ملاصدرا در روز نهم جمادیالاول سال ۹۷۹ قمری(هفدهم مهر ۹۵۰، ۱۵۷۱ میلادی)، در شیراز و در محله قوامزاده متولد شد و نام او را محمد نامیدند. به روایتی پدر او خواجه ابراهیم قوام، مردی دانشمند و وزیر فرماندار پارس - محمد میرزا که بعدها به شاه محمد خدابنده معروف شد، بود - و صدرالدین محمد تنها فرزند او، حاصل یک دعا بود.
ابراهیم قوام در آغاز، محمد کوچک را به مکتبخانه ملااحمد در محله قوام و به نزد ملااحمد برد. محمد دو سال در این مکتبخانه خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را فراگرفت. سپس او را به یک معلم خانگی به نام ملا عبدالرزاق ابرقویی سپردند تا به محمد صرف و نحو بیاموزد.
ملاصدرا در سن ۶ سالگی به همراه پدرش در پی شاه محمد خدابنده به قزوین پایتخت آن دوران صفویان رفت و دوران نوجوانی و جوانیاش را در آن سامان سپری کرد، او در مدرسه التفاتیه قزوین حجرهای داشت که هماکنون نیز برای بازدید «طلبهها» و «گردشگران» پابرجا است.
سنگبنای پیشرفت علمی او در حوزههای علمیه قزوین بود. در همانجا با شیخ بهایی و میرداماد آشنا شد و پس از انتقال پایتخت به اصفهان، با استادانش به اصفهان مهاجرت کرد.
او در مدرسه خواجوی اصفهان نیز از محضر درس استادانش شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی بهره جست. ملاصدرا دروس فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، حکمت الهی و حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی آموخت.
ملاصدرا شیعه مذهب و پیرو آئین دوازده امامی بود، به اصول و فروع دین اسلام و مذهب شیعه اعتقاد داشت. همانطور که در فقه شیعه چهار اصل قرآن، حدیث، عقل و اجماع برای بدست آوردن احکام بهکار میرود، ملاصدرا نیز در مباحث عقلی تلاش وافری کرد تا این وجهه از برهان جایگاه خود را در مذهب شیعه دوباره بازیابد.
ملاصدرا بر این باور بود که مذهب شیعه دو وجه دارد، وجه ظاهری، یعنی همان شریعت و احکام دینی و وجه باطنی، که همان درونمایه و حقیقت مذهب شیعه است و ملاصدرا آن را عرفان شیعی مینامید. او برای رستگاری انسان، هم شریعت و پایبندی به فرایض دین را لازم میشمرد و هم سیر و سلوک عرفانی برای رسیدن به حقیقت مذهب شیعه را ضروری میدانست. این در حالی بود که بیشتر دانشمندان قشری اصفهان، دید خوبی نسبت به عرفان نداشتند. ایشان بر این باور بودند که بسیاری از عارفان، به احکام دین اسلام پایبند نیستند و عمل به فرایض دینی را برای رسیدن به رستگاری لازم نمیبینند. یکی از دلایل تبعید ملاصدرا از اصفهان همین باور بود.
ملاصدرا اگرچه به عرفان باور داشت، اما کوتاهی از احکام و واجبات دین را به بهانه سیر و سلوک عرفانی رد میکرد. با دانشمندان قشری نیز بهدلیل ستیز با عرفان شیعی مخالف بود. همچنین با برخی از صوفیان که عمل به واجبات دینی را ضروری نمیدانستند، مخالف بود. البته برخی معتقدند ملاصدرا با ادغام فلسفه و عرفان ناخواسته راه را برای بسته شدن مسیر فلسفه ورزی در جهان اسلام فراهم کرد.
مکتب ملاصدرا که حکمت متعالیه نامیده میشود، بر اصل وجوه و تمایز آن از ماهیت استوار است. بنابر دیدگاه او، بدیهیترین مسئله جهان، مسئله وجود یا هستی است که ما با علم حضوری و دریافت درونی خود، آن را درک کرده و نیازی به اثبات آن نداریم. اما ماهیت، آن چیزی است که سبب گوناگونی و تکثر پدیدهها میشود و به هر وجود، قالبی ویژه میبخشد.
همه پدیدههای جهان در یک اصل مشترکند که همان «وجود» نام دارد و وجود، یگانه است؛ زیرا از هستیبخش(یعنی خداوند یگانه) سرچشمه گرفته، اما ویژگیهای هر یک از این پدیدهها از تفاوت میان ذات و ماهیت آنها حکایت دارد.
بنا بر این دیدگاه، اصل بر وجود اشیاء است و ماهیت، معلول وجود بهشمار میآید.
ملاصدرا در مخالفت با استادش میرداماد که خود پیرو سهروردی بود، مدعی شد که «وجود» امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری. صدرا درباره حرکت نیز نظریه جدیدی عرضه کرد که به حرکت جوهری مشهور است. تا قبل از آن تمامی فلاسفه مسلمان، معتقد به وجود حرکت در مقولات نهگانه عَرَض بودند و حرکت را در جوهر محال میدانستند اما صدرا معتقد به حرکت در جوهر نیز بود و موفق شد چهار جریان فکری یعنی کلام، عرفان، فلسفه افلاطون و فلسفه ارسطو را در یک نقطه گرد آورد و نظام فلسفی جدید و مستقلی به وجود آورد.
سفرهایی خدایی در مکتب ملاصدرا
حجتالاسلام محمدهادی شهاب، مدير گروه فلسفه و معارف دانشگاه بيرجند در گفتوگو با ایکنا از خراسانجنوبی، اظهار کرد: مهمترین کتاب ملاصدرا اسرار اربعه است که در 9 جلد منتشر شده و حکمت متعالیه در این کتاب مندرج است و براساس سفرهایی که میان انسان و خداوند رخ میدهد این کتاب را نامگذاری کرده است.
وی بیان کرد: دو سفر آن مربوط به قوس صعود و دو سفر مربوط به قوس نزول انسان بوده و نشاندهنده نزول و صعود انسان به سمت خداوند است.
این کارشناس مذهبی بیان کرد: معنای این حقیقت این است که انسان سفری را به سوی خداوند آغاز میکند و این سفر به وسیله و کمک خداوند صورت میگیرد.
شهاب ادامه داد: ملاصدرا آن دیدگاه از اویی و به سوی اویی دین را در این سفرهای خود به زیبایی بیان میکند چراکه انسان ماهیت از اویی و به سوی خدایی دارد و مبدا آن خدا و منتهای آن نیز خداست.
وی اظهار کرد: ملاصدرا تقریبا همه مباحث سه گانه مهم فلسفه یعنی هستیشناسی، معرفتشناسی و خودشناسی را در این قالبها بیان میکند به نوعی که با خواندن فلسفه ملاصدرا انسان دید روشنی نسبت به عالم و جهان و خودش دارد و یک دیدگاه بسیار روشن و واضحی نسبت به مسیر حرکت خود پیدا میکند.
مدير گروه فلسفه و معارف دانشگاه بيرجند بیان کرد: نام این حکمت را حکمت متعالیه و ملاصدرا را صدرالمتألهین یعنی کسی که به لحاظ تعقل در خداوند و از میان الهیدانان در صدر قرار میگیرد، نام گذاشتهاند.
شهاب با اشاره به حقیقت مرگ در نگاه فلسفی آخرتگرایی ملاصدرا، افزود: در این اندیشه مرگ نقطه انتقال برای انسان محسوب میشود و سخنان جالبی در کلام ملاصدرا پیدا میشود و ما با یک مفهوم مرگ اختیاری مواجه میشویم و مرگ معنای زیبایی پیدا میکند.
وی ادامه داد: مرگ اختیاری در این اندیشه به معنای آن است که انسان سفرهای درونی برای خودشناسی داشته باشد تا بتواند از من کاذب خود و دروغین خود به من اصلی هجرت کند و از این جهت جذاب شود.
اندیشههای ملاصدرا در دانشگاهها
این کارشناس مذهبی با اشاره به پرداختن به اندیشهها در دروس دانشگاهی، افزود: اندیشههای ملاصدرا عمدتاً در رشتههایی که به نوعی به فلسفه مرتبط میشوند، وجود دارد اما متأسفانه اندیشههای او به دلایل مختلفی حتی در محیطهای علمی ما نیز غریب است.
وی ادامه داد: این امر شاید به این برمیگردد که عقلانیت و تفکر عقلانی در جامعه ما ضعیف است، حتی در حوزههای تخصصی باز هم به نظر میرسد ضعفهای جدی در این زمینه داریم و باید این اندیشهها بیشتر بازگو شود.
ضرورت بهرهگیری از اندیشههای ملاصدرا در جامعه
این کارشناس مذهبی بیان کرد: یکی از مکاتب فکری که مناسب حال بشر امروز است تفکر ملاصدرا است؛ به خاطر اینکه در اندیشه ملاصدرا نوعی آمیختگی عقل و اشراق دیده میشود و بشر امروز محتاج عقل و اشراق و شهود درونی است.
شهاب اظهار کرد: صحبتهای قابل عرضهای در اندیشه ملاصدرا برای بشر امروز وجود دارد و جامعه ما به دلایلی از بسیاری از این اندیشههای دیگر نیز محروم است.
وی تصریح کرد: در عرصه عمومی نیز حرکت معنادار و خاصی برای بهرهگیری از اندیشههای ملاصدرا مشاهده نمیشود به جز یک برنامه تلویزیونی که به اندیشههای او میپردازد و تا حدودی این برنامه توانسته ارتباطی با عموم جامعه برقرار کند و این اندیشههای فلسفی را وارد جامعه کند.
مدير گروه فلسفه و معارف دانشگاه بيرجند با بیان اینکه برای انتشار این اندیشه در سالهای اخیر در فضای مجازی کارهای خوبی صورت گرفته است، افزود: فضای مجازی از این جهت پرمحتوا است و تقریبا فایلهای صوتی اساتید بسیار خوب در دسترس قرار گرفته است.
شهاب یادآور شد: چه خوب است با رجوع به اندیشهها و مکاتب ملاصدرا انسان واقعی و حقیقت جهان و معاد را بهتر شناخته و آن را در زندگی خود بهکار گیریم.
بنا بر مشهور ملاصدرا در سال ۱۰۵۰ قمری(۱۶۴۰ میلادی) درگذشته است، اما مطابق یادداشتهای نوه او به نام محمد علمالهدی(فرزند فیض کاشانی)، سال صحیح درگذشت وی ۱۰۴۵ قمری(۱۶۳۵ میلادی) بوده است و گسست ناگهانی و ناقص ماندن برخی نوشتههای وی مانند تفسیر قرآن و شرح اصول کافی از شیخ کلینی در حدود سال ۱۰۴۴ قمری(۱۶۳۴ میلادی)، تاییدکننده این ادعاست.
وفات ملاصدرا در شهر بصره واقع شد ولی بنابر سنت شیعیان او را به شهر نجف بردند و بنابر گفته نوه وی، علمالهدی، او را در سمت چپ صحن(ع) دفن کردند.
توانمندترین و بهترین مکتب در میان مکاتب فلسفی در رویکرد به آزادی، مکتب صدرالمتألهین است. البته لازمه بهتر بودن مکتب ملاصدرا، توقف بر آن نیست؛ بلکه باید اندیشهها و نوآوریهایی داشت. بنابراین بهترین به این معنا نیست که در مکتب ملاصدرا بمانیم؛ بلکه این مکتب باید پلی باشد برای اندیشیدن و برتابیدن اندیشهها، باید این اندیشهها را به صورت کاربردی در زندگی خود متجلی سازیم تا جهان بهتری بسازیم.
زهرا حمیدی، خبرنگار ایکنای خراسانجنوبی
انتهای پیام