به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین مهدی محمدآبادی؛ دبیر مجمع اسلامی حبلالله در بخش سوم سخنرانی خود در سلسلهجلسات قرآن و حکمرانی که به موضوع «نقش انقلاب اسلامی در نظم جدید جهانی و مناقشه با اسرائیل» اختصاص داشت، مقداری از آنچه باید در قطب مخالف نظام طاغوت در دنیای معاصر که مصداق بارز آن رژیم صهیونیستی است، مشهود باشد، شرح داده و توصیف میکند.
بر این اساس مقدماتی از بدو مبارزات امام خمینی(ره) به این معنی که باید به مخالفت و مبارزه با رژیم اسرائیل پرداخت، صورت میگیرد، اما در ادامه مقتضیات زمان، تجهیز و آمادگی نیروها در جبهه مقابل اسرائیلی که اغلب آن را امت اسلامی تشکیل میدهند نیز به عنوان شروط مقابله همهجانبه مورد نظر قرار میگیرد، امری که برخی از آنها محقق شده و برخی دیگر به دلیل فراهم نبودن شرایط و زمینه لازم نیاز به زمان برای فراهمآوری دارد.
در ادامه بخش سوم مجموعه مباحث مطرحشده از سوی این پژوهشگر از نظر میگذرد:
«امام خمینی(ره) در شروع مبارزات خود با نظام ستمشاهی، که از سال 41 آغاز شد، موضوعی که به عنوان محور مناقشه مطرح میکنند، مبارزه با یک طاغوت داخلی است که رأس آن طرح این مسئله است که شاه، باید اسرائیل را کنار بگذارد و اشاره به این امر میکند که ما با ربوبیت اسرائیل و انگلیس مشکل داریم.
با توجه به این نکته که اسرائیل درباره فلسطین مرتکب به اعمال ظلم شده است، لذا نظر به این نکته که بشر از اینکه شاهد باشد همنوعش توسط فرد یا گروهی در حال توسری خوردن است، بیزار میشود، در نتیجه امر دیگری براساس آیه 64 سوره آل عمران مطرح میشود و آن کلمه «سوا» است که برخاسته از مفهوم فطرت انسانی است و نگرشی فارغ از رنگ و نژاد و نگاهی کاملاً انسانی مطرح میشود.
واژه سوا به معنای عدالت و برابری، مقدمه تشکیل بنیان مرصوصی است که در مقابله با ظلم و ظالم قرار میگیرد در نتیجه نمیتوان یک مسئله انتزاعی باشد، بلکه نقطه ملموس و قابل باوری است که مفاهمهای در درجات و سطوح مختلف را پدید میآورد و همه طیفهای بشری را با آن به شرط اینکه لجاجتی وجود نداشته باشد، همراه میکند و همه را در نقطهای مقابل طاغوت و در صف مبارزه با آن قرار میدهد.
اسرائیل دقیقاً دارای چنین خصوصیت است و آن نقطهای محسوب میشود که در دوران ما با تکیه بر کلمه سوا، نهفقط مؤمنان به اسلام و ادیان الهی، بلکه همه بشریت را در برابر این ظلم بیّن قرار میدهد و این، طرحی که اسلام ناب آن را مطرح میکند. اما امریکا برای تحقق طرح خودش در جهان و منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، سگ هارش یعنی اسرائیل را جاساز میکند تا ظلمی را که خواست اوست از ناحیه جماعتی که سوءسابقه در تاریخ دارند، انجام شود.
مقابله با چنین طاغوتی در دوقطبی به وجود آمده دنیای معاصر بدون داشتن یک ساختار حاکمیتی منسجم امکانپذیر نیست؛ در این باب بعد از اندیشه والای امام راحل، شاهد هوشمندی مقام معظم رهبری نیز هستیم که در 10 خرداد 69 برای هدف قرار دادن این نقطه، تشکیل حاکمیت را به عنوان خلأ ساختاری همه معاصران گوشزد میکند، امری که شاید امثال سیدجمالالدین اسدآبادی نیز رشحاتی از آن را در زمانهای بیان کرده بود و اکنون ضمانت اجرای آن در عصر کنونی نیازمند حاکمیتی است که به آن اشاره شد، هر چند که جریانی همچون رژیم پهلوی که مجری منویات و تمدن امریکایی در منطقه با صرف هزینههای گزاف است، مانع بزرگی در تحقق آن محسوب میشود و لذا پیروزی انقلاب اسلامی نقطه عطفی در مبارزه با اسرائیلی به شمار میرود که ظلم و ستم آن از سال 1948 در منطقه تداوم دارد.
از چه نظر انقلاب را به عنوان نقطه عطف مقابله با رژیم صهیونیستی قلمداد میکنیم؟ از این حیث که جریانهای پیش از انقلاب همگی به بنبست رسیده بودند، جمال عبدالناصر مصر و فلسطین یاسر عرفات پای میز مذاکره با اسرائیل نشسته بودند و مسامحه و مصالحهای شکل گرفت و به برکت انقلاب اسلامی، دوباره این تقابل به نقطه اوج خود رسید و از جمله نخستین اقدامات، تحویل سفارت اسرائیل به دولت اسلامی فلسطین بود که معنای آن به رسمیت شناخته شدن فلسطین به عنوان یک کشور مستقل و آزاد بود و در ادامه نیز دفاع مقدس در راستای مبارزه با اسرائیل شکل گرفت.
تشکیل نیروی نظامی سپاه در کنار ارتش، و همبستگی این قوا در جریان دفاع مقدس همگی در راستای رسیدن به نقطهای بود که مصداق تقابل با طاغوت محسوب میشود و این تفکر هم در جریان دفاع مقدس جریانساز میشود تا جاییکه شعاری شکل میگیرد مبنی بر اینکه راه قدس از کربلا میگذرد و حفظ این نقطه اتکا در تقابل با اسرائیل بسیار مهم است و به همان اندازه که خون دادیم و برای شکلگیری این قطب مقابل طاغوت تلاش کردیم در تحمیل نشدن هزینهها به این ساختار هم باید بسیار مراقب باشیم.
تشکیل بسیج دانشجویی و طلاب و سازمان بسیج مستضعفین، پشتیبان اعتقادی این افکار در انقلاب اسلامی بود که بعد از آن نیز شاهد تشکیل جهاد اسلامی، حماس و حزبالله لبنان بودیم و سال 1987 نیز انصارالله یمن تشکیل شد و شاید بتوان این هستههای مقاومت تشکیل یافته را طبق صحبتهای قبل مصداق امتهای وسطی نامید که در راستای نرمافزار تفکری اسلام و طرح قرآنی تفکر طاغوتستیزی، به دنبال مقابله با اسرائیل بوده و هستند.
گسترش و فراگیری این هستههای مقاومت با وجود کارآمدی در جریان مقابله با اسرائیل به عنوان مصداق بارز طاغوت زمان اما هزینهبر بود و نیاز به یک چالاکی و سبکبالی در بسیج و همسو کردن نیروها داشت تا جاییکه با طرح تشکیل سپاه قدس و گسترش طرحهای مهارتافزایی و انتقال فناوری در این ساختار شاهد آن هستیم که اخیراً با وجود کوچکی گروههای مقاومت اما به واسطه رویکرد خاص چریکی توانستهاند، قدرت نظامی اسرائیل را زمینگیر کنند.
این امر در راستای همان برقراری قسط و عدالتی است که مقابله با دشمن را با وجود عدم تساوی در برخورداری و به کارگیری ادوات نظامی، دچار توازن کرده است. این همان فهمی است که باید به آن نهایت توجه را داشته باشیم.
ساختار حاکمیتی که در برابر طاغوت زمان یعنی اسرائیل شکل میگیرد، حامیان و همراهانی نیز دارد، هر چند بسیاری از آنها اندیشه اسلامی و متعالی قرآنی ندارند، این پرسشی است که بارها صورت گرفته است که نحوه تعامل، رفتار و برخورد ما مثلاً با روسیه و چینی که منشأ نگرش آنها اسلامی نیست، باید چگونه باشد؟ آیا همراهی با آنها جایز است؟ این امر به اندیشه سیاسی نیز نیاز دارد که شاید از تحلیل آن عاجز باشم اما باید در این مورد نیز استناد کرد به آیه 9 سوره مبارکه «ممتحنه» که میفرماید: «إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» خدا فقط شما را از دوستی با کسانی نهی میکند که در کار دین با شما جنگیدند، و از دیارتان بیرون راندند و در بیرون راندنتان به یکدیگر کمک کردند تا به خاطر این سختگیری با آنان دوستی کنید و تنها کسانی که با آنان دوستی کنند، ستمکارانند.
در نتیجه باید گفت مادامی که این کشورها بر سر طرحواره ما در مبارزه با طاغوت، استکبار و استیلا ندارند و درست هستند و سر عناد و دشمنی ندارند و ما ملزم به بهرهبرداری از روابط با اینها هستیم، لذا باید با ایشان با مدارا و رأفت رفتار کنیم، همچنان که امام راحل هم وقتی که شهید رجایی در برابر پیام میتران؛ رئیسجمهور اسبق فرانسه، واکنش منفی نشان داد، او را توبیخ کردند با این ادله که این امر از آداب دیپلماسی به دور است.
با توجه به رویدادها و تحرکات اخیر در منطقه و جریانی که در پی طوفانالأقصی حماس، اصطلاحاً منجر به روشن شدن ماشین کشتار جمعی رژیم اسرائیل در نواره غزه شده است نیز پرسشی مطرح میشود که چرا این ساختار حاکمیتی اقدام به مداخله نظامی نمیکند و باید گفت که این امر نیاز به اتحاد میان نظم دولت و مردم و همکاری متقابل افکار عمومی با آن چیزی دارد که ساختار به دنبال آن است، مضافاً بر اینکه شاید این امر از سر درک و فهم درست مسئله نباشد و تنها با حفظ ظاهر صورت گیرد و علاوه بر آن میان امت اسلامی باید یک همدلی را شاهد باشیم. متأسفانه در شرایط کنونی با خدعه و نیرنگ نظام سلطه و طاغوت شاهد هستیم که مناقشاتی میان امت اسلامی بر سر مسائل خُرد وجود دارد که این امر قدرت موجود در میان مسلمان را به استضعاف کشیده است و در شرایط کنونی شاید قادر به تجمیع امکانات و همافزایی به منظور مقابله با این جریان را نداشته باشند و لذا در شرایط کنونی تنها امر منطقی میتواند حمایتهای نرمافزاری و رسانهای در جهت تنویر افکار عمومی کارساز باشد. مصداق بارز تاریخی این ماجرا در فتنه صفین و انشقاق میان جبهه حق بود که دو پارگی سپاه امام علی(ع) را به دنبال آورد؛ فتنهای که به شدت موجب تضعیف جبهه موافق شد و در صورت تداوم مقابله با سپاه معاویه، خسارات جبرانناپذیرتری را به دنبال داشت.
تفکر سرمایهداری حاصل منش استعماری و استثماری انگلیس به عنوان پدیدآورنده اسرائیل در منطقه و متعاقب آن امریکا به عنوان حامی جدید این رژیم، منجر به تزریق پولهای فراوانی در تقویت لجستیکی و سختافزار نظامی اسرائیل شده است و در نتیجه در نگاه نخست مداخله نظامی شاید بار و فشار مالی فراوانی را به ساختار حاکمیتی رژیم صهیونیستی تحمیل کند. این نکته را نیز باید در نظر داشت که قوم یهود دنبال جایی برای ساکن شدن بودند که البته در بدو امر کشورهای افریقایی محل مناسبی برای خانهگزینی آنها بود، اما از آنجا که این قوم علاقه ویژهای به ارض مقدس و فلسطین داشتند، لذا با این نگاه که باید بر روی این منطقه پایگاهی به جهت پیادهسازی نیات و اقدامات شوم انگلیس و امریکا فراهم شود، لذا این منطقه انتخاب شد و طی این دههها از سوی این دول متخاصم و دسیسهگر حمایتهای مالی، غذایی و دارویی فراوانی هم از آنها به عمل آمده است.
در هر صورت و به شکل کلی باید گفت که فلسطین مسئله آدمهای شریف عالم است و دردی که آنها میکشند، برای هر انسان باشرفی غیر قابل تحمل است؛ مشاهده میکنید که به ویژه در دور اخیر جنایات اسرائیل از هر طیفی حتی هنرمندان و کمدینها نیز اعتراضی به این مسئله داشتند. وقتی چنین خیزش جهانی را شاهدیم، برای ما که مسلمان و شیعه هستیم و پای سفره کفرستیزی امام(ره) بزرگ شدهایم نباید بی تفاوتی نسبت به این امر صورت گیرد، همچنانکه علی(ع) هم یکی از والیان را به واسطه خلخالی که از پای یک زن یهودی بهزور درآورده شد، خطاب قرار دادند که تو نباید به دلیل این اتفاق شب را آسوده بخوابی. حال آن که ظلم و ستمی که اکنون روا داشته میشود در حق خواهر و برادر دینی ماست.»
امیرسجاد دبیریان
انتهای پیام