به گزارش ایکنا، حسین براتی؛ پژوهشگر و مدرس دانشگاه فردوسی مشهد، 9 اسفند ماه در نشست علمی «انگاره اقتدای حضرت عیسی(ع) به حضرت مهدی(عج) با رویکردی تاریخی حدیثی» با بیان اینکه یکی از موضوعات مورد نیاز برای محققان، داشتن رویکرد حدیثی و تاریخی است زیرا مسائل از حالت تکبعدی خارج شدهاند، گفت: الان در مورد مهدویت احادیث زیادی فارغ از آیات شریفه قرآن کریم داریم که باید بررسی شوند ولی آیات زیادی هم به بحث مهدویت پیوند میخورد؛ مثلا آیه «بقیه الله خیرلکم» را داریم ولی این آیه آیا از باب جری و تطبیق است یا تاویل، تفسیر و ...؟ یا آیه «و نرید ان نمن علی ...» را به مهدویت نسبت میدهیم؛ بنده معتقدم که این آیه ظرفیت یک رساله دکتری را دارد که نظر اهل سنت در مورد وارثین بررسی شود؛ بنابراین رویکرد تاریخی حدیثی که بر آن تاکید داریم صرفا بسنده کردن به روایات خودمان نیست.
براتی با طرح این پرسش که چرا باید مطالعات تاریخی حدیثی داشته باشیم، بیان کرد: اگر بخواهیم بحث مهدویت را به صورت همه جانبه بررسی کنیم صرفا نمیتوان به احادیث اسلامی و شیعی بسنده کرد زیرا باید تاریخ حضرت عیسی(ع)، نوع باور مسیحیان و یهودیان به حضرت عیسی(ع) هم بررسی شود زیرا یهودیان، حضرت مسیح(ع) را به عنوان پیامبر نپذیرفتند.
مدرس دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه مطالعات تاریخی فهم ما به مهدویت را عمق خواهد بخشید، اظهار کرد: این کار جلوی سوء استفادهها را هم میگیرد؛ الان مسئله علائم ظهور جزء مسائل مبتلا در منابر و حوزه و دانشگاه ماست و از آن سوء تعابیر زیادی میشود؛ در مورد کسانی چون سفیانی و دجال آثار زیادی تولید شده است ولی واقعا میتوان مطالب جدیدتر با زاویه نگاه متفاوتی نوشت.
وی افزود: فایده دیگر مطالعات تاریخی آن است که چراغ راهی برای آینده ما خواهد شد؛ سالها قبل بحث مهدویت خیلی داغ و مستند «ظهور نزدیک است»، ساخته شد و تطبیقاتی صورت گرفت ولی این خطاها ناشی از عدم مطالعات تاریخی بود. ما اگر با تاریخ دوره امویان و عباسیان و ... آشنا نباشیم نخواهیم توانست بحث حدیثی را هم به درستی پیگیری کنیم زیرا احادیث ما در خلا شکل نگرفتهاند و ناظر به مسائل دوره خودشان بودهاند. مثلا در دوره بنیامیه یک جریان فعالی وجود داشت که شعارش این بود که «مهدی جز عیسی بن مریم وجود ندارد».
براتی با بیان اینکه آثاری در مورد واژههایی چون مهدی، قائم و ... تولید شده است که مخاطبان را دعوت به مطالعه آن میکنم، اضافه کرد: گفتمان دیگر مرتبط با عباسیان و جعل احادیث مهدویت است؛ حاکمان عباسی اسم فرزندان خود را هادی و مهدی و ... میگذاشتند که کاملا سیاسی بود یا در دوره عمربن عبدالعزیز این انگاره که «اگر مهدی باشد عمربن عبدالعزیز است و اگر او نباشد مهدی دیگری جز عیسی بن مریم نیست» رواج مییابد. گفتمان دیگر هم گفتمان ائمه شیعه(ع) است که بر وجود مقدس حضرت مهدی(عج) تاکید دارد.
وی ادامه داد: طبق گفتوگویی میان ابن عباس و معاویه، معاویه مدعی شد که مهدی همان عیسی(ع) است ولی ابن عباس گفت مهدی مردی از ماست که عیسی پشت سر او نماز میخواند. به زعم بنده حداقل بخشی از روایات ائمه شیعه در تقابل با این نوع سوء استفادهها از مهدی و مهدویت بوده است. یکی از خلفای عباسی وقتی به حکومت رسید گفت این حکومت در دست ماست و خواهد بود تا آن را به عیسی(ع) بدهیم؛ این انگاره نشان میدهد که این افراد علیه مهدویت شیعه کار میکردند.
این پژوهشگر با طرح این پرسش که روایات ما اقتدای عیسی(ع) و نماز خواندن ایشان پشت سر امام مهدی(عج) را چگونه بازتاب دادهاند، گفت: این بحث مهم است که چرا برخی محدثان ما روایتی را نقل کردهاند ولی محدثان دیگری همان روایت را در کتابشان نیاوردهاند؟ چرا بسامد روایات مهدویت در کافی کمتر از کتب شیخ صدوق است؟ اخبار نمازگزاردن عیسی(ع) پشت سر امام مهدی، در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت نقل شده است؛ از جمله در صحیح بخاری روایتی است که عیسی(ع) میگوید من پشت سر امامی از خودتان (خطاب به مسلمین) نماز میخوانم، البته بخاری نام امام مهدی را در این روایت نقل نمیکند که خود این هم جای تامل و بحث دارد.
براتی با بیان اینکه اثری علمی و قوی است که طرح مسئله آن قوی باشد، افزود: یکی از آفاتی که در محیطهای علمی با آن مواجهیم عدم کاربردیسازی روش پژوهش و پروپوزالنویسی است؛ باید تلاش کنیم تحقیق ما سؤالات مهمی داشته باشد؛ مثلا همین بحث اقتدای عیسی(ع) با توجه به تفاوت گفتمانی ناقلان و محدثان قابل بحث است یا این موضوع که کدام یک از محدثان ما گزاره نماز خواندن حضرت عیسی(ع) پشت سر امام مهدی(عج) را گزارش کرده و کدام محدث گزارش نکرده است، طرح مسائل مهم در این مبحث است.
این محقق مباحث تاریخی حدیثی با بیان اینکه گفتمانپژوهی انگاره اقتدای عیسی(ع) به حضرت مهدی(عج) مسئله مهمی در تحقیقات مرتبط با مهدویت است که به چند مقطع تاریخی قابل تقسیم است، تصریح کرد: اولین مقطع مربوط به دوره قبل از کلینی و دوره نوشتن اصول اربعمائه است؛ دوره بعد، دوره کلینی و طوسی است که بنده نام آن را دوره بغداد مینامم؛ جالب اینکه مادلونگ کتابی با عنوان جانشینان پیامبر(ص) نوشته و به این روایت هم توجه کرده است؛ دوره بعدی دوره شیخ صدوق است که کتاب مهدویت او به نام «کمال الدین و تمام النعمه» که در آن مجموعه احادیث مهدویت وجود دارد معروف است.
براتی بیان کرد: در مورد مقطع اول باید گفت که انگاره اقتدای عیسی به مهدی(عج) در کتب کسانی چون سلیم بن قیس و تفسیر فرات کوفی آمده است و این نشان میدهد اعتبار سندی این روایت بالاست. در دوره شیخ طوسی و کلینی با این که از نظر زمانی با هم فاصله دارند ولی از لحاظ فکری با هم تشابه زیادی دارند؛ مرحوم کلینی در قیاس با شیخ صدوق، عقلگراتر است و شیخ طوسی هم همچنین. این حدیث نزد کلینی پربسامد نیست گویا این مسئله چندان در نزد او مهم نبوده است که به آن نمیپردازد یا شاید هم وی این روایت را ضعیف میدانسته است.
وی افزود: شیخ طوسی کتاب معروف الغیبه را با موضوع مهدویت دارد که نعمانی هم کتابی با همین عنوان نوشته است، شیخ طوسی فقط یکبار این حدیث را آن هم از طریق اهل سنت نقل کرده است بنابراین باید ببینیم چه دلیلی دارد که طوسی آن را یکبار و فقط از اهل سنت نقل کرده است؟ البته فورا نباید بگوییم طوسی به روایت اعتماد ندارد بلکه چه بسا فضای عقلگرایانه موجود در بغداد، این مسئله حل شده بوده است. در دوره شیخ صدوق، ایشان در کمال الدین و سایر آثار تا دلتان بخواهد این روایت را نقل کرده است گویا او آگاهانه آن را ذکر میکند تا این انگاره در بین مردم و روایات نسل بعد جا بیفتد. شیخ صدوق مسافرتهای زیادی به مناطق مختلف مانند توس و نیشابور و ... داشته و باید این را بررسی کنیم که آیا این مسافرتها در نوع نگاه وی به روایات تاثیر داشته است؟
وی با بیان اینکه صدوق این روایت نمازخواندن عیسی(ع) پشت سر حضرت مهدی(عج) را به طرق مختلف و شاید بالغ بر 10 طرق نقل کرده است، اظهار کرد: جالب اینکه یکی از طرق او به محمدبن حنفیه میرسد و این در حالی است که خیلی از پیروان محمدبن حنفیه و کیسانیه درصدد بودند تا او را مهدی معرفی کنند. یکی از طرفداران او میگوید مثل محمدبن حنفیه در بین امت ما شبیه عیسی(ع) است لذا تلاش ائمه(ع) در اینجا خیلی مهم است تا مهدویت را به جریان درست خود برگردانند.
براتی بیان کرد: حسن بن حمزه بطائنی که واقفیمذهب است یعنی امام کاظم(ع) را امام قائم میدانست، در سند این روایت وجود دارد بنابراین این بحث مطرح میشود که آیا او قصد نداشته از این روایت به نفع خودشان استفاده کند. اگر به لحاظ تاریخی پیش برویم به دوره محدثان متاخر یعنی قرن 5 به بعد و کسانی چون اربلی میرسیم. اربلی در کشف الغمه آورده است ولی در برخی متون قدیمی نیامده لذا یک محقق باید روی این مسئله حساس شود که آیا باید تلقی به قبول این روایت بکند؟
براتی تصریح کرد: بنده در نتیجهگیری از این بحث خود چند مطلب را ذکر کردهام؛ اول اینکه این روایت در کتب قدیمی مانند سلیم بن قیس آمده است؛ شیخ طوسی آن را به صورت گذرا یعنی فقط یک بار ذکر کرده است؛ شیخ مفید اصلا نقل نکرده است ولی دوره طلایی این روایت در دوره شیخ صدوق است که در حدود 12 طریق ذکر میشود؛ در دوره متاخر هم استناد به آثار اهل سنت در تایید این روایت زیاد شده است. در نهایت هم، این روایت چون به طرق مختلف نقل شده از ارزش روایی خوبی برخوردار است.
انتهای پیام