به گزارش ایکنا، فصل دوم از «سلسلهنشستهای اندیشهورزی قرآن کریم و حکمرانی» از سوی سازمان دارالقرآن الکریم با همکاری شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی هیئت دولت در راستای فریضه جهاد تبیین برگزار میشود.
فصل دوم این نشستها به موضوع «نقش انقلاب اسلامی در نظم جدید جهانی و مناقشه با اسرائیل» اختصاص دارد که نشست سوم از فصل دوم آن با ارائه حجتالاسلام سیدصادق موسوینژاد، دبیر گروه فقه بینالملل مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد آستان قدس رضوی و دبیری حجتالاسلام حسین آجورلو برپا شد.
در ادامه قسمت اول از سخنرانی حجتالاسلام موسوینژاد را میخوانید؛
«باتوجه به شاخه تحصیلی بنده که حقوق بینالملل بوده است، خود اساتید حقوق بینالملل قائل به مفهومی به عنوان جامعه واحد جهانی هستند که در ادبیاتی که در بین سیاستمدارن رایج است از این موضوع نیز صحبت میشود و در واقع سیاستمداران لیبرال بیشتر از آن صحبت میکنند. اساتید حقوق بینالملل معتقدند ما جامعه واحد جهانی نداریم و آن هم به این دلیل است که همبستگیای که بین جوامع در دنیای امروز وجود دارد، یک همبستگی ارگانیک و مادی است. یعنی به واسطه عامل مادی با هم تعامل میکنند، لذا این جامعه واحد جهانی شکل نمیگیرد؛ چراکه خصیصه جامعه واحد جهانی این است که جوامع و مردم دنیا به واسطه یک عامل معنوی با هم اتصال پیدا میکنند و این عامل معنوی هنوز شکل نگرفته است.
قاعدتاً کسانی که لیبرال هستند و مبتنی بر سیاست غرب حرکت میکنند، ایدوئولوژی آنها یک امر غیر دینی است و اگر بخواهند عامل معنوی هم برای آن تعریف کنند، یک عامل طبیعی را برای آن در نظر میگیرند. آنچه که حقوقدانان بینالمللی میگویند این است که در حال حاضر ما جامعه بینالمللی را داریم، اما جامعه واحد جهانی نداریم.
جامعه واحد جهانی باید به واسطه یک قدرت برتر فرامادی شکل بگیرد نه به واسطه قدرتهای مادی که تمام هم و غمشان توفق مالی، اقتصادی و بانکی است و به نوعی مبتنی بر نظریه امیل دورکیم است که میگوید ما یک همبستگی ارگانیک و یک همبستگی مکانیک داریم و بعد اقرار میکند در جوامعی که سنتیتر هستند همبستگی، مکانیک و مبتنی بر ارزشها است، اما در جامعه ارگانیک به محض اینکه نقش مادی خودتان را از دست بدهید، از گردونه خارج میشوید؛ بنابراین همه بر این اتفاق نظر دارند جامعه واحد جهانی برای ما یک آرمان است که هنوز به آن نرسدهایم و ما تنها یک جامعه بینالمللی داریم. کشورهایهای مختلفی آمدهاند و یکی نفت تولید میکند و کشوری از آن نفت استفاده میکند و یا یکی دانه روغنی و دیگری گندم و دیگری سلاح تولید میکند و باقی از اینها استفاده میکنند و وابستگیها در همین حد است. وقتی از آنها سؤال میکنید، عامل معنوی که جامعه واحد جهانی را شکل میدهد، چیست، میگویند یک آرمان خیلی خوبی است که تمام تبعیضها را بین تمام ملتها و افراد نفی میکند. اما سؤال این است که این چگونه شکل میگیرد و عامل فراتر در این امر چیست؟ اما هیچکدام پاسخ روشنی به این امر ندارند و تنها میدانند که چنین چیزی باید باشد. این نشان میدهد یک میل فطری آنها را به این سمت میکشاند، ولی نمیدانند چیست. مقصد و مسیر را نمیدانند. اینجاست که به این آیه قرآن میرسیم که خدای تعالی فرمود ما این همه پیامبر را برای چه چیز فرستادیم؟ «الحَقِّ لیُظْهِرَهُ عَلی الدِّینِ کُلهِ».
دین اسلام ما باید توفق جهانی پیدا کند و همان قدرت برتری بشود که جامعه واحد جهانی را ایجاد کند. خود خدای تعالی در قرآن نحوه شکلگیری این جامعه واحد جهانی را که بشر مدرن امروز فطرتاً به دنبال آن است بیان کرده و در دین اسلام کاملترین برنامه و جامعه را به ما داده است و میگوید اگر غیر از دین اسلام به دین دیگری متدین باشید از ما نمیپذیرید چراکه برنامه ذیل دین اسلام است. «رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»؛ وقتی میگوییم اسلام، در واقع برنامه اصلی اسلام همان قرآن است که قانون اساسی اسلام است و قرآن را به عنوان کتاب آسمانی از ما میپذیرند؛ بنابراین وقتی ما به شکل منطقی و فطری این موضوع را دنبال میکنیم، به این نتیجه میرسیم آن چیزی که قانون اساسی بشر است، منشور ملل متحد نیست. درست است که ما به آن اعتبار دادهایم، اما قرآن کریم به عنوان قانون اساسی برای بشر مطرح میشود. در این قانون اساسی که خداوند برای بشر قرار داده است اساس این عالم خلقت را به لحاظ تکوینی و تشریعی بیان میکند.
همه امروز به دنبال صلح هستند و شاه بیت منشور ملل متحد ماده ۵۱ آن یعنی منع توسل به زور است. از گذشته وقتی این موضوع را دنبال کنیم که چه چیزی باعث شد اینها به منشور ملل متحد رسیدند، جنگهای فوقالعاده وحشتناک مخصوصاً در تاریخ اروپا را شاهدیم. اروپا، عالم و نطفه تمام مصیبتهای بشری در طول تاریخ بوده است.
بعد از منشور ملل متحد نیز کنوانسیونهای مختلفی شکل گرفت و سعی شد تا به شکلی دامنه جنگ آزاد و بیدر و پیکر را محدود کنند و به جای جنگ آزاد، جنگ مقید را درست کنند و این تا جایی ادامه پیدا کرد که به اصل ممنوعیت توسل به زور که همان اصل ۵۱ ماده منشور ملل متحد است، رسیدند. در این اصل به هیچ عنوان تجاوز را نمیپذیرند و این یک قانون اساسی شد که بشر برای خودش وضع میکند.
اما در قانون اساسیای که خدای متعال خیلی قبلتر از این برای بشر وضع میکند، میفرماید: «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» خدای تعالی به زیبایی به همبستگی مکانیک بین مردم و بشر اشاره میکند و میگوید اساس خلقت این عالم بر صلح و آرامش است و شما امروز بعد از سالها به اصل ۵۱ منشور ملل متحد رسیدید، اما من مدتها پیش به عنوان خالق به شما تذکر دادم. اینجا خدای متعال میگوید من شما را متفاوت خلق کردم، اما علت آن لِتَعارَفُوا بود نه لِتَنازعو؛ اینجا خدای متعال میگوید من از خلق شما هدف داشتم و این تفاوت لازمه صلح است.
تفاوت نقشها مانند چرخ دندهای است که موتور جامعه بشری را حرکت میدهد. مثال عرفی آن هم تیم فوتبال است که ۱۱ نفر با ۱۱ نقش متفاوت وارد زمین میشوند تا شکست نخورند؛ لذا لازمه عبودیتی که خدای متعال به عنوان هدف خلقت بیان میکند همین نقشهای متفاوت است.
در عالم تکوین خدای متعال اصل را بر صلح میگذارد و میگوید هر کسی که این آرامش و صلح را بر هم میزند خلاف جریان تکوین حرکت کرده است و درواقع عصیان میکند و این بزرگترین گناه است لذا اسلام همان گمشده امروزی بشر را برای شما یعنی صلح را ترسیم میکند که راه رسیدن به آن چیست.»
ادامه دارد...
انتهای پیام