به گزارش ایکنا؛ ایران دوباره و برای چهارمین بار در چهار ماه اخیر، سیاهپوش شد؛ زلزله در کرمانشاه، زلزله کرمان، کشتی سانچی و حالا هواپیمای تهران به یاسوج. سقوط هواپیما بهعنوان یک رویداد جزئیات زیادی دارد. این واقعه اخیر افراد بسیاری را از نزدیک متاثر کرد و روانهای بسیاری را درهم آمیخت. گذشته از وضعیت ناراحتکننده حاکم بر جامعه، مسئولیت این قضیه به عهده کیست؟
قربانیان امنترین وسیله سفری جهان!
با سقوط هواپیمای تهران به یاسوج تنها 65 نفر جان نباختهاند که خانوادههای بسیاری تا پایان عمر غم این پرواز را به خاطر خواهند داشت و مسیر زندگیشان برای همیشه تغییر خواهد کرد. بسیاری از داغداران پیشین سقوط هواپیما، تصادم قطار و جانباختگان راههای زمینی و دریایی به خاطر خواهند آورد که چه بر آنها گذشته است و غمی که مدام جریان دارد را احساس خواهند کرد. گذشته از آن، بسیاری از هموطنان هم همدرد مشترکی خواهند بود که میتوانست روی ندهد.
وقتی مسافران و پرسنل هواپیمای خطوط آسمان به مقصد یاسوج در مهرآباد سوار پرنده آهنی میشدند، نمیدانستند که مقصد پروازششان جایی به جز این جهان خاکی است.
هر سفری به دنبال هدفی است و وسایل سفر بشر رفته رفته با هدف سرعت بیشتر اختراع شده است. حال یاسوج قرار بود مقصد افرادی باشد که در پی رسیدن به آن هواپیما را به عنوان وسیلهای سریع انتخاب کنند، نوعی از سفر که امنترین خوانده میشود. این اعتقاد با یک آمار میتواند به شدت تقویت پیدا کند، در مجموع سوانح هوایی سال گذشته میلادی تنها 79 نفر کشته شدند.
جزئیات سفری که ناتمام ماند
پرواز شماره 3704 هواپیمایی آسمان با 59 مسافر و 6 خدمه ساعت 8 صبح یکشنبه 29 بهمن از باند فرودگاه مهراباد به مقصد یاسوج برخاست.
به گزارش ایکنا این هواپیما حامل 60 مسافر، 2 مهماندار، 2 امنیت پرواز و 2 خلبان و کمک خلبان بوده است. بر اساس گزارشهای دیگر، 8 تن از مسافران از فعالان جدی در حوزه محیط زیست بودهاند. همچنین بر اساس گزارشهایی دیگر دکتر شاپور یاریپور، جراح فک و صورت و نیز عبدالرضا کردی، فارغ التحصیل دکترای روانشناسی از آمریکا از مسافران پرواز یاد شده بودهاند. سه تن از سرنشینان نیز از اعضا هیئت علمی دانشگاه آزاد بودند.
این هواپیما از نوع72 ART بوده و 25 سال عمر داشته است. هواپیمای 72 ART، پرندهای دوموتوره توربوپراپ کوتاه برد منطقهای است که توسط یک شرکت فرانسوی ایتالیایی ART ساخته میشود. از این نوع هواپیماها به جز مسافربری در خدمات باری و گشت دریایی نیز استفاده میشود. بهترین فاصله استفاده از این هواپیما در فاصلهای کمتر از 700 هزار کیلومتر است.
این مدل هواپیما برای اولین بار در سال 1989 ساخته شده و از سال 1994 میلادی تا کنون، یعنی در 14 سال کنونی 15 بار حادثه آفریده است. وزیر راه و شهرسازی امروز در مصاحبهای با بیان اینکه نقص فنی این هواپیما در چند روز گذشته و ارتباط آن با سانحه امروز قابل استناد نیست، گفته است که هواپیمای ATR یکی از ایمنترین هواپیماهای موجود در جهان است.
حجتالله فولادی، خلبان این پرواز بود. وی در 17 آذر سال 92 توانسته بود در بازگشت از یاسوج به تهران و در همین مسیر، از یک فاجعه جلوگیری کند. در آن روز فولادی وقتی در مقصد تهران در حال حرکت بود، پس از دچار شدن به نقص فنی توانسته بود با مهارتی که داشت هواپیما را دوباره در یاسوج بنشاند.
این هواپیما 55 پس از برخاستن از باند از صفحه رادار مرکز کنترل خارج شد. خلبان این هواپیما تقاضای کاهش ارتفاع از 21 هزار پا به 17هزار پا داده و «بعد از قطع ارتباط نیز چند نفر از اهالی بومی در منطقه پادنا با تماسهای متعدد اظهار کردند که این هواپیما را در ارتفاع پایین دیدند».
براساس گزارش خبرگزاریهای رسمی این هواپیما در منطقه پا دنای سمیرم سقوط کرده است. کوه دنا در رشته کوه زاگرس واقع است که از شمال غرب تا جنوب ایران کشیده شده است.
رشته کوه زاگرس پیشتر، شاهد سقوط هواپیماهای دیگری هم بوده است. در سال 1373 هواپیمای اصفهان به تهران با برخورد به کوه کرکس 66 کشته برجای گذاشت. همچنین در سال 1380 هوپیمای مسیر تهران به خرمآباد با برخورد به سفیدکوه 119 کشته به همراه داشت.
آیا میشد این هواپیما سقوط نکند؟
رخدادهای اجتماعی و انسانی مانند رخدادهای فیزیکی و طبیعی علل خاص خود را دارند و همین آسیبشناسی آنها را ممکن میسازد. پرواز شماره 3704 نیز از قاعده مستثنی نیست. در کنار علل طبیعی بخشی از مسئولیتهای انسانی به اختیار باز میگردد و از این رو میتوان از مسئولیت در فاجعهها تحقیق به عمل آورد.
انسان دارای ارادهای است که میتواند سرنوشت او را تعیین کند. این سرنوشت اگر در خصوص جهان آخرت و کارنامه اعمال ما تعیین کننده باشد، حتما در خصوص رخدادهای اجتماعی نیز تعیینکننده است. انسان تلاش کرده است تا با علم و تکنولوژی بر موانع طبیعی چیره شود، به همین خاطر است که حتی در قبال بلایای طبیعی نیز امروزه مسئولیت انسان مطرح میشود.
برخی با اعتقاد به نوعی جبرگرایی ممکن است بگویند که این هواپیما حتما باید سقوط میکرد. جبرگرایان اعم از الهی و غیرالهی با ارجاع به نظام علی، پدیدهها را ناگزیر و جبری میخوانند، اما آیا جبرگرایی رافع مسئولیت است؟ ارجاع مصیبتها، مصائب و بحرانها به نوعی جبر و سرنوشت برای شانهخالی کردن از مسئولیت میتواند خود را به صورتی زیرکانه در راه انداختن جوی از غم نشان دهد.
نمونه تبلیغات شهری در خصوص کشتی سانچی از این دست بود. پس از سوختن و غرق شدن کشتی نفتکش سانچی که در اصل یکی از پیشرفتهترین وسائط حمل بار بوده و نخبگان انسانی را با خود حمل میکرد، تبلیغات شهری موجی از غم را ایجاد کرد. موجی که نوعی پرده بر روی مسئولیت مسئولان میکشید. نگاهی به مضامین برخی از تبلیغهای شهری در عین حال از نوعی جبر و سرنوشتگرایی حکایت دارد: «دل دریا آتش گرفت»، «به دریای غمت»، «سرنوشت تلخ خدمه نفتکش سانچی»، «نفتکُش سانچی غروب کرد»، «آتش نسیم آمدنت را به آب برد/ دریا گرفت خاطر دریایی تو را» و «این بار آتش بر آب غلبه کرد». به راستی آیا به اندازهای که حس غم تحریک شد، از مسئولین امر نیز پرسش شد؟ به نظر میرسد در دیگر فجایع اجتماعی نیز مسئولان امر در آتش حادثه گم میشوند.
بیتردید هر چیزی علتی دارد و خداوند علتالعلل جهان است، اما به نظر میرسد نوعی اعتقاد ناخودآگاه به حتمی بودن وقایع دستمایه پنهان کردن مقصران میشود. جبرگرایی ممکن است به دنبال خود نوعی عدم ضرورت پرسش را فراهم کند و نوعی فرافکنی به غم، نامعلوم شدن مسئولیت مسئولان را به همراه آورد.
اگر ما به جبر هم معتقد باشیم، مسئولیت نفی نمیشود. مسئولیت در فضای فکری جبرگرا میتواند نوعی پیگیری علل را به همراه داشته باشد. اگر آنقدر جبرگرا نباشیم و نوعی تاثیر را برای اراده انسان در ذیل اراده الهی قایل باشیم، شناسائی مسئولان ضرورت خواهد یافت.
نیم نگاهی به مسئولیت سیستم حاکم بر خطوط هوایی و نظام حمل و نقل نشان میدهد که کمترین پاسخگویی در این زمینه وجود ندارد. نمونه تصادف قطار تهران-مشهد در آذر 95 که 47 کشته به همراه داشت از این دست است.
ارجاع نگارنده به تجربه زیسته خود از تاخیر در پروازها و وضعیت ذهنی مسئولین یک قطار راه آهن، میتواند یکی از این موارد باشد. در دو مورد پرواز یکی از خطوط هوایی، نه تنها در یک مورد هیچ مسئولیت و عذرخواهی رخ نداده و مسافران ساعتها در فرودگاه معطل شدند، بلکه در مورد دیگر توضیحات مسئولان با نوعی از دروغ و فرافکنی همراه شده و در نهایت پرواز با خط هوایی دیگر رخ داد. این جریان هر روز در خطوط هوایی رخ میدهد. در موردی دیگر توضیح یک رئیس قطار در خصوص گرمی بیش از اندازه به این تصریح داشت که اینجا ایران است و نه سوئیس. انگار ما باید به عدم پاسخگوئی عادت کنیم.
هواپیمای تهران به یاسوج نیز از این قاعده مستثنی نیست. قبل از آنکه ما از علل و مسئولین سوال کنیم، شروع به ایجاد فضای احساسی میکنیم. هواپیمایی که در حدود 25 سال عمر داشته است، در شرایط جوی نامساعد حرکت کرده جواز کاهش ارتفاع یافته و در شرایطی که به نظر کاملا عادی بوده! چنان در ارتفاع پائینی پرواز میکرده است که برخی از افراد را متعجب کرده و در نهایت از رادار خارج شده است.
به نظر میرسد اتفاقی که در این میان رخ داده نوعی جبرگرایی حاصل از عادت به عزاست. اینکه هر فاجعهای قهرمانهایی را تولید میکند و عده و یا عواملی را متهم میکند برای مثال دریا در خصوص کشتی سانچی متهم میشود و امروز هم احتمالا، باران، ابر، مه، کوه و یا شاید هر عنصر طبیعی دیگری به داد ما برسد تا عزای جدیدی بسازیم و قربانیان را قهرمان معرفی کنیم.
میثم قهوه چیان/ خبرنگار ایکنا