حسن سلمانی، رئیس اداره امور قرآنی ادارهکل تبلیغات اسلامی خراسانجنوبی در یادداشتی نوشت: در قسمت «سامانه ملی تعاریف و مفاهیم» درگاه ملی آمار ایران، برای هر یک از اصطلاحات کاربردی، تعریف استانداردی ذکر شده تا اختلاف نظری در بین مردم و مسئولان در معنا و مفهوم این اصطلاحات صورت نگیرد. برای برخی از اصطلاحات قرآنی نیز در این سامانه تعریفهای استانداردی ارائه شده است. به عنوان مثال حافظ قرآن در چند سطح، تعاریف خاصی برای خود دارد. حافظ عمومی قرآن، فردی است که بر اساس اهداف مصوب آموزش عمومی کشور، توانایی از بَر خواندن سه تا نه جزء از آیات قرآن را بهصورت روان و فصیح همراه با درک معنای آن داشته و گواهینامه مربوطه را از یکی از دستگاههای ذیربط دریافت کرده است. برای سایر اصطلاحات کاربردی دیگر در حوزه قرآن، دین و مذهب هم به همین صورت، تعاریف استانداردی ذکر شده است.
حال سؤال اینجاست که چگونه میتوانیم تعریف و شناخت درستی از «جامعه قرآنی» داشته باشیم؟ به راستی ماهیت جامعه قرآنی چیست؟ بایستههای آن کدام است و چه کارکردی دارد؟
از نگاه بسیاری از مردم، جامعه قرآنی یعنی مجموعه قاریان، حافظان، مؤسسات و تشکلهای قرآنی، کارشناسان قرآنی و بهصورت کلی همه اشخاص حقیقی و حقوقی مرتبط با حوزه قرآن، اما به نظر میرسد این تعریف از جامعه قرآنی، تعریف درستی نیست. شاید همه اینها را بتوان در قالب مفاهیم استانداردی همچون فعال قرآنی بهمعنای فردی که با هدف توسعه فرهنگ قرآنی در یکی از حوزههای آموزش عمومی، آموزش تخصصی، پژوهشها و فعالیتهای تبلیغی و ترویجی قرآن فعالیت مستمر و مؤثر دارد و یا اصطلاحاتی از این قبیل خلاصه کرد.
اصلاً جامعه قرآنی از این نگاه، ترکیب اضافی است تا ترکیب وصفی، چراکه میتوانیم به جای آن، اصطلاح «جامعه قرآنیان» را جایگزین کنیم با همان معنا و مفهوم و همان کاربرد. در این تعریف، جامعه قرآنی متشکل است از همه دستاندرکاران حوزه قرآن.
واقعیت این است که عنوان جامعه قرآنی را باید در قالب ترکیب وصفی نگاه کنیم. در این نگاه، جامعه قرآنی به جامعهای اطلاق میشود که دارای ویژگی و صفت قرآنی بوده و در یک کلام قرآنمحور باشد.
جامعهای که در تمام ابعاد آن، مفاهیم و دستورات قرآنی جاری و ساری است و زندگی رنگ الهی به خود گرفته و قطعاً تا جامعه رنگ، نژاد و قبيله و هوسها را كنار نگذارد، رنگ وحدت و برادرى و تسليم امر خدا بودن را نخواهد گرفت. همه رنگها به مرور زمان کمرنگ و بیرنگ میشود اما رنگ خدايى هميشگى و پايدار است. «صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً» (بقره/138)
جامعهای که بتوان آن را به حق قرآنی دانست، جامعهای است که همه شئون آن منطبق با قرآن کریم باشد و با دستورات الهی ساخته شده باشد، از سیاست و حکومت گرفته تا اخلاق، اقتصاد، فرهنگ و... .
جامعهای که در آن اخلاقمحوری، مردمسالاری، عدالت، تعهد، تقوا، تواضع، ادب و انسانیت، انصاف، سلامت بازار، کرامت انسانی و... حرف اول را میزند، و در مقابل، تبعیض، تکاثرطلبی، اسراف و تبذیر، فقر و محرومیت، بیانصافی، رابطهبازی و... هیچ جایگاهی ندارد، اما تحقق این مؤلفهها چگونه و در چه شرایطی صورت میگیرد؟ پرواضح است که جامعه با فرد آغاز میشود، هر فردی به نوبه خود در سرنوشت جامعه تأثیرگذار است و نمیتواند این مسئولیت را از خود سلب کند و یا نسبت به آن بیتفاوت باشد.
تفکر اسلامی برای افراد اهمیت ویژهای قائل است و هر فرد باید خودش در راه خدا قیام کند حتی اگر در این مسیر تنها باشد و تمام جامعه علیه او برخیزند. «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْني وَ فُرادي» بگو من شما را به یک پند موعظه میکنم و آن اینکه فقط به خاطر خدا دو به دو یا تک تک قیام کنید.(سبأ/46)؛ بر این اساس، سرنوشت هر جامعه بر عهده افراد آن جامعه است و تا مردم خودشان نخواهند، خداوند نیز سرنوشت آنها را تغییر نخواهد داد. «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد/11).
با این نگاه، افراد در جامعه نباید منتظر فرارسیدن حکومت اسلامی باشند تا در سایه آن حکومت، به امور دینی، اجتماعی، اقتصادی و سایر برنامههای زندگی خود بپردازند. جامعه قرآنی، جامعهای است که در آن، تکتک افراد برای تحقق وعده الهی و زمینهسازی حکومت اصیل اسلامی قیام میکنند. در این جامعه هر کس باید به قدر توان خود نقش ایفا کند و علاوه بر رشد و کمال خودش، در هدایت ولو یک فرد از جامعه تلاش کند که هدایت یک فرد میتواند به منزله هدایت یک جامعه باشد. «وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا» و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده است. (مائده/32)
این مسئولیتها از فردی تا فرد دیگر متفاوت است و هر کس به اندازه مسئولیت، ظرفیت و استعدادهای درونی خویش، مکلف است تا در این مسیر گام بردارد و جامعه را به سمت و سوی کمال و سعادت نهایی، رهنمون کند. هر فرد بنا به مسئولیتی که دارد، مکلف است در هدایت و رشد جامعه تلاش کند. از مدیر و کارمند و کارگر گرفته تا معلم و مدرس و...؛ اینگونه نیست که افراد از خود سلب مسئولیت کرده و دیگران را مسئول هدایت جامعه بدانند. «کُلُّکمْ راعٍ وَ کُلّکُمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» هر کدام از شما مسئول هستید و درباره افرادی که به سخن شما گوش میدهند بازخواست خواهید شد. (ارشادالقلوب، ج1، ص184)
در این میان، نهاد خانواده مهمترین نقش را در جامعه قرآنی ایفا میکند و پدران و مادران بهعنوان ارکان رشد و تربیت خانواده، مسئولیت سنگینتری دارند؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید. (تحریم/6)؛ «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا» خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر آن پایدارى كن. (طه/132)؛ بیجهت نیست که در آغاز رسالت نبی مکرم اسلام(ص) نیز، هدایت از خانواده و خویشان و نزدیکان شروع میشود «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» و خويشان نزديكت را هشدار ده. (شعرا/214)
دستگاه حکومت نیز در راستای شکلگیری و تحقق جامعه قرآنی و به دنبال آن تمدن اسلامی، وظیفه خطیر و سنگینی بر عهده دارد. اصولاً هدف دین مقدس اسلام از تشکیل حکومت اسلامی، ایجاد بستری مناسب برای تحقق و پیادهسازی دستورات الهی است. هيچ تمدنی در طول تاريخ، بدون حكومت شكل نگرفته است، اگر حکومت به وظایف خود در تحقق جامعه اسلامی و قرآنی به درستی عمل نکند، آحاد جامعه نمیتوانند به راحتی نقش خود را در زمینه تربیت دینی ایفا کنند.
حال که روشن شد هر یک از ارکان و اعضای جامعه برای تحقق جامعه اسلامی و قرآنی، چه نقش و مسئولیتی دارند، لازم است ببینیم این جامعه قرآنی چه کارکردی دارد؟ مقصد و فرآورده آن چیست؟ چه هدفی را دنبال میکند و چه ابزاری برای طی طریق و رسیدن به هدف نهایی خود لازم دارد؟
مسلماً مهمترین ابزاری که تمام ارکان جامعه برای دستیابی به این مهم لازم دارند، معرفت و شناخت است. تحقق جامعه قرآنی اساساً بدون شناخت صحیح از خدا و انسان امکانپذیر نیست و شناخت این دو نیز وابسته به شناخت درست جهان هستی است. درک عمیق اسباب فروپاشی یا پیشرفت هر جامعه، رابطه مستقیمی با جهانبینی افراد دارد. اگر جهان و انسان، مادى باشد، رابطه انسان و جهان نیز در همین مدار قرار میگیرد و رشد یا گسیختگی جامعه نیز بر موازین آن تفسیر میشود، اما در جهانبینی الهی، چون انسان و جهان جاودانه دیده میشود، نه در فاصله میان تولد تا مرگ، بنابراین نوع نگرش به رشد و انحطاط آن نیز متفاوت است.
جامعه قرآنی جامعهای است خدامحور که خالق هستی را در همه امور ناظر بر اوضاع و احوال خود میبیند، به راحتی دستخوش بلاها و ناآرامیها نمیشود که «البلاء للولاء» و در تحریمها و مشکلات همچون شعب ابیطالب، قدرت الهی را مافوق عهدنامهها و قطعنامهها میداند. جامعه قرآنی جامعهای نیست که همچون تفکر اومانیستی، انسان را محور همه امور قرار دهد که در این تفکر کوتهبینانه، هدف جامعه، نه عشق و ستایش خداوند است و نه بهشت موعود، بلکه تحقق بخشیدن به طرحهاى انسانى متناسب با این جهان است که از سوى عقل ارائه مىشود. انسان، محور همه ارزشهاست و هیچ چیز و هیچ ارزشی فراتر از انسان نیست. در این تفکر، انسان میکوشد تا خود را یگانه حقیقت هستى و خالق تمام ارزشهاى واقعى این جهانى و حاکم بر شئون هستى و سایر موجودات معرفى کند؛ فرمانرواى مطلق العنانى که هیچ کس را یاراى مقاومت در برابر آن نیست.
بنابراین، خودشناسی و خداشناسی؛ دو عنصر اساسی در شکلگیری جامعه قرآنی است. چه اینکه یکی از گامهای نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی میبرد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی میکند. «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ این ارتباط دوسویه است به این معنی که از یک سو کسی که بهدنبال شناخت خود باشد، به تحقیق در مسیر خداشناسی قرار گرفته و سعادتمند میشود و در مقابل، جامعهای که افراد در آن، خدا را به فراموشی بسپارند، خدا نیز آنها را به خودفراموشی مبتلا خواهد کرد. «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او نيز آنان را دچار خودفراموشى كرد؛ آنان همان نافرمانانند. (حشر/19)
بیتردید، دستیابی به دو عنصر اساسی خودشناسی و خداشناسی، با عقلانیت است که لباس فعلیت را بر تن میکند. بنابراین، دیگر ویژگی شاخص جامعه قرآنی «عقلانیت» است. جامعه قرآنی یک جامعه متفکر است که عقل را پیامبر درونی انسان میداند و در کنار بهرهگیری از نقشه شریعت الهی، عقل را نیز قطبنمای مسیر حرکت خود قرار داده و با عمل به فرامین عقل نظری و عقل عملی، به سوی کمال خود حرکت میکند.
روشن است که عقل در ادبیات اسلامی، دستگاهی نیست که فقط محاسبات مادی میکند بلکه به تعبیر امام صادق(ع)، «اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان» عقل مایه عبادت خدا و دستیابی به بهشت است. (الكافی، جلد 1 صفحه 11)
عقل علاوه بر اینکه ارتباطات مادی زندگی دنیا را تنظیم میکند، باید سبب تعالی انسانها شده، آنها را به مقام قرب و به مقام توحید برساند و سبک زندگی اسلامی را تبیین کند. بنابراین، عقلانیت یعنی بهکارگیری عقل در همه امور و شئون زندگی؛ جامعه عقلانی و متفکر، با بهرهگیری از قوه عاقله و دیگر ابزار و منابع شناختی، به دور از خرافات است و هرگز بر اساس تقلید کورکورانه و خرافات و موهومات عمل نمیکند و اجازه نمیدهد تا شهوت و غضب او را به سمت و سوی اسراف و تعدی و ظلم و تجاوز سوق دهد.
چنین جامعهای گذشته از اینکه در حوزه نظری، اسیر و گرفتار وهم و خرافه نیست و در حوزه عملی، عقالی بر پای شهوت و غضب میگذارد، بلکه فراتر از آن «قیام به عقل» دارد. یک جامعه آرمانی تنها با عقلانیت ساده و معمولی نمیتواند به اهداف خود برسد، بلکه لازم است تا قیام به عقل در سرتاسر برنامههای فردی و جمعی و اجتماعی آن حاکم باشد. پس در کاری یا سخنی وارد نمیشود مگر آن که عقلانیت و تفکر را به کار بسته باشد. جامعه قرآنی از هر گونه سفاهت و بیخردی دور است و بر همین اساس از آموزههای وحیانی در چارچوب عقلانیت بهره میبرد و گرفتار ادیان و مذاهب موهوم و خرافی نمیشود و از حق و حقانیت نیز اعراض نمیکند.
اما چنین جامعه آرمانی به چه سمت و سویی حرکت میکند؟ در نگاه اسلام، تقرب الهی، مهمترین هدف خلقت انسان است که در پرتو ایمان و عبادت صورت میگیرد. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» من جن و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند) (ذاریات/56). با این حساب، مهمترین کاردکرد جامعه قرآنی آن است که زمینه و شرایط لازم را برای تحقق این مهم فراهم آورد؛ اینچنین جامعهای میتواند به عنوان یک جامعه کارآمد و مؤثر قلمداد شود. جامعه قرآنمحور در این مسیر، به سمت و سوی فرهنگ اصیل قرآنی حرکت میکند و در این طی طریق، الگوهای اصیل را معیار و چراغ راه خود قرار میدهد. «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» قطعاً براى شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند.» (احزاب/21)
ثمره این جامعه زیبا، معنوی و ارزشمند، بیتردید «تربیت قرآنی» و در یک کلام پرورش «انسان صالح» است. انسان صالح میوه نظام تعلیم و تربیت قرآنی است، دارای شخصیتی موزون و هماهنگ است که در مسیر زندگی تکاملی، از عزمی راسخ برخوردار است، به نحوی که در فرآیند عملی و در برخوردهای زندگی، روشی صادقانه داشته و همواره بر اساس راستی و صداقت زندگی میکند. چنین شخصیتی، مقرب درگاه الهی و سرشار از ایمان است، بهطوری که میتواند رهبری و هدایت خود و دیگران را به عهده بگیرد.
انتهای پیام