به گزارش ایکنا؛ ادامه نشستهای علمی بیست و سومین همایش بزرگداشت ملاصدرا، عصر امروز 22 خردادماه در مجتمع فرهنگی آدینه پی گرفته شد. رضا ماحوزی، دبیر مرکز تدوین تاریخ جامع حکمت و فلسفه بنیاد حکمت اسلامی صدرا به توضیح درباره روند انجام پروژه تدوین تاریخ جامع حکمت و فلسفه پرداخت و اظهار کرد: من مقدمتاً درباره رویکرد مرکز تدوین توضیحی عرض میکنم. شاید قسمت زیادی از مباحث اولیه این مرکز به اتخاذ رویکرد در تدوین این اثر اختصاص داده شد. مرکز دنبال راه حلی بود که ویژه و متفاوت باشد؛ لذا در نشستهای متعدد در بنیاد صدرا، صاحبنظران در رشتههای مختلف علوم انسانی دعوت شدند تا ببینیم آنچه قرار است به عنوان تاریخ فلسفه تدوین شود، چه ویژگیهایی باید داشته باشد.
وی افزود: تمرکز ما بر ارتباطات بینفرهنگی مختلف بود. سعی کردیم با بررسی رفت و آمد اندیشهها و تبادل افکار، روشن کنیم چگونه این دادهها و افکار با وجود مشکلاتی که در گذشته وجود داشته، میان جوامع تبادل شده و از هم تأثیر پذیرفته است. با این توصیف، توأمان دیدن وجوه خاص هر تفکر در عین تعامل با تفکرات دیگر رویکرد خاصی بود که مرکز اتخاذ کرد. در نتیجه تنظیم و ترسیم یک نقشه جامع که در عین وزن دادن به تقدمها و تأخرها، خطوط ارتباطی تمدنی را ترسیم کند، در دستور کار مرکز قرار گرفت.
در ادامه نشست، حکمتالله ملاصالحی، استاد باستانشناسی دانشگاه تهران درباره اعتقاد ایرانیان باستان به توحید و نبوت سخن گفت و اظهار کرد: بنده به صراحت و بدون اغراق عرض میکنم در جغرافیای تاریخی حیات مادی و معنوی، در میان هیچ جامعه و فرهنگی مرز بین نور و ظلمت، روشنایی و تاریکی، نیکی و بدی، زیبایی و زشتی، راستی و دروغ، ژرفتر و شفافتر از آنچه در جامعه نبوی ایران باستان اتفاق افتاد، نبوده است. این شفافسازی به حدی عمیق و دقیق بود که ایرانیان باستان به ثنویگرایی متهم شدند، در حالی که سنت ایرانی، سنت وحیانی و نبوی بوده است. متأسفانه بعد از فروپاشی حکومت ساسانی، با این سنت نبوی به شدت مقابله شد.
وی ادامه داد: دورههای بزرگ در تاریخ، زمانی افق گشودند که چنین شفافسازیهای بنیادینی اتفاق افتاد. این امر با ظهور زرتشت در ایران تحقق یافت. اتفاقاً کار اندیشههای بزرگ و سنتهای بزرگ دینی هم همین است که این شفافسازی را انجام دهند. کار اصلی پیامبران هم همین بود. لازم میدانم برای پیشگیری از سوء تفاهم به چند نکته اشاره کنم. نخست اینکه نگاه من به پیوستگی تاریخ و تمدن ایران باستان با ایران در عصر دولت قرآن، باستانگرایانه نیست. نگاه ایدئولوژیک هم به این مسئله ندارم. فقط تلاشم این است که فتح بابی کنم بر مسئلهای بسیار کلیدی و مهم. آن مسئله این است که این دو دوره تاریخی، با هم پیوستگی نبوی دارد و این پیوستگی همواره مغفول واقع شده و حتی به شدت با آن دشمنی شده است.
ملاصالحی تأکید کرد: پیوستگی میراث نبوی ایران باستان با میراث نبوی حضرت مصطفی(ص) یک پیوستگی ذاتی بود. ما از یک نظام قبیلهای جاهلانه به اسلام مشرف نشدیم؛ بلکه ما یک جامعه توحیدی بودیم که دچار انحرافاتی شده بود. باید توجه داشت دو چهره که با قدرت به میدان آمدند و حلقه اتصال میراث نبوی ایران باستان و میراث نبوی حضرت مصطفی(ص) شدند فردوسی و سهروردی بودند. اینها رشته اتصال به حلقه پیوند باطنی و بنیادین این سنت بودند. به همین خاطر است که ایران، بیش از هر جای دیگر خود را مدعی صیانت از این میراث میداند.
وی در ادامه تصریح کرد: وقتی یک اندیشه نو در تاریخ دمیده میشود، وقتی یک پیام و کتاب نو به صحنه میآید، اگر عالمی پذیرای آن کتاب و پیام شوند، تا زمانی که ابزار شناخت مناسب در اختیار نداشته باشند، هیچ اتفاقی نمیافتد. به همین خاطر قرآن در مورد اعراب میگوید شما ایمان نیاوردید، بلکه اسلام آوردید. چون فرهنگ جاهلی و سنت مشرکانه با دین اسلام احساس خویشاوندی نمیکرد، لذا با آن به جنگ و مقابله پرداخت. شما میبینید که عرفا و دانشمندان بزرگ در آنجا به صحنه نیامدند و ظهور نکردند، چراکه ابزار شناخت نداشتند.
ملاصالحی یادآور شد: زرتشت نشئه ظهور روح نبوی ایرانیان در قلب خاورمیانه نبوی است. اصلاً برجستهترین ویژگی خاورمیانه، نبوی بودن آن است. این میراث نبوی امروز در برابر یکی از عظیمترین چالشهای تاریخ قرار گرفته است. زلزلههای دوره جدید بیسابقه است. اصلاً وقتی شما سوره زلزال را قرائت میکنی، مقصودش زلزله در ارض وجود است. تا زمانی که زلزله نیامده و وجود به مرز نرسیده است، انسان از خودش پرسش نمیکند. حاصل کلام اینکه دوران جدید زلزلهخیزترین دورههای بشر است. در این دوران، خاورمیانه نبوی و ایران نبوی یکبار دیگر به عنوان مدعی به میدان آمدهاند تا به دفاع از یکی از تاثیرگذارترین میراث اعتقادی بپردازند.
در ادامه نشست، طوبی کرمانی به ایراد سخن پرداخت و اظهار کرد: کدامین اندیشه برای انقلاب اسلامی ایران مدخلیت اصلی و مستقیم داشته است؟ همه کسانی که سیر شخصیت امام خمینی(ره) را بررسی میکنند، به این نتیجه رسیدند که امام ابتدا یک عارف بود، بعد یک حکیم بود، بعد صاحب فلسفه سیاسی بود و در نهایت انقلاب اسلامی ایران را رقم زد. پس امام خمینی چون حکیم است، فقیه است و چون فقیه است، ولی فقیه است. پس مدخلیت با حکمت و فلسفه ایشان است.
وی ادامه داد: اولین مرتبه برای امام خمینی توحید افعالی بود. وقتی شعار اصلی ایشان که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود را بررسی کنیم، میبینیم که دقیقاً منطبق با فلسفه صدرایی و حکمت ایرانی است. وقتی شعار اصلی ایشان «نه شرقی، نه غربی» را بررسی کنیم، میبینیم دقیقاً منطبق با فلسفه و توحید افعالی است. چرا؟ چون در توحید افعالی ایشان معتقد به این گزاره بود که: «لاموثر فی الوجود الا الله». کسی که هیچ قدرتی را جز خداوند نمیبیند، نه از کسی خوف دارد و نه در مقابل استکبار تواضع میکند.
انتهای پیام