زهرا میرزایی دکترای مطالعات زنان از دانشگاه باقرالعلوم و مدیر میز زن و خانواده بنیاد سینمایی فارابی در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است، به مسئله «جریانشناسی تقابل استعمار و حجاب» پرداخت و نوشت:
در چندسال اخیر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری حکومت جمهوری اسلامی در ایران و بعد از آن تصویب قانون حجاب(مطابق با شرع اسلام)؛ یک مسئله را زیاد میشنویم و آن این است که جمهوری اسلامی حجاب را امری سیاسی کرده است و قانون حجاب به دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی تبدیل شده است. اما آیا این مسئله درست است؟ شاید با تکرار مکرر و تنش بین مخالفان با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران امری درست به نظر برسد، اما آنچه پس از مطالعه تاریخ و تغییر امر حجاب در کشورهای اسلامی دریافت میشود، خلاف این مسئله است.
پس از توجه کشورهای پیشرفته و جریان استعمار به منافع کشورهای اسلامی در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا (تحت عنوان نادرست خاورمیانه)؛ برای به دست آوردن این منافع یا به نوعی به استعمار کشیدن این کشورها، نیاز بود تا ابتدا به تحقیر کشورهای اسلامی بپردازند. یکی از مهمترین نهادهای ضروری برای تضعیف فرهنگ بومی این کشورها نمادهای فرهنگی و دینی این جوامع بود. از آنجا که فرهنگ حاکم بر این کشورها فرهنگ اسلامی بود، مهمترین نماد و یا به نوعی ویترین و برونداد فرهنگ این کشورها پوشش اسلامی و یا حجاب مردان و زنان این کشورها بود.
یک نکته را ابداً نباید از منظر توجه دور داشت، علاوه بر اینکه منفعت کشورهای استعمارگر بر تحقیر کشورهای اسلامی استوار بود، مطالعه شرایط این کشورها حاکی از این امر بود که- به دلایل مختلف که در این مجال قابل گشودن نیست-کشورهای یادشده در قرون اخیر از توسعه و سطح رفاه کمتری نیز برخوردار بودند یا حداقل در ظاهر صنعت در کشورهای اروپایی و بعد از آن آمریکا پیشرفت بسیار خوبی داشته و در نظر نخبگان و دانشمندان داخلی نیز که برای کسب دانش روز به آنجا سفر میکردند، عقبافتادگی و توسعهنیافتگی امری بسیار واضح مینمود.
پس از آنکه توسعه غرب تثبیت شد، باید عوامل این توسعهیافتگی غرب و عدم توسعه کشورهای اسلامی تبیین میشد تا حذف شده و زمینه را برای توسعه فراهم کنند و طبیعتاً این توسعه باید با حضور و دخالت این کشورها انجام میشد. حجاب به ویژه حجاب زنان هم یکی از مهمترین این موارد بود. هرچند که دعوای پوشش در مردان نیز بسیار گسترده بود و میتوان قائله مسجد گوهرشاد و قتل عام بسیاری از مردم در مخالفت با تغییر پوشش مردان را در این حوزه نام برد. اما چون پوشش زنان به نوعی با فرهنگ خانهنشینی زن(درست یا غلط) همراه بود و این خانهنشینی نمادی از عقبماندگی زن مسلمان به شمار میرفت، جریانهای روشنفکری و تجدد خواه حجاب اسلامی زنان و مردان را عامل عقب ماندگی و مدنیزاسیون کردن یا به نوعی تقلید از ظاهر غرب را عامل پیشرفت بیان کردند.
طبیعتاً این جریان با استثمار و بهرهبرداری جریان استعمار از کشورهای اسلامی همراه بود و علاوه بر مقاومت گروههای دینی با این تعارضات، جریانات ملی و گروههای مبارزاتی نیز به مقابله با این موج پرداختند. به اعتراف جریانات حقوق زنان در این کشورها پس از درک این مسئله حتی بین گروههای استقلال طلب غیردینی نیز برای مبارزه با جریانات استعماری حجاب نوپدید شکل گرفت. به عبارتی همانگونه که استعمار برای تحقیر کشورهای اسلامی و دولتهای سیاسیشان به مبارزه و تحقیر فرهنگ حجاب پرداخت، گروههای مردمی که با هدف حفظ تمامیت ارضی خودشان به مبارزه میپرداختند برای حفظ این شعائر و نمادها اهتمام ورزیدند و حجاب (به ویژه حجاب سر زنان مسلمان) به نماد مبارزه برای وطن تبدیل شد.
برای نمونه، در ایران گروه مجاهدین خلق با اینکه چندی پس از انقلاب اسلامی با حاکمیت جمهوری اسلامی زاویه پیداکرده و امروزه از مخالفان مسلح و در حال مبارزه محسوب میشوند، ظاهر مبارزاتی خود را حفظ کرده و زنان از پوشش اسلامی برخوردار هستند، هرچند که باقی احکام اسلام در این گروه رواج ندارد. اما این جریان یک مصداق زنده برای نمایش شکل مبارزاتی حجاب و به ویژه حجاب زنان در روند مبارزه و تقابل با جریان استعمار در کشورهای اسلامی است. همین نماد مبارزاتی را میتوان در کشورهای دیگر نیز مشاهده کرد.
انتهای پیام