شهید مزاری؛ پیشگام مبارزه با محرومیت و فقر فرهنگی در زاهدان
کد خبر: 3903374
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۱

شهید مزاری؛ پیشگام مبارزه با محرومیت و فقر فرهنگی در زاهدان

شهید حجت‌الاسلام علی مزاری، از عالمان خدوم و پیشگام مبارزه با محرومیت و فقر فرهنگی در شهرستان زاهدان بود. عالم مجاهدی که در کنار مجاهدت‌های علمی، هیچگاه از رسیدگی به حال فقرا و سامان دادن به اوضاع فرهنگی و اجتماعی غافل نشد.

به گزارش ایکنا از سیستان‌وبلوچستان، 18 خردادماه سالروز شهادت مظلومانه بزرگمردی است که خدمت به اسلام را نه در پشت میز ریاست که در کوچه پس کوچه‌های محله‌های حاشیه‌ای شهر می‌دید؛ روحانی شهیدی که به سبک و مرام مولا علی(ع) شبانه و بصورت ناشناس درب منازل فقرای آبرومند شهر می‌رفت و برایشان آذوقه و لباس می‌برد.

شهید حجت‌الاسلام علی مزاری، از عالمان خدوم و پیشگام مبارزه با محرومیت و فقر فرهنگی در شهرستان زاهدان بود؛ عالم مجاهدی که در کنار مجاهدت‌های علمی، هیچگاه از رسیدگی به حال فقرا و سامان دادن به اوضاع فرهنگی و اجتماعی غافل نشد.

شهید مزاری در شهریورماه 1323 در یکی از روستاهای خراسان جنوبی دیده به جهان گشود. روستایی که پیکر مطهر امامزاده سیدمحمد نقیب(ع) از نوادگان امام باقر(ع) را به آغوش کشیده است. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی، روانه مدرسه علمیه معصومیه بیرجند شد و به تحصیل علوم دینی پرداخت؛ سپس عازم مشهد مقدس شد و از محضر اساتیدی همچون آیت‌الله علی مشکینی، شهید آیت‌الله سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد و آیت‌الله کفعمی خراسانی بهره جست.

هجرت عالم بزرگ مرحوم آیت‌الله کفعمی خراسانی به سیستان و بلوچستان، زمینه هجرت بسیاری از طلاب مناطق اطراف را به این خطه پدید آورد. شهید مزاری نیز از جمله مجاهدانی بود که با هجرت به زاهدان، با احساس عمیق محرومیت منطقه، در کنار فعالیت‌های علمی به جهاد و انجام خدمات فرهنگی و اجتماعی پرداخت و این تلاش مقدس را تا لحظه شهادت ادامه داد.

فعالیت در منطقه‌ای که از لطف و عنایت سایر مراکز فرهنگی و علمی کشور محروم مانده و به واسطه مسایل و مشکلاتی که رژیم ستمشاهی و عوامل ساواک به وجود آورده بودند، بسیار سخت و طاقت فرسا بود، ولی در عین حال شهید مزاری هیچ گاه تسلیم مشکلات نشد و وظایف اسلامی و انسانی خود را تا آنجا که توان داشت به انجام رسانید.

ازدواج شهید مزاری با صبیه مرحوم آیت‌الله کفعمی زمینه‌ساز فعالیت‌های بیشتر مشترک آن دو بزرگوار در منطقه شد. کمک به محرومان و نیازمندان، سرپرستی ایتام و سادات نیازمند، همیاری و مساعدت با روحانیون در تبعید، سخنرانی‌های روشنگرانه و آتشین و توزیع اعلامیه‌های حضرت امام(ره) از جمله فعالیت‌های وی در منطقه بود. بطوری که سبب شد ایشان بارها توسط ساواک و شهربانی دستگیر شود.

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نیز این روحانی فرهیخته، سنگر را ترک نکرد، بلکه محور اصلی فعالیت خود را تبلیغ مسایل فرهنگی قرار داد و با ساده زیستی و مردمداری و حسن خلق و تواضع خاص خود به سادگی در دل عامه مردم و بخصوص نسل جوان و محرومان نفوذ کرد.

مجاهد خستگی ناپذیر، شهید مزاری در طول دفاع مقدس همراهی ویژه‌ای با رزمندگان اسلام داشت. او با وجود اشتغالات فراوان حداقل یک ماه از هر سال را به جبهه می‌رفت. او یک سال را نزد رزمندگان بسیجی و سال دیگر را به میان رزمندگان ارتشی می‌رفت. فرزندان این شهید نیز همواره از نوجوانی در جبهه حضور داشتند.

شهید مزاری؛ پیشگام مبارزه با محرومیت و فقر فرهنگی در زاهدان

پس از اتمام جنگ، یکی از مشکلات کشور با توجه به ازدیاد جمعیت، کمبود فضای آموزشی بود. شهید مزاری با آغاز جهاد مدرسه‌سازی به ساخت ۱۴ باب مدرسه به نیت چهارده معصوم پاک و یک مدرسه به نیت شهیدان مسجد امام علی (ع) همت گمارد و با به یادگار گذاردن این مدارس در مناطق حاشیه‌ای شهر زاهدان، نام خود را در زمره طلایه داران مدرسه سازی در کشور ثبت کرد.

سرانجام تروریست‌های کوردل که از اسلام ناب محمدی کینه داشته و وجود نازنین چنین مردی را تاب نمی‌آوردند، تصمیم به ترور وی گرفته و در شامگاه 18 خرداد 1369، او را در حالی که از مسجد بازمی‌گشت، در مقابل دیدگان همسر و فرزندانش به آماج گلوله بستند و به شهادت رساندند.

رهبر معظم انقلاب در پیامی با تبریک و تسلیت شهادت مظلومانه شهید مزاری فرمودند: دشمنان کوردل و عنود با آلودن دست پلید خود به خون این روحانی بزرگوار که خدمات فرهنگی و اجتماعی او برای همه معلوم، و خلوص و پاکدامنی در فعالیت‌ها و تلاش‌های صادقانه اش مشهود است، خود و اربابان پلید خود را رسوا کردند.

در بخشی از وصیت‌نامه این روحانی شهید آمده است:

« ... خدايا به محمد(ص) بگو كه پيروانش حماسه آفريدند، به على(ع) بگو كه شيعيانش قيامت بپا كردند و به حسين(ع) بگو خونش در رگ‌ها همچنان مى‌جوشد؛ بگو از آن خون‌ها سروها روئيد، ظالمان سروها را بريدند اما باز هم سروها روئيد.

... من با امام خمينى ميثاق بسته‌ام و به او وفادارم، زيرا كه او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندين بار مرا بكشند و زنده‌ام كنند، دست از او نخواهم كشيد.

خدايا، بارالها، من ضعيف و ناتوان دوست دارم چشم‌هايم را دشمن در اوج دردش از حدقه درآورد، و دست‌هايم را در تنگه چزابه قطع كند، پاهايم را در خونين‌شهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهايش كند و سرم را در شلمچه از بدن جدا سازد تا در كمال فشار و آزار دشمنان ببينند كه گرچه چشم‌هايم و دست‌ها و پاها و سرم را از من گرفته‌اند اما يك چيز را نتوانستند بگيرند و آن ايمان و هدفم است كه عشق به الله و معشوقم و به مطلق جهان هستى و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است.

... گرچه فرزندانم مرتب در جبهه بودند و خودم سالى يک بار حداقل، براى تبليغ رفتم و در كمك‌هاى مردمى در طول جنگ تحميلى از طريق مسجد بازار و جمع‌آورى و جذب كمك‌هاى مردمى در حد توانم كوشا بودم، لكن عاملى از درون، كه همان نفس لوامه باشد، مرتب رنجم مى‌دهد كه اگر سوال شود در اين 8 سال جنگ چه كرديد، چه جواب بدهم. آيا به وظيفه‌ام عمل كردم يا خير. خدا مي‌داند».

انتهای پیام
captcha