و اگر کسی دستبوسی را تجویز کند، در به خاک افتادن از نظر اسلامی حرفی نیست و همه آن را ممنوع میدانند. چون دستبوسی صرفاً ممکن است مشکل اخلاقی داشته باشد، اما اینجا علاوه بر اینکه مشکل اخلاقی دارد، مشکل دوم نیز دارد و آن این است که در به خاک افتادن به حریم توحید تجاوز میشود.
ممکن است کسی بگوید که از کرامت خود میگذرم و پشت سر حاکم حرکت میکنم و شخصیت خودم را ضایع میکنم، اما آنجایی که به پا افتادن است در قلمرو شخصیت ما نیست، در قلمرو توحید و عبودیت خداست. چون خدا اجازه نمیدهد هیچ کسی در مقابل هیچ چیز خاکساری نشان دهد؛ لذا در اینجا به ضابطه دوم میرسیم. ضابطه توحید این است که هر رفتاری میتواند براساس فهم و تشخیص عرف، زیبا تلقی شود و ادب باشد، اما نباید با عبودیت انسان نسبت به خدا ناسازگار باشد و انسان را چنان تنزل دهد که طرف مقابل در جایگاه خدایی قرار گیرد. با دستبوسی کسی خدا نمیشود، اما با بهخاک افتادن طرف را بالا میبرید تا به عرش برسانید. چرا؟ چون شما بالاترین خضوعی که نسبت به حق دارید، اول رکوع و بعد سجده است.
انتهای پیام