خوانش تراژیک کربلا با تمایز قائل شدن بین تراژدی و امر تراژیک/ تبیینی بر شهادت عرفانی امام حسین(ع)
کد خبر: 3758321
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۳

خوانش تراژیک کربلا با تمایز قائل شدن بین تراژدی و امر تراژیک/ تبیینی بر شهادت عرفانی امام حسین(ع)

گروه اندیشه ــ در نشست «سوگ یا تراژدی عاشورا» ضمن تبیین شهادت عرفانی امام حسین(ع) بیان شد، وقتی بین تراژدی و امر تراژیک تمایز قائل شویم در این زمان است که امکان خوانش تراژیک واقعه کربلا برای ما فراهم می‌شود.

به گزارش ایکنا؛ نشست «سوگ یا تراژدی عاشورا»، عصر روز گذشته ۳۰ مهرماه در باشگاه اندیشه با حضور منصور براهیمی، مهدی داوودآبادی، مهدی نصرالله‌زاده و حمیدرضا قادری برگزار شد.

مهدی داوودآبادی در این نشست با طرح این پرسش که سوگواری یا تأثیر تراژیک، کدام یک ما را زیبابین می‌کند؟ بیان کرد: اگر بین تراژدی و امر تراژیک تمایز قائل شویم، امکان خوانش تراژیک واقعه کربلا میسر می‌شود؛ چه اینکه مؤلفه‌های امر تراژیک همچون پیشگویی، اختیار، مرگ والا، تسلیم و رضا، در این رخداد قابل شناسایی هستند. سوگ‌انگاری واقعه کربلا نمی‌تواند حقیقت راستین این رویداد را متجلی کند.

وی در ادامه افزود: این رخداد دارای پویایی بوده و الهام‌بخش قیام و سرزندگی اجتماعی است و در دل آن سرزندگی و طهارت نفوس نهفته است. این وجوه با حالت منفعلانه سوگ، ناسازگار هستند. طبق رسوم عرب، همان سال شهادت امام حسین(ع) عام الحزن نامیده شد و اگر توجه منفعلانه در قالب سوگ هدف غایی بود، باید بعد از قیام مختار و گرفتن انتقام، تشفی خاطری حاصل می‌شد و سوگواری خاتمه می‌یافت. این در حالی است که سفارش ائمه(ع) به اقامه عزا حالتی آیینی دارد. این فرهنگ پویا نیز تا قیام قائم حقیقی(عج)، همچنان جریان‌ساز خواهد بود.

داوودآبادی بیان کرد: تراژدی شکل ادبی است که خاستگاه آن در یونان است و در واقع یکی از ژانر‌های اصلی محسوب می‌شود که در قالب یک نوع هنر درآمده و تا به امروز نیز این اجرا ادامه یافته است، اما امر تراژیک، فراتر از آن چیزی است که ارسطو مطرح کرده است؛ ارسطو در کنار دگرگونی (peripeteia)، بازشناخت (Angenorsis) عنصر سومی را مطرح می‌کند که فاجعه (catastrophe) است؛ مثال می‌زند که قتل روی صحنه، خشونت و شکنجه مدنظرش است، اما وقتی به مفسران ارسطو مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم تعابیری که در مورد این امر تراژیک مطرح کرده‌اند فراتر از این است که ارسطو مطرح می‌کند.

این پژوهشگر دینی تصریح کرد: یکی از فلاسفه می‌گوید که صفت تراژیک کمتر از یک قرن است که متداول شده و قبل از آن تراژدی مطرح بوده است. وقتی امر تراژیک را تعریف می‌کند می‌گوید فراتر از آن دهشت و خشونتی که از شکنجه و عذاب در صحنه به مخاطب می‌رسد است و پیشنهاد می‌کند که حس تراژیک زندگی و ... گفته شده است، ولی هیچ کدام من را قانع نمی‌کند و نگاه تراژیک من را قانع می‌کند. در واقع بینش تراژیک است که انسان را در مواجهه با پدیده‌های تراژیک ایمن می‌کند و می‌گوید که اگر با این بینش برویم و با پدیده‌هایی که احتمالاً چه بخواهیم و یا نخواهیم، تراژیک هستند و زمانی که آن‌ها را درک می‌کنیم مواجه شویم، رنج می‌آورد، ولی اگر بینش تراژیک داشته باشیم احساس آرامش می‌کنیم.

وی در ادامه افزود: شاید برخی از نقل قول‌ها کمک کند تا این بحث روشن‌تر شود؛ گفتاری از «شوپنهاور» است که می‌گوید انسان وقتی با امر تراژیک مواجه می‌شود، برآیند آن، این است که هستی نمی‌تواند رضایت‌مندی انسان را فراهم کند. در گفتار این فلاسفه که وارد می‌شویم، در مقابل ایشان می‌بینیم که یک فیلسوف دیگر می‌گوید که مواجهه با امر تراژیک تجربه‌ای است که انسان را به تجربه والا می‌رساند و گویا تجربه، تجربه لذت‌بخشی است. این فیلسوف می‌گوید این تجربه خیلی لطیف‌تر از عشق مادر به فرزند است و می‌گوید اگر وارد شویم، محبت خداوند را درک می‌کنیم و این برآیند مواجهه با امر تراژیک است.

مهدی داودآبادی

داوودآبادی با اشاره به مؤلفه‌های امر تراژیک بیان کرد: امر تراژیک مؤلفه‌هایی دارد که می‌تواند با توجه به آن‌ها و تطبیق آن‌ها با عاشورا احساس کنیم که قابل لمس و مشاهده است. در واقعه عاشورا برخی از این‌ها مانند پیشگویی یا پیش‌آگاهی را می‌بینیم. این مسئله در جریان کربلا از قبل بوده است، قبل از اینکه امام حسین(ع) متولد شود، این آگاهی بوده است و مهم‌تر اینکه می‌گویند زمانی که امام حسین(ع) خواست به سمت کربلا برود، خطبه‌ای خواند و فرمود: هر کس آماده است که خون قلبش را فدا کند، همراه ما شود و فرمودند: کسی که می‌خواهد به لقاء الهی برسد، با ما همراه شود.

وی تصریح کرد: اگر این را در تراژدی می‌بردند، از نظر الهیاتی و معرفتی محدود می‌شدیم و احساس می‌شد که آن آگاهی که وجود دارد، کور است. در تراژدی قهرمان وجود دارد و ممکن است پیشگویان او را مطلع کنند، اما آن خود بزرگ‌بینی که قهرمان دارد باعث کوری باطن می‌شود و این آگاهی را نیز زیر پا می‌گذارد.

داوودآبادی بیان کرد: پیشتر که می‌رویم، می‌بینیم ضرورت تقدیر نیز خودش را نشان می‌دهد. این ضرورت تقدیر نیز در مورد عاشورا قابل تطبیق است. بار‌ها و بار‌ها بر زبان امام حسین(ع) جاری می‌شود که «چون تو می‌بینی من صبر می‌کنم». اگر در گفتمان دینی وارد شویم و ضرورت تقدیر را معادل‌سازی کنیم که ملموس باشد، در واقع همان قضا و قدر الهی است که در گفتمان شیعی این قضا و قدر الهی هرگز منافات با اختیار انسان ندارد. در گفتمان تراژدی می‌گوییم این اراده خدایان است و وضعیتی است که حل نشدنی است. ولی اگر در گفتمان شیعی این ضرورت را مطرح کنیم، می‌بینیم که اتفاق آن آگاهی موجب می‌شود که برآیند آن، اختیار باشد. ضرورت، تقدیر، قضا و قدر الهی است و امام حسین(ع) با اختیار و آگاهانه به مسلخ می‌رود و همراه این آگاهی آزادی نیز وجود دارد.

وی در پایان با اشاره به مؤلفه‌های تسلیم و رضا تصریح کرد: مرگ والا، تسلیم و رضا نیز وجود دارد؛ یکی از تفاوت‌هایی که اگر وارد مبحث تراژدی می‌شدیم دست ما را می‌بست، این است که در آنجا زمانی قهرمان آگاهی پیدا می‌کند که دیگر او تمام شده باشد؛ یعنی آگاهی مساوی با مرگ او است و زمانی آگاه می‌شود که تقدیر بر او حاکم شده است. به خاطر همین، یک مرگ بردبارانه دارد، اما در خوانش امر تراژیک با نگاه شیعی این تبدیل می‌شود به یک مرگ والا و جاودانگی را در پی دارد و تبدیل به شهادت می‌شود و جالب است که در زیارت اربعین آمده امام حسین(ع) خون خود را فدا کرد تا بندگان خدا را از جهالت بیرون آورد. در دنباله این واقعه و شهادت حضرت شاهد هستیم که تسلیم و رضا نیز وجود دارد.

در ادامه نشست حمیدرضا قادی به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: در مورد واقعه تاریخی عاشورا با پدیده خیالی مواجه نیستیم، پدیده‌ای رخ داده و سینه به سینه جزئیات آن به ما رسیده است؛ لذا با یک پدیده تاریخی روبرو هستیم که تخیل ما را محدود می‌کند، اما همین پدیده واقع شده تاریخی که از دل کتب تاریخی آن را استخراج می‌کنیم، جزئیاتی دارد که شگفت‌انگیز هستند.

قادری تصریح کرد: اولین کسی که شاید خوانش زیبایی از عاشورا ارائه داده حضرت زینب(س) است که در دل عاشورا بوده و بحثی وجود دارد که تلقی ایشان از عاشورا که فرمودند: «ما رَأیتُ الّا جمیلاً» به چه معناست؛ یعنی این چیزی نیست که اکنون با آن مواجه شده باشیم، اینکه خواهر فرمانده این جنگ که با برادرش بزرگ شده، چه دیده که این عبارت را به کار می‌برد. البته در ترجمه این جمله نیز اختلاف است که چطور این جمله را ترجمه کنیم که به آنچه بر حضرت زینب(س) گذشته نزدیک باشد. پس خود حضرت زینب(س) مادر، خواهر و دختر شهید است و در عاشورا بوده و شهادت با آن وضع فجیع را دیده است و شاهد شهادت برادری است که حجت خدا است و می‌بیند که این فرد زیر سُمّ اسب است؛ لذا اولین خوانش را حضرت زینب(س) می‌دهد که چیزی جز زیبایی ندیدم.

وی بیان کرد: نکته دیگر اینکه در زندگی، یک مکانیزم دفاعی داریم که از آن استفاده می‌کنیم؛ مثلا می‌گوییم اگر عمرم را دادم، به جایش موقعیت شغلی پیدا کردم یا مثلاً اگر این شغل را قبول نکردم، به جای آن ثروتم پاک ماند. این مسئله در زندگی ما نمود زیادی دارد. این مکانیزم دفاعی است که هر کس از آن استفاده می‌کند تا مصائب را بر خود هموار کند.

حمیدرضا قادری

قادری تصریح کرد: خوانشی که خیلی از مردم و بزرگان از عاشورا می‌آورند از این دست بوده و می‌گفتند که درست است که امام معصوم(ع) را از دست داده‌ایم، اما در عوض چیز‌هایی را به دست آوردیم که همین مسئله سرمنشأ یکسری تحلیل‌ها از واقعه عاشورا شده است؛ این تحلیل‌ها شاید تناسبی با هدف امام(ع) از قیام نداشته و گاهی هم تناسب اندکی داشته است. در میان عرفا فردی به نام «سیدهاشم حداد» داریم که در احوالات ایشان است که در دهه محرم که سوگوار هستیم و مشکی می‌پوشیم در چهره ایشان ابتهاج بوده و وقتی علت را سؤال می‌کنند، می‌گوید که در دهه عاشورا امام حسین(ع) به عنوان یک انسان به مقام کمال رسیده است و چه علتی دارد که وقتی یکی از انواع بشر می‌تواند به کمال برسد ما مسرور نباشیم.

وی در ادامه افزود: مولوی نیز در شعری اشاره دارد که این روز عاشورا، روزی است که دسته‌ای از انسان‌ها به یک مقامی می‌ر سند که از دسترس اکثریت مطلق بشر به دور است. همین نگاه لطیف به یک واقعه تلخ تاریخی موجب می‌شود که نظریه‌ای در میان نظریات به نام شهادت عرفانی خلق شود؛ معتقدم که امام(ع) ظرفیت وجودی‌اش در روی زمین به پایان رسیده بود و فقط با شهادت می‌توانست به تکمیل ظرفیت خود برسد که شاهد قرآنی نیز دارد.

قادری بیان کرد: با هر خوانش هنری که سراغ واقعه عاشورا بروید می‌بینید که نظریه شهادت عرفانی مطرح است که یک فیلمنامه‌نویس کمک می‌کند تا مبتنی بر این نظریه از این زاویه نگاه کند که واقعه عاشورا خروج انسان‌هایی بوده است. واقعه اینقدر از نظر جزئیات عجیب است که گاهی انسان فکر می‌کند که با آگاهی کامل آن را چیده‌اند و گویی یک نمایش‌نامه حقیقی رخ داده است. در اینجا پیرمرد وجود دارد، برای اینکه بعد‌ها پیر‌ها نگویند که نمی‌توانستیم که در مسیر حق باشیم، غلام نیز هست، برای اینکه کسی به عنوان برده نگوید توان یاری دین را نداشتم، فرد بسیار خردسال نیز هست، فرد تازه مسلمان هم حضور دارد.

این پژوهشگر بیان کرد: حضور حرّ، بار درام بسار وسیعی دارد، او فردی است که در خلوت دارد با خود محاجه می‌کند و قطعات درامی دارد که در واقعه‌های دیگر کمتر آن را سراغ داریم و اگر قرار بود با تخیل خود بنویسیم، می‌گفتیم این‌ها اضافی است. اما در یک واقعه واقعا این‌ها جمع بوده تا اینکه افراد همه چیز را فدا می‌کنند؛ لذا معتقدم که هم در عاشورا نگاه زیبابین به خودش بوده و هم بعد آن این طور بوده است و با یک پدیده تاریخی روبرو هستیم که ظرفیت آن نیز بسیار زیاد است.

قادری گفت: اما شاید به خاطر نوشتن کتاب حماسه حسینی توسط شهید مطهری، همیشه این علاقه بوده است که از واقعه عاشورا اینطور تعبیر شود که آیا حماسه است یا تراژدی، اگر به آن نظریه قائل باشیم که امام(ع) برای تشکیل حکومت قیام کرد، پس امام در صحرای کربلا به شهادت می‌رسد و اگر اینطور نگاه کنیم واقعه تلخی رخ داده است. اما خوانش‌های حماسی نیز وجود دارد و این نزاع بوده که مردم تمایل دارند که از واقعه عاشورا یک خوانش حماسی داشته باشند و رجز‌های حماسی و خوانش حماسی از عاشورا مرسوم میان مردم است، گرچه خود واقعه عاشورا در تمامی زوایا تلخ و اندو‌هبار است.

انتهای پیام

captcha