به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی، بخت بهمعنای بهره، نصیب، اقبال و شانس آمده است.(فرهنگ فارسی عمید صفحه،246) به کسی که بهره و نصیب خوبی به او برسد خوشبخت میگویند، بهعبارت دیگر کسی که به مطلوب و مقصود خود که از ارزش بالا و بلندی برخوردار است او را خوشبخت میدانند در برابر بدبخت که به افراد بیبهره و نصیب گفته میشود.
نگاه افراد به مطلوبها فرق میکند
سخن در این است که آنچه مطلوب و مورد علاقه و رغبت است متفاوت و یا دارای مراتب است. نگاه افراد به مطلوبها فرق میکند برخی از مردم امور مادی و دنیوی را ملاک قرار میدهند، برخی دیگر علم و گرایش به معنویتها را ملاک میدانند. از اینرو با تفاوت نگاهها، معنای یگانهای را نمیتوان برای خوشبختی بیان نمود، زیرا همانگونه که انسانها در صورت با یکدیگر متفاوتاند در سیرت و رفتار نیز متفاوت هستند.
بیشک تفاوت سیرت و رفتار ناشی از تفاوت در باورهای درونی و نیتهاست، هر رفتاری حکایت از چگونگی باور و عقیده او دارد از اینرو با بررسی رفتار متفاوت انسانها میتوان به باورهای متفاوت پی برد خواه باور حق باشد یا باطل.
کسانی که دنیا را اصل و پایه قرار داده و باورشان را مال و منال دنیوی شکل میدهد، انسان خوشبخت را کسی میدانند که به سرمایه و مقام دست یابد و زندگی مرفهی داشته باشد. اما کسانی که مال و منال را مقدمه و وسیلهای برای ارزش های متعالیتر می دانند، انسان خوشبخت را کسی میدانند که با استفاده از امکانات دنیوی و معنوی به اوج کمالات و ارزشهای جاودانه دست پیدا کند و هدف دستیابی به کمالات و ارزشهای معنوی و جاودانه است هر چند از مال ومقام چیزی نداشته باشد.
ارزشهای مطلوب هر انسان، میتواند معنای خوشبختی را روشن کند
نکته دیگری که میتواند معنای خوشبختی را روشن کند این است که ارزشهای مطلوب انسان است بر دو قسم است ارزشهای زودگذر و ارزشهایی که برای همیشه باقی و جاودانه است. دنیا و مال و مقام به سرعت از انسان جدا میشود و چند روزی با انسان باقی نمیماند اما علم، ایمان، رفتار و سیرت محمود و پسنده همواره با انسان است و هرگز از او جدا نمیشود. و از سویی برخی از ارزشها را باید انسان حفظ و نگهداری کند نظیر: مال و مقام، ولی برخی از ارزشها پس از دستیابی به آن، انسان را حفظ میکند، نظیر: علم، ایمان، اعمال خوب و پسندیده.
بنابراین انسانهایی که فقط در مسائل و ارزشهای دنیوی توقف کرده و آن را تنها مایه خوشبختی میدانند، اشتباه میاندیشند و پس از گذشت زمان به این اشتباه خود پی میبرند زیرا همه امکانات مادی در اختیار انسان قرار گرفته تا قلههای بالاتر از مادیات فتح کند.
اما انسانهایی که تلاش میکنند تا زندگی مادی خوبی را در اختیار داشته باشند و نگاه ابزاری به آن دارند انسانهای موفقی هستند. بهعبارت دیگر انسانهایی که از دنیا و مقام فرار نمیکنند بلکه از تمام امکانات و رفاه دنیوی برای دستیابی به رشد علمی، اخلاقی و معنوی خویش استفاده میکنند و در عمل نیز به آن هدف و مطلوب رسیدهاند موفقترین و خوشبختترین افراد هستند.
خوشبختی از آنِ اهل ایمان است
اما کسانی که تنها در زندگی مادی به اوج رسیدهاند مرحله پایین از خوشبختی را به دست آوردهاند و این خوشبختی بدون استفاده از خوشبختیهای علمی و اخلاقی او را بدبخت میسازد. زیرا بهسرعت مادیات از انسان گرفته میشود و جز حسرت باقی نمیماند.
اگر کسی از مادیات بهرهای نداشته باشد ولی با قناعت بتواند خود را به مقام علمی و معنوی بلندی برساند از خوشبختترین افراد بهشمار میآید. بنابراین انسانهای بدبخت کسانی هستند که از امکانات موجود در جهت ساختن خویش بهره نمیگیرند و از تجارت با زمان و گذشت عمر سود نمیبرند، بلکه فرصتها و زمان از آنان سود میبرند و انسان از زمان سود نمیبرد. از اینرو خداوند در قرآن میفرماید: همه انسانها در خسارت و ضرر بهسر میبرند جز کسانی که از ویژگی ایمان و اعمال شایسته و خوب برخوردار باشند.
خوشبختی و بدبختی در اختیار خود انسان است و خود او میتواند آینده خود را بسازد یا نابود کند. از اینرو انسان خوشبخت کسی است که از تمام فرصتها ، لحظات زمان و عمر، امکانات مالی و دنیوی در جهت دستیابی به کمالات برتر تلاش کند، آنگاه به هر مرتبهای رسید یک مرحلهای از خوشبختی را بهدست آمده است و هرچه به مقام بالاتر برسد به خوشبختی بیشتری رسیده است.
ویژگیهای انسان خوشبخت
انسان بدبخت کسی است که در یک مرحله توقف کند و تمام فرصتها و عمر خود را صرف آن کند. زیرا او برای عروج و اوج گرفتن آفریده شده نه توقف و ایستایی، هر کسی ایستاد و توقف کرد بدبخت است و هرکسی اوج گرفت خوشبخت است.
ویژگیهای انسان خوشبخت: تلاش گرو فعال است، در هیچ مرحلهای از مراحل توقف نمیکند همواره اوج میگیرد، در پی علم، عمل صالح و خدمت است، از هر فرصتی برای رشد خود استفاده میکند، اهل قناعت است، بهجای پرداختن به دیگران به خود میپردازد.
نیاز خود را با موجود بینیاز مطرح میکند، ضعفها، کمبودها، شکستها و ناموفقیتهای خود را به دیگران و یا به زمانه نسبت نمیدهد، شکستها را در فعالیتهای خود تجربه برای کمال بعدی میبیند نه مایه یأس و ناامیدی، براساس وظیفه عمل میکند نه نتیجه، آثار و نتایج بهجا ماندنی از خود به جا میگذارد، با معیار عقل و وحی به حق میرسد.