مرحوم علامه سیدعلی کمالی دزفولی از قرآنپژوهان و سیرهپژوهان معاصر ما است که 15 سال پیش در شهرستان دزفول چشم از دنیا فروبست. «قانون تفسیر»، «قرآن؛ ثقل اکبر»، «قرآن شناخت»، «قرآن و جامعه»، «تفسیر قرآن برای همه»، «خاتم النبیین» و ... از جمله آثار ایشان هستند.
برای کسی که مختصر آشنایی با آثار این مفسر قرآن و محقق تاریخ اسلام داشته باشد، این مطلب روشن است که ورود علامه در یک حوزه، قطعا به منظور بیان حرفی نو و نکتهای تازه است. متن زیر گفتوگویی با مجتبی مجاهدیان شاگرد علامه درباره کتاب «عترت؛ ثَقَل کبیر» یکی از آثار ارزنده استاد در دفاع از ولایت حضرت امیرمؤمنان(ع) است.
مجتبی مجاهدیان، شاگرد علامه کمالی دزفولی و سردبیر نشریه معارف، در گفتوگو با ایکنا از خوزستان، در ارتباط با کتاب «عترت؛ ثقل کبیر» گفت: آیتالله کمالی قرآنشناس بزرگ خوزستانی در سال 1290 در دزفول متولد شد و سال وفات وی به سال 1383 است. کتاب «عترت؛ ثقل کبیر» دومین کتاب از مجموعه تاریخ و سیره مرحوم علامه کمالی است. اگر بخواهیم یک دوگانه تاریخی از علامه معرفی کنیم، یکی کتاب «خاتمالنبیین» درباره حضرت رسول اکرم(ص) است و دیگری همین کتاب «عترت؛ ثَقَل کبیر.»(همانطور که علامه کمالی یک سه گانه معروف در علوم قرآن هم دارد که قانون تفسیر مهمترین آن است و برخی از پژوهشگران علوم قرآنی معتقدند این کتاب در جاهایی به کتابهایی مثل الاتقان سیوطی تنه میزند و حتی آقای خرمشاهی میگوید ناسخ «الاتقان» سیوطی است.)
غفلت از سبک رفتاری ائمه(ع)
«خاتمالنبیین» با موضوع سیره پیامبر(ص) است. سیره در این کتاب به مثابه سبک زندگی است؛ یعنی همان سبک رفتاری پیامبر(ص) و ائمه(ع) در وجوه مختلف آن؛ زندگی اخلاقی؛ زندگی علمی، زندگی سیاسی، نظامی، اجتماعی و ... . متأسفانه این سیره؛ یعنی سبک رفتاری ائمه(ع) که یکی از منابع دینی ما است (چون سنت به عنوان یکی از منابع دین شامل قول، فعل و تقریر معصوم است) در پژوهشهای ما مغفول مانده است. علامه کمالی خیلی به سیره معصوم اعتقاد داشت؛ چنانکه ایشان بزرگترین منبع و دلیل خاتمیت حضرت رسولالله(ص) را سیره میدانند و چند بار که با ایشان صحبت میکردم، محکم روی این دلیل ایستاده بود. این حرف بزرگی است و ندیدهام کسی به این صراحت گفته باشد.
ما یک دوگانه دیگر در نامگذاری هم میتوانیم از مرحوم علامه کمالی یاد کنیم که یکی «قرآن؛ ثقل اکبر» و دیگری «عترت؛ ثقل کبیر» است. نامگذاریهای علامه حساب و کتاب داشت و دقیق بود. اتمام نگارش کتاب «عترت؛ ثقل کبیر» اواخر سال 71 شمسی بود. ایشان این کتاب را در مدرسه سید اسمعیل در جوار مزار جدشان؛ عارف کامل مرحوم آقا سیدحسین ظهیرالاسلام نوشت. انتشارات اسوه چند بار آن را منتشر کرد. این کتاب حدود ششصد صفحه دارد و علاوه بر تمهید و پیشگفتار مؤلف، شامل 14 بخش است.
دقت علامه کمالی در به کار بردن واژگان
این پژوهشگر درباره عنوان این کتاب (عترت؛ ثقل کبیر) با اشاره به دقت علامه در بهکار بردن واژگان گفت: اگر در کتب لغت جستوجو کنیم، میبینیم عترت به معنی خانواده و خویشان است. اما باید دقت کرد، صرف خانواده، عترت نمیشود. علامه کمالی اعتقاد داشت عترت خانواده و خویشی است که از صلب فرد باشد یعنی به معنی اقارب نسلی است، نه هر خویشی. علمای اهل لغت این دقت را کردهاند که گفتهاند یکی از وجوه معانی عترت ـ که متأخرین کمتر به آن متذکر شدهاند ـ این است که وقتی درختی را قطع میکنند بعد از مدتی در کنار درخت، جوش و جوانهای پیدا میشود، این عترت است؛ یعنی از اصل درخت جوانه میزند. علامه کمالی این را گفته بود و اولین بار از ایشان شنیدم.
درباره کلمه «ثقل»، علامه کمالی میگفتند: «بخوانید ثَقَل» و توضیح میداد که ثِقل و ثَقَل هر دو از یک ماده و ریشه است اما ثَقل به معنای گرانبها و نفیس است و ثِقل به معنای سنگین و گرانبار است. به گفته مرحوم علامه، ثَقَل در اینجا بیشتر وجه دارد؛ عترت ثَقَل است. اتفاقاً در حدیث متواتر ثقلین که تواتر آن از فریقین ثابت شده است، این کلمه «ثَقَلین» است: «إنی تارکٌ فیکم الثَقَلین؛ کتاب الله و عترتی أهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابداً و لَن یَفترقا حتی یردا علیّ الحوض». هر چند در برخی نسخ و قرائتها شاید ثِقل هم گفتهاند؛ اما ثَقَل وجه مشهورتری است و دقت بهتری در آن شده است.
کلمه «کبیر» را هم علامه کمالی با دقت و از روی ارادت و احترام ویژهای که به اهلبیت(ع) دارند، انتخاب کردهاند. هر چند در توضیح این حدیث متواتر و حتی در منابع رواییمان داریم که ثَقل کبیر، قرآن است و ثَقل اصغر، اهلبیت(ع) هستند؛ اما علامه کمالی با ارادتی که داشتند میگفتند قرآن، ثَقل اکبر است و عترت، ثَقل کبیر. اتفاقاً مرحوم امام خمینی(ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خود هم این دقت را کردهاند و عبارت ثَقل اکبر را درباره قرآن کریم و درباره اهلبیت(ع) ثَقل کبیر به کار بردهاند.
کتاب «عترت؛ ثقل کبیر» در مورد اهل بیت(ع) و در رأس آن به طور ویژه درباره ولایت امیرالمؤمنین(ع) است که اگر این ثابت شود، ولایت اهلبیت(ع) هم ثابت میشود. این کتاب، تاریخ تحلیلی صدر اسلام و به ویژه حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
ویژگیهای کتاب «عترت؛ ثقل کبیر»
صفت معروفی که علامه کمالی در آثارش دارد؛ یعنی ایجاز و اختصار در این کتاب هم مشهود است. در مباحث متعددی که مطرح میکرد، علامه لُبّ مطلب را میگفت و میگذشت، بعضاً به یک اشاره بسنده میکرد. این هم به خاطر تضلّع نویسنده است که عبارت از گستردگی علمی و عمق دانش او است. اگر گوینده، بعضی چیزها را خیلی شرح و بسط بدهد، شاید نشانه این باشد که خود فرد در جاهایی لنگ میزند، اما اگر گوینده بعضی چیزها را به اشاره میگذرد، یا نکته دقیقی را میگوید و میگذارد که خواننده ولو در مراجعات بعدی آن را متوجه شود، نشانه زیرکی و فراست نویسنده است.
این ویژگی در اکثر آثار علامه کمالی وجود دارد. آقای کمالی یک جا به صراحت میگوید: اعتقاد به شرح و بسط زیاد قرآن و روایات ندارم. بعد میگوید: چون فهم جبلّی و تبادری آدمی را از بین میبرد. به اعتقاد ایشان، خیلی پیچیدگیهایی که در متن دین مانده به خاطر زیاده رویهای برخی شارحان و مفسران است.
نگاه نقادانه و دغدغههای مصلحانه
دومین ویژگی این اثر، نگاه نقادانه است که در همه آثار علامه مشهود است. اگر چه نقد ایشان اصلاح گرایانه بود و دغدغههای مصلحانه داشت. حتی برخی اعتقاد داشتند، ایشان به دنبال این بود که فلسفه عملی و اجتماعی از متن قرآن و عترت ارائه دهد.
نگاه نقادانه و دغدغههای مصلحانه علامه کمالی، نگاه دیگری را در نوشتن این کتاب به ایشان میداد و آن صراحت در گفتار بود. صداقت در گفتار و شجاعت و شفافیتی که در نقد داشت همه زاییده نگاه نقادانه او بود. آثار ایشان یک طنز ملیحی هم دارد که در آن درد و انتقاد وجود دارد.
کتاب «عترت؛ ثقل کبیر» با این سبک نوشتار و ویژگیها، به کتابهایی که بزرگان در اثبات ولایت حضرت امیرالمؤمنین(ع) نوشتهاند، شباهتهایی دارد؛ در رأس آنها «المراجعات» و «النص و الاجتهاد» مرحوم علامه سید شرفالدین که مجموعه مکاتبات او با برخی علمای اهل سنت است، «شبهای پیشاور» سلطانالواعظین شیرازی و همچنین کتابهایی که مستبصر معروف؛ محمد تیجانی نوشته است. وجود این شباهت نشان میدهد که هدف و دغدغه آنها خیلی نزدیک بوده است.
بخشهای چهاردهگانه کتاب
مجاهدیان در ادامه به توضیح بخشهای چهاردهگانه کتاب پرداخت و گفت: «در جستجوی عترت» اولین بخش کتاب است. تمام حرف علامه کمالی در این بخش این است که ما به دنبال برترین هستیم. استدلالهای ایشان خیلی ساده اما صریح هستند. ایشان در این بخش مینویسد: «جستوجوی اعلی و تکاپو در راه به دست آوردن آن از ذهن بشر قابل انفکاک نیست. اختلافات همه در باب انطباق مفهوم بر مصداق است». بعد مینویسد: «نخست این مطلب مهم را روشن کنیم که آیا شخصیت والای علی(ع) نیازمند مقام خلافت است؟» علامه چندجا میگوید که من به دنبال این نیستم که چون تخت خلافت خالی است، تلاش کنم علی(ع) را بر تخت خلافت بنشانم. علی(ع) احتیاج به این کار ندارد. الان هم تخت خلافت خالی نیست. لذا به دنبال طرح مجدد این اختلاف نیستم، میخواهم این نکته را بگویم که بشر همیشه به دنبال اعلی است. سر خود را هم کلاه نگذاریم، مصداق اعلی هم مشخص بوده است. خیلیها به دلیل مصلحت یا هر چیز دیگر ـ که نام میبرد ـ از خلافت ایشان سرباز میزنند. امیرالمؤمنین(ع) اصلا احتیاج به خلافت نداشت.
بعد نقل میکند که احمد حنبل از بزرگان اهل سنت خود گفته است: «لقد زان الخلافة و زانتهما» یعنی حضرت علی(ع) به خلافت زینت بخشید؛ اما آن دو نفر(خلیفه اول و دوم) زینت خود را از خلافت به دست آوردند. این حرف خود بزرگان اهل سنت است. میدانید که کسانی مثل ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه میگویند: «الحمدلله الذی قدم المفضول علی الفاضل لمصلحة ...» علامه کمالی با اشاره به همین مطلب، مینویسند: «کیست که نداند تقدم مفضول بر فاضل نارواست. همه در هر رشتهای به دنبال اعلم و داناترین هستند هر چند در تشخیص آن اشتباه کنند. ذهن فطری انسان از مفهوم کلمه اعلی جدا نیست. آیا واقعا نهاد و فطرت انسان، فاضل را رها میکند و به دنبال مفضول میرود؟ هنرمند را نادیده میگیرد و جویای بیهنران میشود؟» بعد در جایی مینویسد: «در جهان حیوانات نیز هرگز تقدیم مفضول بر فاضل، نخواهد بود و هیچ حیوانی آن را نمیپذیرد جز انسان که با نادانی و خودبینی و زیاده طلبی مانع از گزینش احسن میشود.»
مشکلاتی که در راه شناخت عترت ایجاد شد
دیگر بخشهای کتاب، بخش دوم: «انذار پیغمبر(ص) و بیم دادن او از وقایع بعد خود»، بخش سوم: «علل زنجیرهای وقایع» است. در این بخش علامه کمالی، 135 مورد را نام میبرد. عنوان بخش چهارم: «مشکلاتی که در راه شناخت عترت ایجاد کردند» است. علامه در این بخش، هشت دلیل عمده را ذکر میکند و جالب است که به صراحت میگوید دلیل اول آن مصونیت غیرمنطقی صحابه یکی از علتهایی بوده که نگذاشتند مردم به عترت برسند. مرحوم علامه در صفحه 155 کتاب مینویسند: «یکی از مسائل مشهوری که برخلاف کتاب و سنت و عقل و اجماع در میان برادران عامه شایع است و غالبا مورد قبول است و در عین حال در اثر شهرت، بیشتر اهل سنت بیم دارند که در حریم آن وارد شوند این است که اولاً میگویند صحابی کسی است که پیغمبر(ص) را هر چند یک بار دیده باشد.» بعد میگویند این شخص به اعتقاد آنها مصون از هر گونه خطا و اشتباه است و هر چه گفته باید بپذیریم، ولو اینکه گفتههای او صد درصد با گفتههای صحابی بزرگتر از او، در تعارض باشد. از همین رو انسان وقتی کتابهای اهل سنت را میبیند احساس میکند زیر رگبار تعارض گیر کرده است. این به آن دلیل است که اینها توانایی جرح و تعدیل نداشتند و هیچ گاه نقد حدیث نداشتند تا حدیث را مورد دقت و درایت قرار دهند. علامه کمالی میگوید یکی از مشکلات همین جایگاه غیرمنطقی است که به صحابه دادهاند.
سفارش برای تکامل انسان
یکی دیگر از مشکلاتی که در راه شناخت عترت ایجاد کردند، به گفته مرحوم علامه کمالی، فتوحات است. ایشان به صراحت در این جا به نقد تاریخ خلفا میپردازد. علامه در صفحه 166 مینویسد: «اما هیچ کسی تحقیقی آماری در این باره انجام نداده است که آیا فرهنگ اسلام چنانچه پیغمبر(ص) آن را ترسیم کرده، به همراه این فتوحات برای خود جا باز کرده؟» این واقعا سؤال مهمی است. علامه میگوید آیا کسی در این باره تحقیق کرده است که این فتوحات چه قدر ارزش داشتند؟ ببینید آیا امام علی(ع) در نهجالبلاغه و یا دوران کوتاه خلافت خود به جهانگشایی یا مرز گشایی ـ غیر از جاهایی که با مسلمانان درگیر میشدند و مجبور میشدند ـ پرداختند؟ امیرالمؤمنین(ع) به درون امت اسلام بیشتر توجه میکرد. سخنان حضرت در نهجالبلاغه اکثراً در مورد تقوا، خودسازی، سفارش برای تکامل انسان و پرورش وجه خدایی انسان است.
علامه کمالی، میگوید تحقیقی انجام شود که همراه این فتوحات در اقصی نقاط جهان، چه قدر فرهنگ اسلام را هم انتقال دادند؟ تا ببینیم این فتوحات ارزش داشته است یا خیر.
به گفته علامه کمالی، مصالح سیاستمداران، تعصبات جاهلانه، محافظهکاری سردمداران و جعل حدیث از دیگر مشکلاتی هستند که نگذاشتند عترت در صحنه بماند و در جایگاهی که باید قرار بگیرد.
بخش پنجم کتاب «فضائل انسانی» نام دارد. بخش ششم «فضائل امیرالمؤمنین(ع) مستند وحی» است. این بخش شامل 160 صفحه است که طی آن علامه 233 مورد از فضایل حضرت را بیان میکند.
بخش هفتم «آراء دانشمندان در شناخت ارزشها و قضاوت ایشان از وقایع» است. در اینجا آراء علمای مقتدم چون جاحظ را ذکر میکند، از متأخرین هم آرای جرج جرداق، طه حسین، احمد امین، عبدالفتاح عبدالمقصود و ... را بیان میکند. علامه در صفحه 412 مینویسد: «ملت ایران نه از راه تعصب؛ بلکه از راه شناخت فضیلت علی(ع) را انتخاب کرد. علی به جای کاخ خضری قیصری معاویه در شام و کاخ کسرایی بغداد، کلبه گلین حضرت فاطمه(س) را انتخاب کرد و همه فرهنگ اسلام را در آن تنهایی به دوش کشید. بعد ادامه میدهد: «تشیع یعنی اسلام ناب بدون خلافت ظاهری و عربیت و اشرافیت» یعنی قومیت گرایی و طبقاتی در اسلام نیست.
دوستان و دشمنان علی(ع)
مرحوم علامه کمالی در نکته 142 این بخش مینویسد: «شیعه سنیترین مذهب اسلام است». جالب است که دکتر محمد تیجانی کتابی به نام «الشیعه هم اهل السنة» دارد. این کتاب دو جلد است و آقای تیجانی در این کتاب میگوید شیعه در واقع اهل سنت واقعی هستند که به سنت پیغمبر(ص) عمل کردند. علامه کمالی هم میگوید شیعه سنیترین مذاهب اسلام است. نکات زیادی در این بخش وجود دارد. علامه در نکته 164 نیز مینویسد: «اعجب عجایب این است که بنیامیه که هم با علی، هم با عمر دشمن است، علی را به دست عمر میکوبند، بعد عمر را وادار میکنند که جانشینی پیغمبر(ص) را به بنی امیه واگذار کند؟ آیا حمقا که در اکثریتند، این حیلههای سیاسی را میشناسند؟». نکات ظریفی در این جا هست.
بخش هشتم «دوستان و دشمنان علی(ع)» است. این بخش علامه درباره خلفای سهگانه، عایشه، ابوموسی و ... است. استاد کمالی در این بخش، به صورت مختصر به شخصیت شناسی میپردازد. بخش نهم «خلافت»، بخش دهم «غدیر»، بخش یازدهم «معانی ولی»، بخش دوازدهم «مطالب متفرقه در مورد خلافت»، بخش سیزدهم «بحث کلامی درباره خلافت» است. بخش چهاردهم و آخر کتاب یک نمایشنامه مختصری در بیان توطئه حذف عترت است. علامه در این بخش مثل یک نمایشنامه نویس، نمایش نامه کوتاهی مینویسد که بدون ارجاع و پانوشت است و این نشان میدهد که علامه چقدر به تاریخ اسلام اشراف داشته است.
آیتاللهالعظمی شیخ لطفالله صافیگلپایگانی در یکی از آثارشان در توضیح حدیث «أنا اقاتل علی تنزیل القرآن و علی یقاتل علی تأویل القرآن»(من به خاطر تنزیل قرآن پیکار میکنم و علی به خاطر تأویل قرآن) به سخن مرحوم علامه کمالی اشاره میکند. علامه توضیح میدهد مراد از تنزیل قرآن، در این حدیث، تصدیق به وحی که پیغمبر(ص) برای آن جهاد کردند و مراد از تأویل قرآن، فهم صحیح و عمل به آن است. آیت الله صافی همین توضیح مختصر را به نقل از کتاب عترت علامه کمالی در توضیح این حدیث ذکر میکند و دقت علامه کمالی برای ایشان جالب بود. افراد دیگری نیز به این کتاب مراجعاتی داشتند و از آن نقل کردند.
یک نکته ادبی، درباره کتاب «عترت؛ ثقل کبیر» این است که علامه در بخش پیشگفتار چند جا در بحث «اعلی» شعرهای خود را ذکر میکند:
عرش در پیش قد دلبر ما کوتاه است/علی ما است که از هر چه بگویی اعلی است
یا در بیت دیگری سروده است:
کوته است آسمان و کرسی و عرش/دلبر ما بلندبالایی است
در جایی دیگر نیز گفته است:
در چشم دلبر بین ما کوته بود عرش عُلا
رفعت اگر خواهی بیا در قامت مولا ببین
قصیده منتشر نشده علامه کمالی در مدح امیرمؤمنان(ع)
علامه کمالی از لحاظ ادبی دیده نشده است و خود نیز دوست نداشت به عنوان شاعر شناخته شود؛ اما اشعار ایشان فوق العاده است. مرحوم علامه کمالی قصیده بلندی در مورد حضرت امیرالمؤمنین(ع) دارد که جایی چاپ نشده است. در این جا چند بیت از آن را برای حسن ختام این بحث میخوانم:
در خانه دارم دلبری از اختران روشنتری
آید چو در روشنگری گوید مرا تنها ببین
از ماسوا یک سر گُسِل صیقل بزن این آب و گل
در مرکز مرآت دل، آن روی دل آرا ببین
ارزَندهای ار، زِندهای، تابندهای تا، بندهای
گر کوه تن را کندهای در سینهات سینا ببین
بیدست و پا شو در فنا، تا گیردت دست خدا
در پیش فرعون دغا، آنگه ید بیضا ببین
چون لحظه میعاد شد، عقلم همه بر باد شد
ربّم چو بر مرصاد شد، ان شاء و انشا ببین
گر از عطارد رستهای دل در عطایش بستهای
مریخ چهبود؟ خستهای، زهره مبین، زهرا ببین
در چشم دلبر بین ما کوته بود عرش عُلا
رفعت اگر خواهی بیا در قامت مولا ببین
مطرب نوایی ساز کن، از ارجعی آغاز کن
در را به رویم باز کن إنا فتحنا را ببین
انتهای پیام
تهیه و تنظیم کامله بوعذار خبرنگار ایکنا خوزستان